هر ۳ اقتصاددان برنده نوبل امسال، این جایزه را به دلیل تحقیقاتشان در حوزه «فقرزُدایی» دریافت کردند.
اما یک پرسش ظاهرا بیارتباط به نوبل اقتصاد: روزی را تجسم کنیم که تعدادی از مهاجران افغانستانی، اساتید برجسته دانشگاههای مطرح کشور مثل شریف، تهران، علامه طباطبایی و امثالهم شوند و تعدادی از آنان هم بهعنوان اساتید نمونه کشوری انتخاب شوند. چند سال طول میکشد تا چنین اتفاقی در کشور ما رخ دهد؟
ارتباط این پرسش با نوبل اقتصاد امسال را در پایان متن توضیح میدهم.
اما پرسش دوم که کاملا مرتبط با نوبل اقتصاد امسال است: وقتی بودجه محدودی برای برنامههای «فقرزُدایی» داریم، چه بهعنوان دولت و چه بهعنوان یک سمن (سازمان مردمنهاد یا عامالمنفعه)، چگونه میتوانیم از میان برنامههای مختلف فقرزُدایی، برنامهای را انتخاب کنیم که «اثربخشی» آن «بیشتر» و «پایدارتر» است؟
۳ اقتصاددان برنده نوبل اقتصاد ۲۰۱۹، سعی کردهاند روشهای تحقیقی مناسبی را برای پاسخ به این پرسش ارائه دهند. شهرت علمی «دوفلو»، «بنرجی» و «کرمر»، عمدتا به «ارزیابی اثربخشی» (Impact evaluation) در پروژههای فقرزدایی مربوط میشود. این ۳ نفر در ارزیابی اثربخشی پروژههای فقرزدایی، بر رویکرد موسوم به «آزمایش تصادفی کنترلشده» (RCT) تاکید دارند.
مثالی از رویکرد RCT: اگر میخواهیم نشاط روانی را در بین دانشآموزان خانوارهای فقیر بهتر کنیم، بر مجموعهای از خانوارهای فقیری که به لحاظ اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی بسیار مشابهند متمرکز میشویم و این خانوارها را به چند گروه مساوی تقسیم میکنیم. برای یک گروه، با بودجهای معین، در مدارس صبحانه رایگان ارائه میدهیم. برای گروه دیگر، با همان مقدار بودجه، وسایل ورزشی و تفریحی در مدارس مستقر میکنیم. برای گروه سوم، هم صبحانه رایگان و هم وسایل تفریحی و ورزشی در مدارس ارائه میکنیم و در گروه چهارم، هیچ تغییری در مدارس ایجاد نمیکنیم. در شروع «آزمایش»، میانگین نشاط روانی دانشآموزان هر گروه را میسنجیم و این سنجش را هر ۶ ماه یک بار تکرار میکنیم. به این ترتیب به تدریج میتوانیم میزان «اثربخشی» برنامهها را، هم به لحاظ «میزان» اثربخشی و هم به لحاظ «پایداری» اثربخشی، با هم مقایسه کنیم.
اما نوبل اقتصاد ۲۰۱۹، میتواند لااقل دو درس مهم برای ما داشته باشد:
درس اول: «ارزیابی اثربخشی» باید ستون فقرات هر پروژه «فقرزُدایی» باشد
امیدوارم جایزه نوبل امسال باعث شود که در ایران و در سراسر جهان، استفاده از مدلهای «ارزیابی اثربخشی» در پروژههای فقرزُدایی، چه توسط دولتها و چه توسط سمنها (سازمانهای مردمنهاد یا خیریه) هر چه رایجتر شود. در این صورت برای «برخی از» سیاستگذاران ایرانی که هر مدل توزیع رانت در بین نورچشمیها را (مثل توزیع انبوه دلار دولتی) به برچسب حمایت از فقرا متصل میکنند، کار بسیار سختتر میشود. سازمانهای مردمنهاد و خیریه هم بسیار راحتتر میتوانند بر آن دسته از پروژههای فقرزدایی متمرکز شوند که اثربخشی «بیشتر» و «پایدارتر» دارند.
درس دوم: قوانین عادلانه برای «مهاجران»، به «همه» شهروندان منفعت میرساند
هر ۳ برنده نوبل اقتصاد امسال شهروندان امریکایی بوده، اما ۲ نفر از آنها «مهاجر» هستند: «دوفلو» متولد فرانسه است و «بنرجی» هم متولد هندوستان. اینکه دو مهاجر میتوانند پس از مهاجرت به اندازهای در کشور جدید خود پیشرفت کنند که اساتید برجستهترین دانشگاههای آن کشور شوند و نهایتا هم تحقیقات آنها به قدری مفید و کاربردی باشد که بتوانند نوبل بگیرند، درس بزرگی برای ما دارد: اعطای حقوق عادلانه به «مهاجران»، جدا از آنکه لازمه هر رویکرد انسانی و منصفانه است، میتواند به سود «تکتک» شهروندان کشور میزبان هم باشد. همانطور که در امریکا حدود یکسوم برندگان جایزه نوبل از سال ۲۰۰۰ تا به امروز، «مهاجر» هستند. بخش بزرگی از مدیران ارشد شرکتهای بزرگ امریکایی هم «مهاجر» و یا «مهاجر_زاده» هستند.
امیدوارم روزی برسد که سیاستمداران نژادپرست سراسر جهان، از ترامپ در امریکا گرفته تا «برخی از» سیاستمداران ایرانی حامی تبعیض علیه مهاجران افغانستانی، در رویکرد خود تجدیدنظر کنند.
اما صرفنظر از نقش سیاستمداران در قوانین نژادپرستانه، به خودمان بپردازیم. باز هم پرسش ابتدای این متن را مرور کنیم و قدری فکر کنیم که تکتک ما در دامنه اثرگذاری خودمان (حتی اگر بسیار کوچک باشد)، چه کاری میتوانیم برای کاهش نژادپرستی در جامعه انجام دهیم؟
منبع: https://t.me/social_Economics