کامران ندری وضعیت اعطای سود سپرده در نظام بانکی را بررسی میکند
تورم برای هر اقتصادی یک ضرر محسوب میشود، اما اگر شما در بازار املاک یا دارایی سرمایهگذاری کرده باشید، تورم میتواند خوشایند باشد. به همین دلیل، بسیاری از بانکها که ترازنامه خود را با املاک و مستغلات پر کردهاند، از بالا رفتن تورم نیز سود خواهند برد. کامران ندری معتقد است که در شرایط کنونی نرخ سود 20درصدی برای سپردهگذاران یک مزیت محسوب نمیشود، زیرا در حال حاضر نرخ تورم انتظاری بیش از این رقم است و در حقیقت نرخ سود واقعی منفی است. به گفته این اقتصاددان، با توجه به انتظارات تورمی که در اقتصاد وجود دارد و مخصوصاً به دلیل افزایش قیمت داراییهای بادوام که معمولاً سرمایهگذاری روی آنها انجام میشود، نرخ سود بانکی چندان ریسکی ایجاد نمیکند و در این شرایط نرخ سود بانکی چندان بالا نیست. ندری معتقد است که پیش از تحریمها این نگاه به بازار پول وجود داشت که نرخ سود بانکی بالاست و بانکها واقعاً با مشکل مواجه بودند. اما تحریمها معادلات را به هم زد. زیرا قیمت داراییها با افزایش مواجه شد و ترازنامه بانکها پر از چنین داراییهایی است که ارزش آنها به مراتب بیشتر از نرخ سودی است که به سپردهها پرداخت میشود.
♦♦♦
آمارهای بانک مرکزی نشان میدهد مانده سپردهها به شکل قابل توجهی افزایش یافته است و رقمی که برای سودهای پرداختی سالانه از سوی بانکها پرداخت میشود پنج برابر یارانههای نقدی طی یک سال است، سوال مشخص این است که منبع این سودهای بانکی چیست؟ آیا این منابع از داراییهای موهومی بانکها شناسایی میشوند؟
برخی معتقدند این سودها از سودهای موهومی پرداخت میشود و درواقع تنها بهطور حسابداری سود شناسایی میشود، اما به عقیده بنده، اینطور نیست و تمام این سودها نمیتواند موهومی باشد. بانکها داراییهایی را خریداری کردهاند که شامل تسهیلات اعطایی تا داراییهای دیگر است. اگر فرض کنیم که نرخ مطالبات غیرجاری در بانکها حدود 13 درصد باشد، یعنی حدود 87 درصد مطالبات جاری است و برای بانکها درآمد ایجاد میکند. نرخ سودی که بانکها روی این تسهیلات دریافت میکنند، رقم قابل ملاحظهای است. به عبارت دیگر درآمد بهرهای بانکها که از تفاضل پرداخت سود سپرده و دریافت سود تسهیلات به دست میآید رقم چشمگیری است. اما اگر برگردیم به سوالی که شما پرسیدید، منبع پرداخت سود به سپردهها، محلی است که بانکها سرمایهگذاری کرده و داراییهایی که خریداری کردهاند و خلق پول محسوب نمیشود. مگر بانکهایی که دارایی بد خریداری کرده باشند یا سرمایهگذاری بدی کرده باشند یا داراییهای منجمد و بد در ترازنامه خود نگه داشتهاند که درباره این بانکها درآمدی که از محل دارایی به دست میآورند کمتر از سودی باشد که توزیع میکنند. این بانکها به احتمال زیاد زیانده هستند و این مساله خودش را در دو موضوع نشان میدهد. در واقع اگر بانکها نتوانند توازنی بین درآمدهای حاصل از داراییهای خود و هزینههایی که بابت سود سپردهها پرداخت میکنند برقرار کنند، یا در پایان سال به زیان بانکها منجر میشود یا به اضافهبرداشت از بانک مرکزی ختم میشود. در واقع این دو مساله میتواند نشانهای از وضعیت داراییها و بدهیهای بانکها باشد و کارآمدی بانکها را نشان میدهد.
آیا این رقم سود پرداختی، حجم بالایی برای نظام بانکی نیست؟
به نظر نمیرسد که رقمی که شما اشاره کردید که پنج برابر یارانهای است که دولت پرداخت میکند، همه آن خلق پول باشد. به نظر بنده 20 تا 30 درصد آن خلق پول است. که اگر نظارتی کارآمد و موثر بر بانکها وجود داشته باشد به راحتی میتوان جلوی آن را گرفت. در شرایط فعلی که آنقدر که انتظار میرود کارآمد نیست، بازهم نمیتوان گفت این رقم 350 هزار میلیارد تومان، خلق پولی است که بانکها انجام میدهند.
یعنی به نظر شما بانکها پول خلق نمیکنند؟
تردیدی نیست که بانکها خلق پول میکنند. هر دارایی جدیدی که بانکها وارد ترازنامه خود میکنند در پشت صحنه آن یک فرآیند خلق پول وجود دارد. اما این خلق پولی که در سیستم بانکی ما اتفاق میافتد و رقم آن بالاست به دلیل پرداخت سود به سپردهگذاران نیست. این آدرس غلط دادن است. به نظر من دلیل این خلق پول این است که شما پول کمی به سپردهها پرداخت میکنید اما از سوی دیگر بازارهایی دارید که بازدهی آن بسیار بالاست. شاهد این قضیه، بازار سهام، ارز و طلاست. بازدهی این بازارها بسیار بالاست. نرخ تورم انتظاری بسیار بالاست و این مسائل باعث میشود که در این شرایط بانکها در بازار بینبانکی با نرخ 17 و 18 درصد از یکدیگر منابع قرض کنند و کمبود و کسری منابع خود را با این منابع تامین کنند. طبعاً سرمایهگذاری کردن بانکها در این بازارها بسیار جذابتر است و بانکها با خلق پول میتوانند وارد این بازارها شده و درآمد کسب کنند. در دو سال گذشته اگر نگاهی به ترازنامه بانکها داشته باشید متوجه میشوید که زیان آنها کاهش پیدا کرده و حتی توانستهاند بخشی از زیان انباشته خود را جبران کنند. به جز بانکهایی که وضعیت آنها از قبل هم چندان مناسب نبوده است. اضافه برداشت این بانکها نیز کاهش پیدا کرده است. در واقع خلق پولی که در اقتصاد ما شکل گرفته و سبب نگرانی نیز هست، به پرداخت سودی که به سپردهگذاران داده میشود مرتبط نیست. بلکه به دلیل این است که نرخ سود بینبانکی خیلی پایین است، حتی نرخ خط اعتباری که بانک مرکزی در اختیار بانکها قرار میدهد پایین است. از سوی دیگر نظارت نیز بر بانکها ضعیف است. بنابراین، این انگیزه را برای بانکها ایجاد کرده تا با خلق پول به خرید داراییها و سرمایهگذاری در سایر بازارها بپردازند. در واقع در شرایط فعلی هر سرمایهگذاری برای بانکها سودآور است. برنامه هدایت اعتباری که بتواند این خلق پول بانکی را در نقطه ابتدایی به سمت تولید سوق دهد وجود ندارد. بنابراین ما نمیدانیم خلق پولی که در بانکها اتفاق میافتد در حلقه اول به سمت تولید میرود یا به سمت داراییهای دیگر سرمایهگذاری میشود. حتی در مورد دارایی موجود بانکها نیز اطلاعات شفافی در دست نیست. اگر بازگردیم به سوال شما، به نظر من خلق پولی را که در بانکها اتفاق میافتد نمیتوانیم کلاً به پرداخت سود سپردهها نسبت بدهیم. به نظر میرسد در شرایط فعلی داراییهایی که بانکها قبلاً سرمایهگذاری کرده بودند به قدر کافی سودده بوده که بتوانند از طریق آن سود سپردهها را پرداخت کنند و نیازی ندارند که خلق پول جدید کنند. البته به این نکته توجه کنید که من وضعیت میانگین بانکها را در نظر گرفتم. در این میان ممکن است بانک با شرایط نامناسب هم وجود داشته باشد که نیازمند خلق پول باشد.
به نظر شما نرخ سودی که در بانکها وجود دارد ریسکی را در بازار ایجاد نمیکند؟
با توجه به انتظارات تورمی که در اقتصاد وجود دارد و مخصوصاً به دلیل افزایش قیمت داراییهای بادوام که معمولاً سرمایهگذاری روی آنها انجام میشود، نرخ سود بانکی چندان ریسکی ایجاد نمیکند. به این نکته توجه کنید که در این شرایط نرخ سود بانکی چندان بالا نیست. اما پیش از تحریمها این نگاه به بازار پول وجود داشت که نرخ سود بانکی بالاست و بانکها واقعاً با مشکل مواجه بودند. اما تحریمها معادلات را به هم زد. زیرا قیمت داراییها با افزایش مواجه شد و ترازنامه بانکها پر از چنین داراییهایی است که ارزش آنها به مراتب بیشتر از نرخ سودی است که به سپردهها پرداخت میشود. همین مساله انگیزهای شده که بخش عمده خلق پولی که در اقتصاد ایجاد میشود، برای سرمایهگذاری در سایر بازارها باشد. در واقع بانکها در هر دارایی سرمایهگذاری کنند برای آنها در آینده سود در پی خواهد داشت. با توجه به نرخ تورم بالایی که در اقتصاد کشور وجود دارد، نرخ سود سپردهها چندان مسالهای برای بانکها ایجاد نخواهد کرد.
در واقع شما به این نکته اشاره میکنید که نرخ سود حقیقی در حال حاضر منفی است؟
نرخ سودی که به سپردهگذار پرداخت میشود منفی است. نرخ سود حقیقی که تسهیلات میگیرند مشخص نیست. نرخ سود حقیقی تسهیلات ممکن است پایین باشد اما مطمئناً به اندازه نرخ سودی که به سپردهگذار داده میشود منفی نیست. بنابراین نگرانی از این جهت برای بانکها وجود ندارد. منکر این مساله نیستیم که بانکهایی در کشور وجود دارند که مدیریت ضعیفی دارند. اما این شرایط فعلی به ضرر بانکها نبوده، تنها مشکلی که از منظر اقتصاد کلان ایجاد کرده دامن زدن به نرخ تورم است. بانک مرکزی بسیاری از کشورها در مواجهه با شرایط تورمی، نرخ ذخایر خود را افزایش میدهد. به این معنا که نرخ خطوط اعتباری به بانکها و نرخ سود در بازار بینبانکی افزایش پیدا میکند. اما چنین اتفاقی در کشور نیفتاده است. اگر روند نرخ سود در بازار بینبانکی را رصد کنید ملاحظه میکنید که این نرخ با کاهش مواجه شده است. این موضوع نشان میدهد که در اقتصاد کشور در شرایط رکود تورمی، انبساطی عمل کردهایم. گامهای جدی برای مهار تورم برداشته نشده است. بنابراین از نظر من سیاست نرخ سودی بانک مرکزی، از منظر اقتصاد کلان انبساطی محسوب میشود.
بانکها میتوانند از این شرایط استفاده کرده و ترازنامه خود را بهبود دهند؟
بله، صورتهای مالی اخیر بانکها نشان میدهد که دقیقاً این اتفاق رخ داده است. بنده بررسی دقیقی روی صورتهای مالی بانکها نداشتهام. اما به صورت تئوری، به احتمال زیاد باید وضعیت ترازنامه بانکها در دو سال گذشته بهتر شده باشد. حتی اضافه برداشت آنها از بانک مرکزی کاهش پیدا کرده است.
آمارها نیز نشان میدهد که اضافه برداشتها از بانک مرکزی کاهش پیدا کرده است. این آمارها را رئیسکل بانک مرکزی ارائه کرده است.
این روند کاملاً با تئوری و مبانی سیاست پولی همخوانی دارد.
همانطور که مستحضرید داراییهای موهومی در ترازنامه بانکها از گذشته وجود داشته است و روی آنها سود شناسایی میشود، چطور میتوان این داراییها را مدیریت کرده و کاهش داد؟
در گذشته اگر به این داراییها موهوم گفته میشد به این دلیل بود که تسهیلاتی بوده که نکول شده و باید در سرفصل مطالبات غیرجاری دستهبندی میشد. بانک نیز موظف بود به شیوههایی که بخشی از آن قانونی بود، یعنی مجلس تعیین کرده بود، این تسهیلات را در سرفصل مطالبات غیرجاری قرار دهند، آن را امهال کرده و تسهیلات جدیدی تعریف میکردند و عواید حاصل از این تسهیلات را دارایی شناسایی میکردند. در حالی که در واقعیت باید برای آن ذخیرهگیری انجام میشد. این نوع کارها در نظام بانکی درآمدهای موهومی و در حقیقت داراییهای موهومی نامیده میشد. چون اصل دارایی نکول شده بود و در سرفصل مطالبات سررسید گذشته، معوق یا مشکوکالوصول قرار میگرفت در حالی که آن را به عنوان دارایی شناسایی کرده بودند. در شرایط فعلی بانکها در این زمینه با مشکلات کمتری مواجه هستند. حتی کسانی که سه سال پیش نمیتوانستند تسهیلات خود را به بانکها پرداخت کنند، با توجه به شرایط تورمی بسیار حادی که در یک سال و نیم گذشته داشتیم، با فروش یکی از داراییهای خود میتوانند تمام بدهی خود را به بانک پرداخت کنند. بنابراین دغدغه و نگرانی که در مورد درآمدهای موهومی در سالهای 92 تا 96 وجود داشت، در حال حاضر به آن اندازه حاد نیست. گشایشهایی در وضعیت خاص اقتصادی هم برای بدهکاران بانکی و هم برای بانکها ایجاد شد و سیاستهای بانک مرکزی نیز در همین راستا بوده است. یعنی بخش عمده مشکلات نظام بانکی ما در این فاصله حل شده است. البته هزینه این حل مشکلات تورم بوده است که به اقشار آسیبپذیر فشار آورده است و کسانی که پول خود را در بانکها سپرده کردهاند در واقع با سود حقیقی منفی این کار را انجام دادهاند. در واقع همه کسانی که به دلایلی پول نگه داشتهاند و میانگین داراییهای ریالی آنها بیشتر بوده به نوعی ضرر کردهاند. اگر این افراد در این فاصله به جای سپردهگذاری در بانکها در بازارهای دیگر سرمایهگذاری میکردند سود بیشتری میکردند. به همین خاطر توزیع درآمد در اقتصاد کشور به شدت به هم ریخته است. از نظر تئوری، ضریب جینی احتمالاً نشان میدهد که وضعیت توزیع درآمدها بسیار نامناسب بوده است.
با این توضیحات به نظر میرسد که با توجه به تورم وضعیت ترازنامه بانکها بهبود یافته، اما چرا بانکها با خطر کمبود نقدینگی روبهرو هستند؟
توجه کنید که در سالهای گذشته بانکها سرمایهگذاری بدی انجام دادند، مثلاً املاک و مستغلات را به واسطه شرکتهای تابعشان خریداری کردند، اما همین املاک نیز در سالهای گذشته 200 درصد رشد داشتهاند. مشکل این است که مسکن، نقد نیست، اما سپردهگذار سودش را نقداً دریافت میکند. مساله اصلی این است که بانکها دارایی مناسب را در سبد داراییشان نگهداری نمیکنند و به همین دلیل، با کمبود نقدینگی مواجه میشوند، اما سرمایهگذاری که بانک انجام داده، سرمایهگذاری سودآوری بوده است. ضعیفترین سرمایهگذاری بانکها، تسهیلات است که متوسط نرخ تسهیلات، بسیار بالاتر از نرخ سود سپرده است. در واقع یک اسپرد قابل ملاحظه که خیلی بیشتر از اسپرد متعارف در بانکهای دنیاست، در نظام بانکی ما وجود دارد. البته قبول دارم که مطالبات معوق و مطالبات غیرجاری هم زیاد داریم، اما به هر حال، من نمیتوانم خودم را در این ارتباط قانع کنم. باید با شواهد آماری حرف زد و مستند کرد، اما به دلیل فقر آماری موجود، تحلیلم را بر اساس شواهد بیان میکنم. بانکها میتوانستند بازدهیای به مراتب بیشتر از آنچه به سپردهگذاران پرداخت میکنند، انجام دهند، فقط کافی بود بانک مرکزی، الزامات احتیاطیای را که بانکها را ملزم به نگهداری حداقل دارایی نقدپذیر در سبد داراییشان میکند، جدی بگیرد. البته بانک مرکزی تا حدودی این کار را انجام داد و سختگیری و حساسیت بیشتری برای برداشتهای بانکها نشان داد. شاید بهتر این بود که بانک مرکزی به بانکهای ناسالم، به خاطر مشکلاتی که در ترازنامهشان دارند، اجازه افزایش نرخ سود سپرده را ندهد. طبیعی هم است که بانکهایی که سرمایهگذاریهای بدی انجام دادند و با ناترازی در هزینه و ورود و خروج نقدینگی مواجه شدند، مایل هستند که نرخ سود سپرده را بالا ببرند تا مشکلاتشان به شکل کوتاهمدت حل شود، که بانک مرکزی نباید اجازه این کار را دهد.
تجارت فردا