پنج شنبه, 24 بهمن 1398 08:00

علی اصغر سعیدی: اخلاق اومانیستی و حاکمیت تکلیف‌محور

نوشته شده توسط

بررسی ریشه‌های اجتماعی مهاجرت ایرانیان در گفت‌وگو با علی‌اصغر سعیدی

 

در چند دهه اخیر مهاجرت ایرانیان به خارج از کشور به صورت گسترده رشد کرده است. سیاستگذاران چند دهه اخیر نیز عموماً رویکردی منفعلانه یا بی‌تفاوت در برابر مهاجرت دارند و حتی با سیاست‌های خود عملاً باعث تشدید و تسریع مهاجرت می‌شوند. علی‌اصغر سعیدی، جامعه‌شناس و عضو هیات علمی دانشگاه تهران، درباره دلیل بی‌اعتنایی سیاستگذاران به از دست رفتن سرمایه‌های انسانی کشور، می‌گوید: فلسفه انسان‌گرایی (اومانیسم) و اخلاق اومانیستی در این زمینه اهمیت بسیار زیادی دارد. ما آن نوع اخلاق و فلسفه را در کشور نداریم.

 

اخلاق اومانیستی و حاکمیت تکلیف‌محور

در چند دهه اخیر مهاجرت ایرانیان به خارج از کشور به صورت گسترده رشد کرده است. سیاستگذاران چند دهه اخیر نیز عموماً رویکردی منفعلانه یا بی‌تفاوت در برابر مهاجرت دارند و حتی با سیاست‌های خود عملاً باعث تشدید و تسریع مهاجرت می‌شوند. علی‌اصغر سعیدی، جامعه‌شناس و عضو هیات علمی دانشگاه تهران، درباره دلیل بی‌اعتنایی سیاستگذاران به از دست رفتن سرمایه‌های انسانی کشور، می‌گوید: فلسفه انسان‌گرایی (اومانیسم) و اخلاق اومانیستی در این زمینه اهمیت بسیار زیادی دارد. ما آن نوع اخلاق و فلسفه را در کشور نداریم. این بایستی از دل اندیشه‌های اسلامی بیرون بیاید. تاکید بعضی از متفکران و روشنفکران دینی که بر مساله حق تاکید می‌کنند و می‌گویند هر فردی حق حیات، حق دسترسی به امکانات بهداشتی، درمانی و رفاهی را دارد، نوعی تاکید اومانیستی است که باعث می‌شود دولت موظف شود حق فرد را بدهد. در حال حاضر در کشور ما عمدتاً رابطه تکلیفی برقرار است. این جامعه‌شناس با اشاره به افزایش مقایسه شرایط زندگی ایرانیان با سایر کشورهای جهان بر اثر پیشرفت تکنولوژی و توسعه ارتباطات، می‌گوید: در این شرایط وقتی کشور مبدأ به نیازهای انسانی توجه نمی‌کند درجه نیاز و میل به مهاجرت تشدید می‌شود. به عقیده این جامعه‌شناس توجه به نیازهای انسانی در کشورهای مقصد مهاجرت ایرانیان ناشی از انسان‌مداری این کشورهاست که می‌تواند در میل به مهاجرت بسیار موثر باشد.

 

♦♦♦

 

اصلی‌ترین ریشه‌های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی مهاجرت ایرانیان در چهار دهه گذشته چه بوده است؟

 

به‌طور تاریخی مهاجرت گروه‌های بزرگی از زرتشتیان بیشتر از نواحی یزد، اصفهان و... به هند به عنوان مهاجرت بین‌المللی از ایران مطرح است. غیر از آن تقریباً تا زمان انقلاب دیگر در هیچ زمینه‌ای مهاجرت بین‌المللی رخ نداده است. البته موردهایی از مهاجرت موقت بعضی گروه‌ها را داشته‌ایم از جمله تعدادی از کارآفرینان که در دهه 1320 مهاجرت بین‌المللی کرده‌اند. آقای ایروانی به دلیل ناامنی‌هایی که در آن دوره وجود داشت می‌خواست در آلمان کارش را شروع کند. بعضی روایت‌ها هست که آقای خسروشاهی بنیانگذار شرکت مینو هم می‌خواست این کار را بکند، البته پسر ایشان حسن خسروشاهی منکر این می‌شد. حاج سیدمحمود لاجوردی هم مدتی به آمریکا رفته بود. ولی این کارآفرینان با بهبود اوضاع و ثبات سیاسی به کشور برگشتند. اگر آن بی‌ثباتی ادامه پیدا می‌کرد ممکن بود تعداد بیشتری بروند. البته بعضی افراد هم در دوران جنگ جهانی دوم رفتند مثلاً حبیب ثابت، ولی بعد از جنگ به ایران برگشت. به هر حال تعداد این گروه‌ها اندک بوده است. در واقع روند مهاجرت بین‌المللی بعد از انقلاب شدت گرفت. اولین دسته از این مهاجران افراد سیاسی بودند که بیشتر به کشور فرانسه رفتند. دسته زیادی از نخبگان مختلف طبقه مسلط و همچنین طبقه متوسط رو به بالا از قبیل مدیران، ارتشیان و هنرمندان از ایران به اروپا مهاجرت کردند. آنها اول به اروپا رفتند چون فکر می‌کردند اوضاع عوض می‌شود و برمی‌گردند، اما بعد از مدتی به آمریکا رفتند و بیشتر سیاسی‌ها در فرانسه ماندند هم به دلیل قوانین فرانسه که حمایت بیشتری از سیاسی‌ها می‌کرد و هم به این دلیل که می‌خواستند آنجا متمرکز باشند و بتوانند اقدامات ضدانقلابی انجام دهند. مهاجران به آمریکا عمدتاً سیاسی نبودند یا حداقل از سیاسی‌هایی نبودند که امید بازگشت داشتند. دسته بعدی مهاجرت از دهه 1360 به بعد شروع شد که در آنها گروه‌های سیاسی مسلح مثل مجاهدین و چریک‌ها بودند که مبارزان بعد از انقلاب محسوب می‌شدند. پس از آن به‌تدریج مهاجرت رنگ توده‌ای گرفت، یعنی دلایل تحصیلی داشت مثلاً گروه‌هایی که به انگلستان می‌رفتند بیشتر برای تحصیل بود تا مسائل سیاسی. این افراد عمدتاً به دنبال پیشرفت و به دست آوردن موقعیت‌های اقتصادی بهتر بودند. من در دوران تحصیل دکترا در انگلستان تحقیقی درباره مهاجران انجام دادم که نشان می‌داد مهاجران ایرانی در بین اقلیت‌ها کمترین میزان بیکاری را دارند.

 

در آمریکا نیز تحقیقات مختلفی درباره مهاجران انجام شده است که نشان می‌دهد مهاجران ایرانی جایگاه خیلی خوبی در بین نیروی کار آمریکا دارند و طیف‌های سیاسی کمتر در آنها وجود دارد. در واقع مهاجران به انگلستان بیشتر نخبگان یا گروه‌های فرهنگی هستند چون آنجا برای تحصیل خیلی خوب است ولی فرصت‌های شغلی نسبت به آمریکا محدودتر است، اما در آمریکا فرصت‌های شغلی متنوع و مختلف بسیاری هست. دسته دیگری از مهاجرت‌ها که می‌توان از آنها تحت عنوان فرار مغزها اسم برد، بیشتر از سال 1388 شروع شده است. این مهاجران از گروه‌های مختلف طبقه متوسط ایران هستند از جمله پزشکان، مهندسان، استادان دانشگاه و فارغ‌التحصیلان دانشگاهی که به کشورهای مختلف و بیشتر به آمریکا رفته‌اند.

