پنج شنبه, 22 اسفند 1398 18:06

امیرحسین خالقی: چرخه های تغییر هشتاد ساله در ینگه دنیا

نوشته شده توسط

امیرحسین خالقی

جرج فریدمن، از سرشناسان دانش ژئوپلیتیک، تز جالبی دارد که امریکا تقریبا هر 80 سال یکبار از نظر نهادی و مناسبات دولت با شهروندان خود یک چرخ اساسی می زند، او این چرخه های هشتاد ساله را چرخه های نهادی می نامد که اغلب با یک جنگ شروع و به اتمام می رسند و طرحی نو جایگزین قبلی می شود. او می گوید ایالات متحده امریکا برخلاف جایی مثل چین و روسیه ملیت اش را به ارث نبرده، بلکه آن را ساخته است. گذشته و تاریخچه ای هم ندارد که به آن ببالد، بلکه نگاهش روبه آینده است و چاره ای جز ساختن آن ندارد. از آغاز دنیای جدید بود و اکنون هم اوضاع فرقی نکرده است.

 

فریدمن به چند بزنگاه خاص اشاره می کند، نخست، تاسیس قانون اساسی امریکا توسط پدران بنیانگذار در اواخر قرن 18 (1789) که وضع و تنفیذ آن چند سالی طول کشید. این پس از جنگ های استقلال رخ داد که سیزده ایالات که بعد از جنگی طولانی از زیر یوغ استعمار بریتانیا رها شده بودند، تصمیم گرفتند یک ملت یا کشور واحد تشکیل بدهند، هوشمندی بنیانگذاران امریکا و آرمان شان چنان بود که انگار تاسیس امریکا را یک پروژه اخلاقی می دیدند، از همان آغاز هدف این بود دولتی حداقلی و غیرمتمرکز به وجود آید که کار جلوی آزادی افراد را نگیرد، آنها بسیار هدفمند ساختار و سیاسی (دولت) امریکا را از ابتدا بسیار ناکارا و ضعیف طراحی کردند!

 

این طراحی تا حدود هشتاد سال برقرار بود، ولی با وقوع جنگ های داخلی (دهه 1860) میان ایالت ها شمالی و جنوبی کارایی خود را از دست داد و چرخه نخست به انتها رسید، در چرخه جدید نقش دولت فدرال پررنگ تر شد تا به اصطلاح چسبی میان جامعه متکثر امریکا و ایالت های آن باشد، بیشتر نقشی سیاسی بر عهده آن بود و قرار نبود در اقتصاد و کسب وکار مردم فضولی کند، این دوره جالبی در تاریخ امریکاست که در ایران کمتر مورد توجه است. اما در این دوره هم با افزایش شهرنشینی و صنعتی تر شدن جامعه مشکلات ظاهر شد، به طور خاص رکود بزرگ 1930 نوعی حضور پررنگ دولت در اقتصاد و جامعه را از نظر سیاسی طلب می کرد. تاسیس فدرال رزرو، نیودیل روزولت و مداخله های غریب قدرت سیاسی در اقتصاد مربوط به این دوران است. جنگ جهانی دوم هم که تیر خلاص بود، توان تعیین کننده امریکا در آن جنگ قابلیت تولید صنعتی آن بود، استفاده از توان صنایع بزرگ و دانشگاه ها و همراه کردن آنها با نظارت و حمایت های دولتی برای پیروزی در جنگ عرصه سیاست را دگرگون کرد و حتی با اقداماتی مانند به کارگیری گسترده زنان و اقلیت ها در فرایند تولید صنعتی اجتماع را هم شکل دیگری داد. نوعی ائتلاف میان سیاسیون، دانشگاه و صنایع بزرگ، رسانه ها و دیگر نهادهای اثرگذار در امریکا شکل گرفت.

 

چرخه دوم با پایان جنگ جهانی دوم تمام شد و با پیروزی بر مسائل پیشین دوره ای جدید (چرخه سوم) آغاز شد، اینجا با توجه به جنگ سرد حضور دولت ها در عرصه های گوناگون جامعه بیشتر شد. دولت دست تکنوکرات ها افتاد، یعنی کسانی که به اصطلاح نان دانش و علم شان را می خورند و برایشان کارایی و عملگرایی مهم است تا پایبندی به ایدئولوژی خاص، همین امر در بقیه حوزه ها در کسب و کار و رسانه و مانند آن هم شکل گرفت، در چرخه پیشین کسانی مثل ادیسون اساسا نوعی استقلال برای اهالی کسب و کار و علم قائل بودند و برای مثال همکاری برای ارتش و نظامیان برایشان نامطلوب بود، ولی در دوره جدید اوضاع به کلی فرق کرد، می بینیم که نطفه بسیاری از اختراعات امروزی مثل اسمارت فون، اینترنت، تفلون و مانند آن از پروژه های دولتی بسته شد (آن تفاوت اختراع و نوآوری را از یاد نبرید)، بسیاری از پروژه ها و پژوهش های که شرکت های خصوصی برای ارتش امریکا انجام می دهد، در نهایت به کالاهای مصرفی برای مشتری عادی ختم می شدند.

 

اما مصیبت ها به تدریج شروع شد و تا امروز هم ادامه دارد، فربه شدن دولت بحران هزینه های دولتی را پیش کشید، هرچه دولت بزرگتر و تخصصی تر می شد، هماهنگی و تصمیم گیری هم دشوارتر بود، انسجام بخشی به آن دولت هیولا وار با بوروکراسی تخصصی آن چالشی سهمگین بود، بعد از سقوط شوروی در اوایل دهه 1990 که امریکا در عمل نقشی جهانی بر عهده گرفت هم کار دشوارتر شد، اما خبر جالب اینجاست که داریم به دهه 2020 می رسیم، دوره هشتاد ساله دارد به سر می رسد و نیاز به تکانی اساسی است، در مورد شکل این تحول حرف و حدیث زیاد است، از قرار دوران جالبی را پیش رو داریم، والله اعلم.

منبع: https://t.me/RahbordChannel

نظر دادن

لطفا دیدگاه خود را درباره این مطلب بنویسید: