اقتصادی که بازدهی صنعت در آن ۶ درصد و بازدهی تجارت ۲۰۰ تا ۳۰۰ درصد است با مشکلات عدیده دست و پنجه نرم خواهد کرد که قطعا به تضعیف قدرت خرید فقرا و طبقه متوسط منجر خواهد شد. این موانع گرچه دردسرساز هستند ولی با اجرای سیاستهایی قابل رفع شدن است.
عبور کردن از پیچ سخت تحریمها ربط مستقیم دارد به تعریفی که هرکس میتواند از عبور و سختی بدهد. آن طور که من میخواهم تعریف کنم، باید برای این گذر یک ما بهازای واقعی یافت؛ از نظر من زمانی میتوانیم ادعا کنیم از پیچ سخت تحریمها عبور کردیم که بتوانیم به راحتی نفت خود را بفروشیم، درآمدهای ارزی خود را آزادانه وارد کشور کنیم و با سیاستهای اجرا شده از سوی نهادهای بالادستی شکوفایی اقتصادی به وجود آید. به بیان سادهتر زمانی میتوانیم ادعا کنیم که از سختیها عبور کردیم که از کشوری مصرف کننده به اقتصادی تولید کننده تبدیل شویم. طبعا با این تعریف ما هنوز مسیری طولانی تا گذر از این تنگه داریم.
اقتصاد ایران در دو سال گذشته از شوک خروج امریکا از برجام و تحریم اقتصادی یک جانبه این کشور آسیبهایی دید. با این حال مساله این است که حاکمیت ایالات متحده اگر بخواهد اقتصاد ایران در سالهای آینده هم رشد منفی به اندازه امسال داشته باشد، باید بتواند حداقل اروپا را با خود متحد کند تا تحریم ایران در شورای امنیت به تصویب برسد. با این همه تک روی آمریکاییها و شرایط خاص امروز این اتفاق را تا حدود زیادی نامحتمل کرده است.
اقتصاد ایران چنانچه با تحریمهای بیشتری مواجه نشود، که در شرایط فعلی محتمل نیست، در سال آینده وضعیتی دیگر خواهد داشت؛ چرا که شوکی به اقتصاد ایران در سال گذشته وارد شد و به منفی شدن شاخصهای اقتصادی، از طریق منفی کردن رشد اقتصادی و بالا رفتن نرخ تورم، منجر شد. پس از وارد شدن یک شوک اگر شوک جدیدی به وجود نیاید، طبیعی است که روند اقتصادی به تعادل برسد ولی این مهم ناشی از اجرای سیاست خاصی نیست بلکه حاصل کاهش اثر بحرانی آن شوک است. این میان باید توجه داشت که مقایسه اصلی نباید میان شاخصهای دو سال متفاوت صورت گیرد که باید حاصل مقایسه قیمت کالاها باشد؛ براین اساس میتوان گفت قیمت کالاها در سال آینده به وضعیت دو سال پیش باز نخواهد گشت و این صرفا کالاهای وارداتی را شامل نمیشود بلکه دیگر کالاها و از جمله تولیدات داخلی را هم در بر میگیرد.
مساله اصلی اقتصاد ایران به طور کلی این است که باید قرص نان خود را بزرگ کنیم یعنی با رشدی مناسب اقتصاد بزرگتر شود و این رشد باید در بخش صنعت و تولید رخ دهد. موانع عملی نشدن این مهم با اجرای سیاستهایی قابل رفع شدن است و از دولت انتظار میرود چنین کند. طبیعی است در اقتصادی که بازدهی بخش صنعت ۶ درصد است ولی بازدهی تجارت بین ۲۰۰ تا ۳۰۰ درصد است، چرا باید رشد تولید به وجود بیاید؟ قیمت مسکن چند برابر افزایش یافت؟ طبیعی است سرمایههای کشور نیز به این بخشها میرود و این نیز به معنای آن است که اکنون نه تنها فقرا بلکه طبقه متوسط هم دیگر امکان داشتن سرپناهی را ندارد.
خبرآنلاین