ناامیدی در کشور گسترده شده و روندی فزاینده به خود گرفته است. در این هوای ابری که ابرهایش هر دم تیره تر می گردند و غرش رعد گاهگاهی به گوشهای رهگذران نگران و هراسان از گرفتن رگبار می رسد، باید پرسید: به چه امیدوار باشیم؟
من باور دارم که به یک چیز باید امیدوار بمانیم؛ به بالندگی باورها و آگاهی روزافزون ایرانی. ایرانی امروز با دیروز چه تفاوتی یافته است؟
ایرانی، امروز روادارتر از گذشته شده است، او دگربودن دیگران را بیشتر می فهمد و از جفایی که در این سالها بر اقلیتها رفته درس گرفته است.
ایرانی، امروز جهانگراتر شده است. بهره مندی از نعمت اینترنت و شبکه های اجتماعی او را با جهان، با خوب و بد کشورهای دیگر و با کارهایی که می شود برای بهتر شدن ایران کرد آشناتر کرده است. او امروز بیش از گذشته با جهان آشنا و به تحولات جهانی دقیق شده است.
ایرانی امروز داناتر شده است. اگرچه کیفیت نظام آموزشی در ایران قابل دفاع نیست، اما او می تواند بیش از گذشته بخواند و بنویسد، با دیگران بنشیند و از سر دانایی گفتگو کند.
ایرانی، امروز شکاک تر شده است. او دیگر هر سخنی را به سادگی باور نمی کند. او به خود بیش از گذشته مجال تردید در سخن بزرگان، یا بزرگنمایان، را می دهد. او در یافتن حقیقت از عقلش بیش از گذشته بهره می گیرد.
ایرانی، امروز مطالبه گر تر شده است. او برای حقوق معوقه اش، برای بازنشستگیش، برای پس اندازش، برای همفکر و همکارش، برای حقوق اجتماعیش و برای سبک زندگیش دست به اعتراض می زند و این اعتراض را حق خود می داند.
ایرانی، امروز حسابگرتر شده است. او به خرجکرد دولت، به انحراف ثروت کشور، به فساد و سوءاستفاده واکنش نشان می دهد. او امروز می فهمد که بودجه، پول ملت است، نفت، پول مردم است و باید درست و برای مردم و آبادنی کشور هزینه شود.
ایرانی، امروز بی باکتر شده است. او از آشکار ساختن سوءاستفاده از ثروت و قدرت نمی ترسد. ایران امروز به کمک فضای مجازی، پر شده است از آزادنگار و آگاه ساز و آنها هزینه ی این کار را به جان خریده اند.
ایرانی، امروز کنشگرتر شده است. میزان همکاری شهروند ایرانی با سازمانهای مردم نهاد رو به فزونی است. او امروز به سیاست، محیط زیست، حقوق حیوانات، کودکان کار، شکاف جنسیتی و دیگر باره های اجتماعی و مدنی حساستر از گذشته است.
ایرانی، امروز متکثرتر شده است. امروز در ایران همزمان سه نسل از یک خانواده را که با سبک زندگی و باورهای گوناگونی در کنار هم قرارگرفته اند به فراوانی می توان دید. در جامعه رنگین کمانی از اندیشه و باور با علائق و سلائق متفاوت پدید آمده است.
ایرانی، امروز باور بیشتری به خودشکوفایی پیدا کرده است. زنان در این خودشکوفایی گوی سبقت را از مردان ربوده اند. زن ایرانی امروز برای رسیدن به حقوقش پایمردی بی مانندی می کند و مرد ایرانی این حقوق را بیشتر می شناسد.
ایرانی، امروز دانش باورتر شده است. او به سخنان بی مایه ی مدعیان کمتر بها می دهد و برعکس، برای سخن کسانی که بر پایه ی علم و پژوهش سخن می گوید بیشتر ارزش می گذارد.
و؛ ایرانی، امروز آزموده تر شده است. او در تاریخ معاصر خود هم کودتا دیده است، هم انقلاب، هم جنگ، هم تحریم. او در این سالها روایت همه ی گروهها را شنیده و یا دیده است از سلطنت طلبان گرفته تا کمونیستها و از اسلامگرایان سنتی تا نواندیشان دینی و دیگر مکاتب فکری و بشری. او امروز داوری است با مشاهده ی دست اول و بدون واسطه.
به باور من ایرانی امروز بزرگتر از پوسته ی جامعه شده است و از این رو در اندازه ی مقدر جامعه نمی گنجد، او بیش از گذشته مجال می خواهد. شاید خواننده بگوید که این تصویر نشاندهنده ی همه ی جامعه ی ایرانی نیست. این سخن بجاست اما آنچه که باید با چشم بازتری دیده شود روند این دگرگونی است. ایرانی که در بالا توصیف شده، گروه فزاینده ایست که از کفه ی دیروز جامعه ی ایران برخاسته و به کفه ی دیگر این ترازو نشسته است، کفه ای که مرتب سنگین تر می شود و تعادل جامعه ی ایرانی را به سود خود به هم می زند.
این ترازو را نمی شود به ضرب و زور و آویزان شدن از کفه ی دیروز به تعادل برگرداند، تنها باید نقطه ی تعادلی نو برای آن یافت و محور تعادلش را به آن نقطه منتقل کرد. تغافل از این نیاز بزرگ تنها واژگونی این ترازو را به همراه خواهد داشت. کشورداری پایدار و هوشمند، بنا نهادن اسباب کشورداری بر نقطه ی تعادل آینده ی جامعه است، نه تلاش برای سوق دادن جامعه به نقطه ی تعادلی که از آن گذشته است. به خودمان امیدوار باشیم...
منبع: https://t.me/pedram_soltani