موسی غنینژاد از دلایل عدم جذب سرمایههای خارجی به اقتصاد ایران میگوید
چرا پس از برجام ایران در جذب سرمایههای خارجی ناکام بود؟ موسی غنینژاد میگوید در این ناکامی هم دولت مقصر بود و هم مخالفان دولت. به گفته این اقتصاددان مخالفان سیاسی دولت، از همان ابتدا به برجام تاختند و فضا را بهگونهای ملتهب کردند که شرکتهای خارجی جرات ورود به بازار ایران را نیابند. او میگوید بسیاری از شرکتهای حوزه نفت و پتروشیمی -حتی از شرکتهای آمریکایی- خواستار سرمایهگذاری در ایران بودند و همکاری با دولت ضمانت کافی برای آنها بود که نگران فضای اقتصاد نباشند اما جو سیاسی چنان علیه آنها بود که نیامدند. اما این اقتصاددان از قصور دولت هم غافل نمیشود و میگوید: دولت این فرصت را داشت که شرایط اقتصادی را درست کند و فضای کسبوکار را بهبود دهد. اما این کار را نکرد. او میگوید شاید اقتصاد ایران توان جذب یکباره 80 میلیارد دلار سرمایه خارجی مستقیم را نداشت، اما حتماً میتوانست سرمایهای بیش از پنج میلیارد دلار جذب کند و در آن صورت، شاید به علت حضور سرمایههای خارجی، رئیسجمهور آمریکا هم نمیتوانست یکتنه از برجام خارج شود.
♦♦♦
محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه گفته از 80 میلیارد دلار سرمایه خارجی که بعد از برجام وارد ایران شده، کمتر از پنج میلیارد دلار آن جذب شد و اگر این همه سرمایه جذب شده بود کسی نمیتوانست ما را تحریم کند. حسن روحانی گفته برجام میتوانست برکات اقتصادی بسیاری داشته باشد که نگذاشتند. آنچه از این اظهارات میتوان دریافت این است که به گفته مسوولان مشکلات اقتصادی ما در صورت به ثمر رسیدن برجام حل میشد. اما از سوی دیگر بسیاری معتقدند که برجام میتوانست موثر باشد اما به شرط آنکه شرایط دیگر هم فراهم بود. به نظر شما برجام شرط لازم برای حل مشکلات اقتصاد ایران بود یا شرط کافی؟
آنچه وزیر امور خارجه و رئیسجمهور در خصوص ثمرات برجام برای اقتصاد ایران میگویند تا حد بسیاری درست و قابل دفاع است. به ثمر رسیدن برجام و رفع بسیاری از تحریمها شرط لازم برای حل مشکلات اقتصادی بود اما شرط کافی نبود و همزمان با امضای برجام باید برخی اصلاحات و اتفاقات دیگر هم در ساختار اقتصادی رخ میداد تا وضعیت اقتصاد بهتر شود و بتوانیم سرمایههای خارجی را جذب کنیم. در بررسی این مساله باید به دو نکته توجه کنیم، یکی اهمیت امضای برجام و رفع تحریمهای شدید جهانی علیه اقتصاد ایران و دیگری بهبود فضای کسبوکار و ثبات اقتصاد داخلی برای متقاعد کردن و جذب سرمایههای خارجی.
همه میدانیم که پیش از آغاز مذاکرات هستهای که به توافق برجام در سال 1394 منتهی شد، ایران تحت فشار شدیدترین تحریمهای جهانی بود. فراموش نکردهایم که در دولت دهم همه دنیا علیه ایران بود. شورای امنیت ما را تحریم کرده بود و همه کشورهای دنیا موظف بودند تحریمها را رعایت کنند. اگر برجام به نتیجه نمیرسید روزهای سختی در انتظار اقتصاد ایران بود. اگر فکر کنیم که بدون برجام وضعیت ایران میتوانست بهطور طبیعی ادامه پیدا کند، سخت در اشتباهیم. بدون برجام و رفع تحریمها و باز شدن برخی از منفذها اداره کشور امکانپذیر نبود. آنها که به برجام انتقاد میکنند مشخص نیست منتقد چه چیزی هستند. ممکن است در برخی جزئیات مفاد برجام انتقادهایی را وارد دانست اما در مجموع رسیدن به توافق برای نیل به منافع ملی ایران اجتنابناپذیر بود. منتقدان قاعدتاً باید بدانند که اگر وضعیت تحریمهای جهانی به آن صورت ادامه پیدا میکرد ستون فقرات اقتصاد ملی در هم میشکست چون تحریمها همه راههای مبادله را با دنیا بسته بود. ما باید به توافق اولیهای میرسیدیم تا فضای جهانی با ما همراه شود، اندکی از فشار تحریمها کم شود، بتوانیم نفت بیشتری بفروشیم و کمکم مبادلات بانکی را شروع کنیم. امضای برجام فشار تحریمهای شورای امنیت را از دوش ایران برداشت و ما آماده میشدیم که وارد دور جدیدی شویم که متاسفانه نشد.
مساله ما هم همین است که چرا نشد؟ ظریف میگوید 80 میلیارد دلار سرمایه به پشت دروازههای اقتصاد ایران آمده بود اما جذب نشد. مشکل از کجا بود؟
آنچه ظریف میگوید به لحاظ تئوریک کاملاً درست است. برجام امضا شده، جو منفی علیه ایران در حال از بین رفتن است و قاعدتاً باید میتوانستیم این سرمایه را جذب کنیم. بهخصوص که جذب این حجم از سرمایه میتوانست ما را در برابر تحریمهای بعدی هم مصون کند. چون اگر این میزان سرمایه خارجی مستقیماً وارد ایران میشد، سرمایهگذاران به سادگی نه به آمریکا و نه به هیچ کشور دیگری اجازه تحریم مجدد ایران را نمیدادند.
آیا ساختارهای ما –چه از منظر سیاسی و چه اقتصادی- آمادگی و امکان جذب این میزان سرمایه خارجی را داشت؟ چون همه میدانیم که جذب سرمایه پیششرطهایی دارد. ما آن پیششرطها را داشتیم؟
عرض کردم که سخن ظریف به لحاظ نظری درست است اما در عمل معتقدم اقتصاد ما توان جذب 80 میلیارد دلار سرمایه مستقیم خارجی را نداشت. اما قطعاً توان آن را داشت که بیشتر از پنج میلیارد دلار جذب کند.
اما جذب نکرد. دلیل آن چیست؟
دو دلیل کلی در این خصوص میتوان ذکر کرد. یکی از مهمترین دلایل عدم جذب سرمایه خارجی کارشکنیهای مخالفان برجام در داخل کشور بود. چند نکته را باید از هم تفکیک کنیم. اقتصاد ما این پتانسیل را داشت که بلافاصله بعد از برجام، چند قرارداد بزرگ در حوزه نفت و پتروشیمی با شرکتهای بزرگ نفتی دنیا امضا کند. قراردادهایی میان بخش دولتی ایران و شرکتهای بزرگ نفتی مانند توتال و... . دیدیم که مذاکرات آن هم بلافاصله شروع شد و سریع هم داشت ثمر میداد. اما همان زمان جوسازیها و کارشکنیها شروع شد. عدهای گفتند این قراردادها استعماری است، منافع و حتی حاکمیت ملی ما را به خطر میاندازد. البته در اغلب این انتقادها نگاه کارشناسی حاکم نبود و به جای استدلال بیشتر بر شعارهای سیاسی و جناحی تاکید میشد. واضح است که این جوسازیها و تشنجآفرینیها برای سرمایهگذاری خارجی بازدارنده بود.
اگر کارشکنیها موثر بود چرا توتال آمد؟
چون توتال ایران را بیشتر از دیگر شرکتها میشناخت و میدانست این فضاسازیها همیشه بوده. آنها میدانستند که در فضای سیاسی ایران چنین حرفهایی گفته میشود. بنابراین با توجه به شناخت و تجربهای که از ایران داشتند وارد کشور شدند. نکتهای که درباره این قراردادها وجود داشت این بود که آنها میدانستند که چنین قراردادی را با دولت ایران میبندند و از محکم بودن آن مطمئن بودند و میدانستند ضمانت و حمایت دولت پشت آن است. اما بقیه شرکتها نیامدند چون آنها به اندازه کافی با فضای سیاسی ایران و دعوای داخلی جناحهای سیاسی آشنایی نداشتند. حالا پرسشی که میتوان از منتقدان سرسخت برجام و مخالفان قراردادهای جدید نفتی پرسید این است که اگر چند شرکت نفتی خارجی دیگر از جمله شرکتهای آمریکایی به ایران آمده و سرمایهگذاری کرده بودند، آیا آمریکا میتوانست به این راحتی از برجام خارج شود؟ آیا این شرکتها دولتهایشان را وادار به حمایت بیشتر از برجام نمیکردند؟ یقیناً جوسازیهای منفی و غیرکارشناسی این منتقدان نقش بازدارندهای در این خصوص داشته و اینها باید مسوولیت خود را در این زمینه بپذیرند. برای همین فکر میکنم اگر فضاسازیهای منفی کمتر بود سرمایه بیشتری جذب میشد. البته شاید 80 میلیارد دلار نمیشد اما حتماً از پنج میلیارد دلار بیشتر بود! شاید نمیتوانستیم سرمایههایی را که دنبال همکاری با بخش خصوصی ایران بودند سریعاً متقاعد کنیم، اما فضا کمکم بعد از چند سال برای حضور آنها هم آماده میشد. در هر صورت، نباید از قصور دولت روحانی هم در این میان غافل شد. واقعیت این است که دولت هم در زمینه جذب سرمایهگذاری مستقیم خارجی برای بخش خصوصی بسیار بد عمل کرد. دولت این فرصت را داشت که شرایط اقتصادی را درست کند و فضای کسبوکار را بهبود بخشد اما این کار را نکرد. ما در این دولت هم با همان مشکلات دولتهای قبل مواجه بودیم. از قیمتگذاری و مقررات دست و پاگیر گرفته تا ابهام در تصمیمگیریهای خلقالساعه که فضای کسبوکار را ناامن میکند. در این فضا، حتی سرمایهگذاران داخلی هم انگیزه سرمایهگذاری جدید ندارند چه برسد به سرمایهگذاران خارجی.
شما میگویید در عدم جذب سرمایه مشکل ناتوانی دولت بود یا کارشکنیهای سیاسی؟
هر دو. از یکسو، سرمایهگذاری مستقیم خارجی به آن اندازه که انتظار میرفت صورت نگرفت چون فضای کسبوکار مناسب نبود. مسوولیت اصلاح فضای کسبوکار هم عمدتاً بر عهده دولت است. از سوی دیگر، آنها که مشتاق بازار نفت ایران و همکاری با بخش دولتی برای سرمایهگذاری بودند، بهرغم ضمانتهای دولتی، وارد ایران نشدند چون با کارشکنی و جوسازی مخالفان دولت روبهرو شدند. پس هر دو عامل در عدم جذب سرمایه مقصرند. اما کدام بیشتر واقعاً نمیدانم. چون نمیتوان گفت چه میزان از سرمایهگذاران به خاطر نامطلوب بودن فضای کسبوکار اقتصاد وارد ایران نشدهاند و چه میزان به خاطر جو سیاسی کشور.
اینجا لازم است به یک موضوع خاص هم اشاره کنم و آن هم کارشکنی در بخشهایی از اقتصاد است که از موقعیت انحصاری خود سود میبرند، بخشهایی که میخواهند انحصار خود در بازار ایران را حفظ کنند و رقیب جدیدی برای خود نتراشند. شما خاطرتان هست که شرکت رنو خواستار سرمایهگذاری مستقیم در ایران شد. مذاکراتی را انجام داد و میخواست سایت مستقلی ایجاد و خودرو تولید کند و بخشی از محصولات خود را هم صادر کند. اما خودروسازان ما برای حفظ انحصار خود در بازار، کارشکنی کردند و مانع شدند. مقصر این مساله کیست؟ یقیناً دولت مقصر است. چرا جلوی خودروسازان نایستاد؟ چرا با مدیران منصوب دولتی در این خصوص برخورد نکرد؟ این هم نوع دیگری از کارشکنیهایی بود که انجام شد و مقصر آن دولت بود. ما در مساله برجام و عدم موفقیت در جذب سرمایهگذاری دو مشکل داشتیم؛ یکی مخالفان برجام که با کارشکنی لطمه بزرگی به اقتصاد و منافع ملی زدند و این کار نابخشودنی است؛ و دیگری خود دولت که از سال 92 وعده سر و سامان دادن به فضای کسبوکار را داد و هیچ کاری از پیش نبرد! از سال 92 روحانی وعده اقتصاد آزاد داد. اقتصاددانان راهکارهایی را ارائه دادند اما دولت گفت نه من کار را از شناسایی مقررات زائد آغاز میکنم. از سال 92 تا الان به مدت شش سال دولت در حال شناسایی مقررات زائد است اما هنوز به نتیجه نرسیده. مشکل چیست؟ میگویند برخی دستگاهها همکاری نمیکنند. آن دستگاهها مگر دولتی نیستند چطور شما نمیتوانید آنها را با طرح خود همراه کنید؟ پس مشکل این نیست. مشکل این است که طرح شما برای مقرراتزدایی و آزادسازی اقتصاد درست نبوده. راه را اشتباه رفتهاید. مشکل دیگر قیمتگذاریهای دولتی است. آن را چرا اصلاح نکردند. فضای کسبوکار را این اصلاحات بهبود میدهد. مشکل این است که ما اصلاح بوروکراسی و نظام دولتی را به خود بوروکراسی واگذار کردهایم. چنین چیزی کاملاً سادهلوحانه است. بعد هم انتظار داریم که نتیجه بدهد. اینجا دیگر بحث مشکل دولت با کارشکنیها نیست. مشکل از ناکارآمدی خود دولت است. دولت باید تصمیمگیری درستی میکرد اما متاسفانه مسوولیت خود را در این زمینه خوب انجام نداد.
بسیاری از جمله وزیر امور خارجه میگویند اگر سرمایهها جذب میشد ما تحریم نمیشدیم. اما آیا سرمایههایی که صرفاً با امضای برجام وارد کشور میشد با فرمان تحریم مجدد خارج نمیشد؟
این سوال درستی نیست. فضاسازی مخالفان دولت چنین سوالی را در جامعه ایجاد کرده است. اولاً پیامدهای مثبت امضای برجام با تبعات منفی خروج ترامپ از برجام اصلاً قابل مقایسه نیست. قرار نبود با امضای برجام همه مشکلات بلافاصله به خودی خود حل شود. ما برجام را امضا کردیم که از زیر تحریمهای شورای امنیت خارج شویم، تحریمهای جهانی را کم کنیم و منفذی برای نفس کشیدن ایجاد کنیم. بیانصافی است بگوییم با خروج ترامپ از برجام همه آن دستاوردها بر باد رفت. اگر برجام امضا نمیشد اقتصاد ایران وجود نداشت. آن همه تحریم شوخی نبود. حتی کشورهایی مانند روسیه و چین هم در چارچوب قطعنامههای شورای امنیت در مقابل ایران ایستاده بودند. الان ما حداقل آن وضعیت و آن تحریمها را نداریم. به دلیل اهمیت و تسلط اقتصاد آمریکا، خروجش از برجام روی بسیاری از شرکتها و کشورها اثر گذاشت اما همه نتایج برجام را که بیاثر نکرد. ما به قبل از برجام برنگشتیم. از طرفی اگر حجم بزرگی از سرمایه وارد ایران میشد اصلاً امکان خروج آمریکا از برجام وجود نداشت. ما باید کاری میکردیم که شرکتهای بیشتری در ایران سرمایهگذاری کنند تا ترامپ شخصاً و یکتنه نتواند از این توافق خارج شود.
مشکل جذب سرمایه در ایران همیشه یک مشکل جدی بوده. به طور تاریخی چرا زمینه جذب سرمایه در اقتصاد ایران پایین بوده است؟
مشکل ما با سرمایهگذار خارجی سابقه تاریخی دارد. از دوره قاجار که نخستین سرمایهگذاریهای خارجی صورت گرفت تا الان عدهای همیشه با سرمایهگذاری خارجی مخالفت کردهاند بدون آنکه بدانند سرمایهگذاری خارجی واقعاً چیست و چه اهمیتی دارد. آغاز آن هم ظاهراً به قرارداد تاریخی رویتر در دوران ناصرالدینشاه و صدراعظمی میرزا حسینخان سپهسالار برمیگردد که یکی از خوشنامترین و میهندوستترین چهرههای سیاسی آن زمان بود. بسیاری آن قرارداد را استعماری میدانستند و اکنون که یک سده و نیم از آن تاریخ میگذرد هنوز همان نگاه وجود دارد. بعد هم مساله نفت مطرح شد و همان نگاه مخالفت بهخصوص در میان چپهای سیاسی تبلیغ شد. همیشه هم مساله این بود که خارجیها نفت ما را غارت میکنند. اما هیچگاه این پرسش مطرح نمیشود که ما از شرکتهای خارجی که برای استخراج نفت به ایران میآمدند چه انتظاری داشتیم؟ انتظار داشتیم که نفت ما را استخراج کنند، تمام حق و حقوق ما را بدهند و بعد هم تمام تاسیسات و تجهیزات خود را برای ما بگذارند و بدون هیچ توقعی بروند؟ مگر نذر کرده بودند! این چه انتظاری است که ما از سرمایهگذار خارجی داریم. افراد چرا در جایی سرمایهگذاری میکنند؟ چون میخواهند منافعشان را تامین کنند. قرارداد سرمایهگذاری یک قرارداد دوطرفه است. هم ما باید منافعمان را در نظر بگیریم و هم آنها. نگاه منفی به سرمایهگذاری خارجی بعد از انقلاب بیشتر هم شد. مدام چپها هشدار میدادند که سرمایهگذاران خارجی منابع ما را به یغما میبرند و حاکمیت ملی را به مخاطره میاندازند! سرمایهگذار چه کار به حاکمیت ملی دارد؟ در چین با این همه سرمایهگذاری خارجی مگر حاکمیت ملی از بین رفت؟ این نگاه فضا را برای سرمایهگذاری خارجی تنگ کرده است. این لطمهای است که فعالان سیاسی چپ و مارکسیستها به اقتصاد ما زدند و حالا همان نگاه منفی به سرمایهگذاری خارجی در قالبی دیگر ادامه دارد. شاید تفکر چپ سکولار در جامعه حاکم نباشد، اما محتوای آن ادامه دارد.
دلیل مخالفت ما با سرمایهگذار خارجی چیست؟ چرا انتظار داریم که همه منافع ما را تامین کنند و هیچ نفعی نبرند. آنها برای منافع خودشان میآیند و ما هم برای منافع خودمان با آنها شریک میشویم. هر دو طرف باید از قراردادها منتفع شوند. تجربه قراردادهای بایبک که در دهههای گذشته در ایران رایج بود جالب است. مدتی است که شرکتهای نفتی خارجی این قرارداد را نمیپذیرند، چون ارزیابیشان این است که در شرایط کنونی منافع آنها را تامین نمیکند. ما باید یاد بگیریم که اقتصاد یک بازی برد-برد است. هیچ سرمایهگذاری بدون توجه به منافع خود پا پیش نمیگذارد و غیر از این هم نباید انتظار داشت. اگر با قراردادها مشکل داریم باید قراردادها را اصلاح و کارشناسانمان را تقویت کنیم نه اینکه فاتحه سرمایهگذاری خارجی را بخوانیم. در زمانه کنونی که اقتصاد جهانی شده نمیشود بدون ارتباط تجاری با دنیای خارج و سرمایهگذاری خارجی نظام اقتصادی پیشرفته و مطلوبی ایجاد کرد. قطع ارتباط اقتصادی با خارج و اتخاذ رویکرد خودکفایی در همه زمینهها به معنی استقبال از اقتصاد عقبمانده است.
منبع: تجارت فردا