داستانی از بریتانیای قرن نوزدهم (دیوید تامسن، «تاریخ اروپا از دوران ناپلئون»، ص
249)
«کشتیهای بخار ... به طور روزافزون در کشتیرانی اقیانوسی بهکار گرفته میشدند. ... تجارت ماورای بحار برای برخی از صنایع بزرگ بریتانیا آنقدر اهمیت یافته بود که تغییری بزرگ در سیاست تجاری بریتانیا را ایجاب کند. بحثها و جدلها همه در مورد دو مسئله بود: قوانین غله، که کارخانهداران و بازرگانان مخالفش بودند چون مانع صادرات آزاد بود. ... در 1836 زمانی که قیمت غلات بالا رفته بود، رادیکالهای لندن نخستین انجمن ضد قوانین غلات را به وجود آوردند؛ اما لنکشر با آن کارخانههای نخریسیاش زادگاه طبیعی جنبش تجارت آزاد بود. پنبه خام از کالاهای وارداتی بود و منسوجات نخی سهم بزرگی از صادرات را تشکیل میداد. رونق اقتصادی لنکشر بستگی مستقیم به تجارت خارجی داشت و مانع اصلی بر سر راه تجارت خارجی، قوانین غله بود که برای حمایت از تولید داخلی غله و حفظ قیمت بالای آن، وضع شده بود. شعار غذای ارزان، شعاری ساده و همگانی بود. ...
بر سر همین مسئله بود که کشمکش میان محافظه کاران ذینفع در کشاورزی و لیبرالهای ذینفع در تولید و تجارت به اوج رسید. اتحادیه ضد قانون غله تشکیل شد که ستاد آن در منچستر بود. شیوه تبلیغاتی این اتحادیه با استفاده از جزوهها، مطبوعات، اجتماعات تودهای و نطقها و فشارهای پارلمانی، الگوی تازهای برای تحریک و ایجاد هیجان نیرومند، شدید و ساده و عمومی به وجود آورد. ... این جنبش در مقاطعی مثلا در 1842 خصلتی تقریباً انقلابی پیدا میکرد. همزمان با گسترش فعالیت نهضت به روستاها، آتش زدن مزارع غلات و ناآرامیهای روستایی نیز شیوع پیدا کرد. در 1845 محصول اندک بود و آفت ویرانگری تقریباً همه محصول سیبزمینی را از میان برد. چون غذای اصلی مردم در ایرلند سیبزمینی بود، این ناحیه دچار قحطی و گرسنگی شدیدی شد. اتحادیه خواستار لغو سریع و کامل قوانینی شد که در شرایطی که مردم گرسنگی میکشیدند مانع وارد کردن مواد غذایی بود.
هر دو حزب سیاسی انگلستان دچار آشفتگی و پریشانی شدند. نخستوزیر از مقام خود استعفا کرد اما حزب رقیب نیز نتوانست دولت اقلیتی تشکیل دهد. نهایتاً کابینه جدیدی تشکیل شد که توانست تجدیدنظر کاملی در نظام مالی به عمل آورد. دولت وی با حذف عوارض گمرکی ذرت، کاهش اساسی عوارض گمرکی سایر غلات از جمله گندم، و صدور مجوز واردات آزاد اکثر مواد غذایی، این روند را کامل کرد».
چه شد که آن سیاست تغییر کرد؟
این حکایت درباره تاریخ «تغییر سیاستی» در یک کشور پیشرو توسعه است. برخی فکر میکنند عرصه سیاستگذاری، فقط عرصه استدلالهای منطقی باریکبینانه است، اما این حکایت نشان میدهد حتی در بریتانیای پیشرو صنعتیشدن هم، تعارض منافع زمیندارانی که منافعشان در حفظ انحصار غلات و منع واردات غله بود با صنعتگران، مانع تغییر سیاست بود.
تامسن توضیح میدهد که «از زمان تشکیل نخستین «انجمن ضد قانون غله» ده سال طول کشید تا قوانین غلّه لغو شد، ده سالی که مملو از هیجان و بیقراری عمومی بود و سرانجام نیز فقط به یاری قحطی بود که دولت توانست بر پارلمانی که تازه معتدلتر شده بود چیره شود. اما صاحبان منافع تولیدی و تجاری سرانجام با پشتیبانی گسترده مردم توانستند به پیروزی کامل دست یابند».
تجویز راهبردی:
1) این داستان نشان میدهد که هر سیاست اقتصادی، برنده و بازنده و به عبارت دیگر ذینفعانی ایجاد میکند. ذینفعان سیاست فعلی، اینرسی لازم برای حفظ وضع موجود و تداوم سیاستها را فراهم میکنند.
2) این داستان نشان میدهد که اصولا تغییر سیاستها در اتاقهای دربسته سیاستگذاران و بر اساس استدلالهای عمیق و ظریف کارشناسی و محاسبه هزینه-فایده اقتصادی برای کل جامعه صورت نمیگیرد بلکه هزینه-فایده سیاسی نقش مهمی ایفا میکند. فشارهای اجتماعی که از جوانب مختلف وارد میشود برآیند نیروها را ایجاد کرده و این برآیند نیروها نهایتا جهت بعدی یک سیاست (حفظ یا تغییر) را مشخص میکند.
3) بزنگاهها و فرصتهایی که اتفاقات محیطی فراهم میکند در غلبه بر قدرت فائقه نیروهای حفظ وضع موجود مهم هستند و باید از آنها حداکثر استفاده را نمود.
4) تغییر سیاستی نیازمند صرف زمان زیاد از سوی صاحبان منافع و فعالیت بسیار برای قانع کردن مردم و افکار عمومی است، همان گونه که صنایع در انگلستان با جزوه، سخنرانی و ... مردم را متقاعد کردند.
5) نتیجه آخر آنکه تغییر سیاستها حتی در پیشرفتهترین کشورها از آنجا که با منافع موجود افراد مسلط در تعارض قرار دارد، زمانبر است. این زمان بردن به واسطه آن است که انسجام نیروهای اجتماعی که از وضع موجود ضرر میکنند معمولا فوری ایجاد نمیشود بلکه در طول زمان شکل میگیرد و اثرش را میگذارد. لذا از تغییر یک سیاست به سادگی ناامید نشویم. این بازی اصولا فرسایشی، سخت و زمانبر است اما باید پای کار بود تا به حصول برسد.
منبع: @I_D_Network