 

 موج جدید مهاجرت که اخیراً هنرمندان و ورزشکاران را هم دربر گرفته، چه ویژگی‌هایی دارد؟

 

موج جدید مهاجرت ایده میل به پیشرفت را خیلی تقویت می‌کند، یعنی یکی از دلایلی که در سال‌های اخیر باعث مهاجرت شده،‌ میل به پیشرفت است. برخی ایرانیان در میان افرادی هستند که از دریای مانش می‌گذرند تا از فرانسه به انگلستان برسند، این افراد وقتی دستگیر می‌َشوند مایه تعجب نیروهای گمرک دریایی انگلستان می‌شوند که چطور خطر غرق شدن در این دریا را می‌پذیرند. معمولاً افرادی چنین ریسکی می‌کنند که در مبدأ مشکلات خیلی زیادی داشته‌اند مثل مهاجرانی که از سومالی یا کشورهای فقیر آفریقایی می‌آیند، اما با اینکه وضع ایران به آن صورت وخیم نیست که افراد چنین ریسکی را برای مهاجرت بپذیرند، خصوصاً در سال‌های اخیر اکثراً ایرانی‌ها هستند که به این شیوه به انگلستان می‌روند و تا به حال چند نفر از ایرانیان به همین روش غرق شده‌اند. به نظر من این موضوع این ایده را که ایرانی‌ها به‌شدت میل به پیشرفت دارند تایید می‌کند. همان‌طور که برخی از ایرانیان در سال‌های اخیر غیرقانونی به استرالیا رفته‌اند با اینکه می‌دانند خطر فرستاده شدن به جزیره مانوس آنها را تهدید می‌کند. ایده میل به پیشرفت به‌ویژه در مهاجرت هنرمندان و ورزشکاران نیز تایید و تقویت می‌شود.

 

علاوه بر این، اندیشه آزادی اجتماعی نیز که می‌تواند با اندیشه پیشرفت همپوشانی داشته باشد، بسیار مهم است. مساله دیگری که به مهاجرت ایرانیان دامن می‌زند، پیوندهای دور است. در گذشته تعداد مهاجران کمتر بود چون افراد در مقصد ایرانیان کمتری را می‌شناختند، اما الان مردم داخل کشور ایرانیان بیشتری را در خارج می‌شناسند که از آنها اطلاعات بگیرند و این به انگیزه مهاجرت دامن می‌زند. در ضمن افراد بعد از مهاجرت جایی دارند که از طریق آن به جامعه مقصد بپیوندند. به همین دلیل در انگلستان، فرانسه، دانمارک و سوئد، ایرانیان انجمن‌های مهاجرت تشکیل داده‌اند و این کمک زیادی به مهاجران می‌کند. این اتفاقی است که درباره مردم سوریه رخ نداده است چون مهاجران اخیر سوریه اولین گروهی هستند که به صورت گسترده از کشورشان مهاجرت کرده‌اند، ولی ایرانیان این‌طور نیستند و گروه‌هایی که قبلاً مهاجرت کرده‌اند، انجمن‌هایی درست کرده‌اند که از دولت رفاه آن کشورها نیز کمک‌های مالی می‌گیرند و این به استقرار آنها در کشور مقصد و انطباق‌پذیری آنها خیلی کمک می‌کند. بنابراین این پیوندها خیلی مهم است. اما یکی از نقاط ضعف خاص ایرانیان این است که انجمن‌های متعدد تشکیل نمی‌دهند که در بند شبکه روابط شوند، درواقع ایده‌های پیشرفت اینها را به سمت کارهای انفرادی می‌برد. البته معمولاً ایرانیان هم با هم ارتباط دارند ولی خیلی منفردانه کار می‌کنند و مثلاً به اندازه مکزیکی‌های آمریکا به هم کمک نمی‌کنند. طبق تحقیقات سرمایه اجتماعی مهاجران آمریکای لاتین در آمریکای شمالی خیلی بالاست. ولی سرمایه اجتماعی ایرانیان در خارج خیلی پایین است.  این با آن پیوندهای دور که به آن اشاره کردم منافاتی ندارد. ایرانیان مهاجر از آن پیوندهای دور استفاده می‌کنند، وصل می‌شوند و مهاجرت می‌کنند، ولی آنجا کارهای خودشان را انجام می‌دهند. بنابراین تعداد انجمن‌های مهاجران خیلی کم است. به عبارت دیگر از نظر سیاسی ایرانیان مهاجر در کشورهای خارجی یک جمعیت بی‌خطر هستند که هر کدام کار خودشان را می‌کنند. به همین دلیل است که گروه‌های مختلف مهاجران ایرانی نمی‌توانند یک اپوزیسیون قوی شکل دهند.

 

 آیا مساله مهاجرت در حال حاضر در کشور ما یک مساله ملی است؟

 

اگر منظور شما از ملی این باشد که این مساله مختص ملت ماست، نه این‌طور نیست. مساله مهاجرت یک مساله جهانی است.

 

 از دست رفتن تعداد بسیار زیادی از ایرانیان مهاجر در حادثه انهدام هواپیمای اوکراینی این مساله را یادآوری کرد که روزانه چندین ایرانی از کشور می‌روند. به نظر شما به دلیل گستره و رشد روزافزون مهاجرت در سال‌های اخیر، مساله مهاجرت در ایران یک مساله خاص نیست؟

 

اگر به تعداد مهاجران نگاه کنید و داستان‌های آنها را مطالعه کنید، می‌بینید که اینها مهاجرانی نیستند که مثل هندی‌ها در مقصد کاملاً حک شده باشند و هیچ نوستالژی به سرزمین مبدأ خود نداشته باشند. ایرانی‌ها این‌طور نیستند. تعداد زیادی از مهاجران ایرانی نه‌تنها رابطه عاطفی خود را با ایران حفظ کرده‌اند، برای ارتباط با اعضای خانواده مرتب به ایران سفر می‌کنند و هرقدر شرایط ایران ثبات بیشتری داشته باشد این رفت‌وآمدها بیشتر می‌شود. البته ممکن است در مقطع فعلی به خاطر سقوط هواپیما این رفت‌وآمدها کمتر شود. اما به‌طور کلی اگر بتوانیم آمارهایی مثل تعداد خرید خدمت‌ها در سال‌های گذشته را پیدا کنیم، می‌بینیم که تعداد زیادی از ایرانیان مهاجر این خرید خدمت را انجام می‌دادند فقط به خاطر اینکه بتوانند به ایران رفت و آمد کنند. این رفت‌وآمدها بیشتر مختص ایرانیان است. هندی‌های مهاجر کمتر به کشورشان می‌روند و مثلاً اگر به انگلستان می‌روند خود را یک بریتانیایی نشان می‌دهند، حتی وقتی از خاستگاهشان سوال می‌شود خود را بریتانیایی معرفی می‌کنند ولی ایرانیان در بسیاری از کشورها دوهویتی هستند. ممکن است تعداد بالای مهاجران در هواپیمایی که سقوط کرد، همین موضوع رفت‌وآمدهای زیاد ایرانیان مهاجر به کشور را تایید کند. بنابراین مهاجرت ایرانیان از این جهت خاص است که افراد از کشور مهاجرت می‌کنند ولی مرتب رفت و آمد می‌کنند.

 

 به نظر شما میزان بالای مهاجرت افراد از کشور از نظر اجتماعی و فرهنگی نگران‌کننده نیست؟

 

حتی اگر یک نفر هم مهاجرت کند و دیگر به کشور بازنگردد باعث تاسف است. به نظر می‌رسد این روند در سال‌های اخیر در حال شدت گرفتن است و باید نگران آن بود چون نمی‌توان گفت اینها برمی‌گردند. مثلاً ورزشکاران مهاجر دیگر برنمی‌گردند. شاید برای دیدن خانواده‌شان بیایند ولی قطعاً به تیم ملی ایران برنمی‌گردند و این یک خسارت است. مدیران دیگر برنمی‌گردند تا در اینجا مدیریت کنند. البته تغییراتی هم وجود دارد. مثلاً در حال حاضر دانشجویان ایرانی بسیاری بعد از اتمام تحصیل به کشور برمی‌گردند. اینها یا در کشورهای مقصد نتوانسته‌اند شغل پیدا کنند یا به دلیل ویژگی انطباق‌ناپذیری برگشته‌اند چون بعضی از ایرانیان مهاجر نمی‌توانند مثل سایر ملل با شرایط کشور مقصد منطبق شوند و برمی‌گردند. این موضوع از این جهت قابل بحث است که ممکن است روند فعلی تغییراتی داشته باشد. البته من بعید می‌دانم که تغییر این روند دائمی باشد. بعضی از فارغ‌التحصیلان برای کار برمی‌گردند ولی بعضی برنمی‌گردند. مخصوصاً در آمریکا که وضعیت بازار کار خیلی بهتر است معمولاً افراد کار پیدا می‌کنند. تحقیقات نشان می‌دهد که در کشورهایی مثل استرالیا، انگلستان، کانادا و آمریکا به‌طور کلی حدود 75 درصد از نیروی متخصص مثلاً پزشکان از کشورهای در حال توسعه آمده‌اند. البته ممکن است درباره مشاغل تخصصی مختلف تفاوت‌هایی از نظر میزان حک‌شدگی وجود داشته باشد. حتی من فکر می‌کنم یکی از دلایل اینکه استادان دانشگاه به کشور برمی‌گردند زبان است و دیگری رابطه استاد و دانشجویی که در ایران تا حدودی عاطفی‌تر است و دلیل دیگر شدت تاکید بر پژوهش است چون آنجا می‌گویند «publish or perish» یعنی «منتشر کن یا بمیر». رقابت در آنجا بسیار شدیدتر است و به دست آوردن جایگاه شغلی و حفظ آن راحت نیست. معمولاً ایرانیان موفق هم در همان حوزه‌های شرق‌شناسی موفق هستند نه در حوزه‌هایی مثل فلسفه علم و... . درحالی‌که در داخل ایران بیشتر آموزش‌محوری برقرار است و استادی که زیاد تحقیق نکند تحت فشار قرار نمی‌گیرد.

 

 چرا سیاستگذاران رویکردی منفعلانه یا بی‌تفاوت در برابر مهاجرت دارند و حتی با سیاست‌های خود عملاً باعث تشدید و تسریع مهاجرت می‌شوند؟ چرا انسان در جامعه ما تقریباً اهمیت چندانی ندارد؟

 

فلسفه انسان‌گرایی (اومانیسم) و اخلاق اومانیستی در این زمینه اهمیت بسیار زیادی دارد. ما آن نوع اخلاق و فلسفه را در کشور نداریم. این بایستی از دل اندیشه‌های اسلامی بیرون بیاید. تاکید بعضی از متفکران و روشنفکران دینی که بر مساله حق تاکید می‌کنند و می‌گویند هر فردی حق حیات، حق دسترسی به امکانات بهداشتی، درمانی و رفاهی را دارد، نوعی تاکید اومانیستی است که باعث می‌شود دولت موظف شود حق فرد را بدهد. در حال حاضر در کشور ما عمدتاً رابطه تکلیفی برقرار است. تفاوت این دو موضوع مثلاً در تفاوت دو سازمان کمیته امداد و وزارت رفاه مشاهده می‌شود. وزارت رفاه باید حق هر کسی را بدهد مثلاً اگر قانون پرداخت یارانه تصویب شود، یارانه مردم را بپردازد، اما کمیته امداد برای دادن حقوق مددجویی تکلیف خود را انجام می‌دهد. همچنین سهم امام،‌ خمس و زکاتی که مردم پرداخت می‌کنند تکلیف مردم است که کاملاً با مالیات متفاوت است؛ تفاوت این است که وقتی مردم مالیات می‌دهند در مقابل از دولت حساب‌کشی می‌کنند و دولت باید به آنها پاسخ دهد. تاکید بر مساله حق که روشنفکران دینی مطرح می‌کنند از این جهت اهمیت بالایی دارد که جایی که حق مطرح شود انسان‌محوری شکل می‌گیرد. فعلاً در ایران بسیاری این را نمی‌پذیرند. به همین دلیل است که بسیاری از سازمان‌های رفاهی کشور تکلیف‌محور هستند و هیچ‌گاه پاسخگو نیستند. مثلاً سازمان بزرگی مثل آستان قدس بر اساس تکلیف فعالیت می‌کند. کسانی هم که کمک می‌کنند، درواقع وقف می‌کنند که پس از وقف، حساب‌کشی نمی‌کنند. انسان‌های مدرن به‌ویژه از عصر روشنگری که بحث انسان‌گرایی مطرح شده حق دارند شرایط زندگی خود را در مقابل خطرات تغییر دهند. ما متاسفانه درباره رخدادهای طبیعی هم دست‌مان بسته است. به دلیل همین انسان‌محور نبودن ما به فکر این نیستیم که در برابر خطرات طبیعی که با پیشرفت علم قابل کنترل شده‌اند، به صورت بنیادین مجهز شویم. همه اینها بر افراد تاثیر می‌گذارد از این جهت که فرد شرایط خود را با شرایط کشورهای دیگر مقایسه می‌کند. هر آدمی فیلسوف نیست که علت این تفاوت را بداند، ولی هر آدم عادی هم به‌راحتی می‌تواند شرایط خود را با شرایط دیگری مقایسه کند. مهاجرانی که الان از کشور خارج می‌شوند معمولاً اگر شرایط مناسبی داشته باشند به ترکیه و حتی دانمارک بسنده نمی‌کنند، بلکه مدام می‌خواهند به سمت کشورهای لیبرال‌تر مثل انگلستان و آمریکا بروند که فرصت‌های اقتصادی در آنها بیشتر است. نکته دیگری که به نظر من اهمیت دارد این است که در این دوره جدید به خاطر پیشرفت تکنولوژی و از بین رفتن فاصله‌های زمانی و مکانی از راه انقلاب اینترنتی، افراد شرایط خود را بیش از گذشته با جهان مقایسه می‌کنند تا با روستا یا شهر مجاور خود. در این شرایط وقتی کشور مبدأ به نیازهای انسانی توجه نمی‌کند درجه نیاز و میل به مهاجرت تشدید می‌شود. مهاجرت‌های داخلی کشور ما معمولاً بیشتر به دلیل نامساعد بودن شرایط مبدأ بوده است. همین حالا هم با این وضعیت روبه‌رو هستیم؛ مثلاً در برخی مناطق سیستان و بلوچستان افراد از وضعیت استان‌های دیگر خبر ندارند ولی به خاطر اینکه وضعیت محل زندگی خودشان بسیار نامساعد می‌شود، بدون شناخت مقصد مهاجرت می‌کنند. اما انگیزه مهاجرت‌های بین‌المللی متفاوت است. در این نوع مهاجرت افراد با کسب اطلاعات درباره مقصد می‌بینند ارزشی که انسان در غرب دارد اینجا ندارد به همین دلیل مهاجرت می‌کنند. افراد می‌بینند به‌محض اینکه به کشور مقصد می‌رسند بدون توجه به اینکه از کدام کشور و قوم هستند، در وهله اول به‌سرعت به محل سکونت و وضعیت آموزش و بهداشت مهاجر حتی پیش از آنکه شهروند آن کشور شده باشد توجه می‌کنند که در واقع همه اینها ناشی از انسان‌مداری این کشورهاست و می‌تواند در میل به مهاجرت بسیار موثر باشد. در این شرایط، اگر تفسیر جدیدی بیاید که محور سیاست‌ها در کشور ما سعادت انسان باشد و بیشترین تلاش مصروف سعادت انسان شود، این تفسیر جدید می‌تواند تاثیرات عمیق و وسیعی روی سیاست‌های آموزشی و کیفیت سیاست‌های بهداشتی و رفاهی کشور بگذارد.

منبع: تجارت فردا

نظر دادن

لطفا دیدگاه خود را درباره این مطلب بنویسید: