منابع بانکی باید به سمت تولید بروند. منابع بانکها نباید برای حمایت از بازار سرمایه هزینه شود. آنهم در شرایطی که تولید کشور بهشدت به حمایت نیاز دارد.
چند روز پیش خبر رسید که شورای عالی بورس محدودیت حضور بانکها در بورس را لغو کرده است. شورای بورس یک آییننامه جدید بانام «حفظ ثبات بازار سرمایه و صیانت از حقوق سهامداران» به تصویب رساند. مهمترین مواد این آییننامه شامل انجام بازارگردانی گسترده برای سهام شرکتها، انتشار سهام خزانه و اوراق تبعی و صدور مجوز برای سرمایهگذاری شرکتهای تابعه بانکها در بورس و تخصیص یک درصد از منابع صندوق توسعه ملی برای سرمایهگذاری در بورس بود. همچنین آنطور که رئیس سازمان بورس و اوراق بهادار اعلام کرد، مشارکت بانکها در رابطه با مفاد ماده ۱۶ و ۱۷ قانون رفع موانع تولید رقابتپذیر و ارتقای نظام مالی کشور، استثنا شد و بانکها مجاز به سرمایهگذاری در بازار سرمایه خواهند بود.
به اعتقاد من این اقدام، بانکها را وظیفه ذاتی خودشان دور میکند. بازار باید خودش به تعادل برسد. بازار با حمایت و تغییرات قانونی و بخشنامهای نباید تعادل را پیدا کند. هر کاری غیرازاینکه عرضه و تقاضا خودشان را در بازار پیدا کنند، دخالت در بازار محسوب میشود. همین اقدام شورای عالی بورس هم دخالت در بازار است.
از طرفی هم منابع بانکی باید به سمت تولید بروند. منابع بانکها نباید برای حمایت از بازار سرمایه هزینه شود. آنهم در شرایطی که تولید کشور بهشدت به حمایت نیاز دارد.
در این میان صحبتهایی هم مطرح میشود که آیا شورای عالی بورس توانایی قانونی این لغو محدودیت را دارد یا خیر که در این زمینه باید بگویم که خلاف قانون است و احتمالاً برای اجرای آن باید مجوزهای مختلفی گرفته شود. چراکه ماده 16 و 17 قانون موانع تولید حضور بانکها در بورس را منع کرده است.
از طرفی اگر قرار باشد این سازوکار به این شکل باشد که به طور مثال بانکها به گروهی دیگر برای حمایت از بورس تسهیلات بدهند هم همچنان بحث محدودیتهای سرمایهگذاری مطرح خواهد بود. به این راحتی هم نیست که بانکها در هرجایی که خواستند سرمایهگذاری کنند، آنها در این زمینه محدودیت دارند.
من معتقدم، سرمایه اجتماعی و اعتماد افراد به جامعه و بازار باید باعث تقویت بازار سرمایه شود به این شکل خود بازار بهتنهایی به توانایی میرسد. همچنین بهتر است که مسئولان این دامنه نوسان را بردارند. دامنه نوسان بزرگترین معضل بازار سرمایه است. صفنشینیهایی که چه درفروش و چه در خرید ایجاد میشود، باعث میشود مسیر بازار تغییر کند. بهعنوانمثال یک میلیارد صف فروش وجود دارد، همه برای فروش میایستند. یک میلیارد صف خرید باشد، همین افراد برای خرید میروند. تحلیل از بین رفته است. این در حالی است که باید ارزشافزوده خود شرکتها باعث شود که مردم سهمی را بخرند یا بفروشند. نه اینکه بدون هیچ تحلیلی تنها به دلیل مسیر حرکت بازار این اتفاق رخ دهد.
اتاق تهران