خشونت بر علیه زنان مصادیق مختلفی دارد. ضرب و شتم، توهین جنسیتی، مزاحمت، واداشتنشان به انجام اموری که موافق نیستند و نپرداختن حقوقشان در مواردی که بر مبنای حقوق عادلانه فراجنسیتی برحقاند و .... از منظر بخشی از جامعهی زنان، تذکری که در چارچوب اصل اعتقادی امر به معروف و نهی از منکر، توسط افراد، چه مرد و چه زن، داده میشود نیز مصداقی از خشونت است؛ چرا که منطق رفتاری آنان را زیر سوال میبرد و حکم توهین به شعورشان را دارد. آنچه از منظر باورمندان دینی، عملی برحق و درست تلقی میشود از نگاه ابژههای آن عمل، نادرست است. کلیپ زیر به خوبی تفاوت در این دو دیدگاه را بیان میکند..
دیدگاهی که در پی تثبیت هژمونی خود در مورد تن زن است، هر چند بی ارتباط با خاستگاه فرهنگی دینی نیست، اما، در اصل، برامده از قواعد و قوانین رسمی وضع شده است که لزوما همبستگی بالایی با خاستگاه فرهنگی ندارد. در افغانستان، پاکستان، عراق، ترکیه و مالزی نيز زمینهی فرهنگی برای ظهور قواعد رسمی کنترلکنندهی آزادی در پوشش وجود داشته. اما، چنین اتّفاقی نیافتاده است؛ چرا که در قوانین اساسیشان، بر پوشش آزاد، به عنوان جزیی از حقوق مدنی و شهروندی، تاکید شده است.
علاوه بر این، در جامعهی ما، باورهای فرهنگی در گذر زمان، بر اثر تحولات جهانی و تجربهی زیست شده در مکانهای عمومی و تحولات نگرشی مترتب بر آنها، پوستاندازیهای جدی داشته است. یکی از این مکانها، محل ضبط این کلیپ، یعنی متروست؛ جایی که زیست اجتماعی در گذر تکاملی خود، فرم بسیار مسالمت آمیزتری پیدا کرده است.
به تجربهی مشاهدات روزانه، میتوان دید که کمتر پیش میاید کسی سودای ورود به حریم شخصی دیگری را داشته باشد. با وجود جداسازی جنسیتی، خانوادهها ترجیح میدهند در قسمت مردان مستقر شوند؛ گاهی پیش میآید که پسران و دختران جوان، چونان کبوترهای عاشق، در گوش هم چیزی نجوا میکنند، و با نگاهشان مهر و محبتی را به هم هدیه میدهند بدون اینکه نگران وجود نگاه تیز و کنجکاوانهی دیگران باشند. دستفروشان در سنین مختلف و با کالاهای متفاوت و شگردهای بازاربابی گاهی جالب و نشاط آفرین، از واگنی به واگن دیگر حرکت میکنند و سر از قست زنان در میآورند و بدون احساس کوچکترین تفاوتی، تلاششان برای تامین لقمه نانی را تکرار میکنند. با نگاهی فراجنسیتی از این سو و نگاهی انسانی و یاریگر در آن سو.
مترو، نبض زندگی اجتماعی و در هم تنیده و پرسرعت جامعهی ما را به خوبی به تصویر میکشد. این تصویر جالبتر میشود وقتی بافت جمعیت بهرهمند از آن را در نظر بگیریم که بیشتر شامل لایههای پایینی و بخشهایی از طبقهی متوسط جامعه است. به رغم تفاوت در موقعیتهای اقتصادی میان این اقشار و لایههای بالایی جامعه، همگرایی اجتماعی بر حسب معیارهایی چون کاهش تعصبات و درک فضیلتهایی چون رعایت حریم خصوصی، کاملا محسوس است.
چنین شرایطی دالّ بر این واقعیت مهم اجتماعی است که در شرایط کنونی، آنچه بیشتر موجب بروز خشونت بر علیه زنان در کوچه و خیابان و مکانهای عمومی میشود، قواعد نهادی رسمی است که اعمال آنها بهدلیل تحولات اجتماعی تکامل یافته و پوستاندازیهای فرهنگی، مانند گذشته امکانپذیر نیست. بنابراین، به ناچار سر از ستیز اجتماعی در میآورد. تلاش برای تثبیت این قواعد از سوی مدافعان آن و ایستادن در برابر این قواعد از سوی زنان (با این استدلال که قواعد درستی نیستند و خشونت بر علیه زنان در مکانهای عمومی را رسمیت میدهند)، به چالشی جدی در عرصهی اجتماعی و نظام اقتصاد سیاسی تبدیل شده است.
مادام که این چالش حل نشود، ستیز مذکور استمرار خواهد داشت و با توجه به نسل دخترانی که فرزندان عصر نوین اطلاعات و ارتباطات هستند، ابعاد بیشتری به خود خواهد گرفت.
مارکس جملهی معروفی دارد. آسیاب بادی، مناسبات ارباب رعیتی، و دودکش کارخانهها، مناسبات سرمایهداری را بازتاب میدهند. به همین قیاس میتوان گفت تلگرام و فیسبوک و اینستاگرام نیز مناسبات عصر پساصنعتی را به نمایش میگذارند. عصری که صرف نظر از مسالهی همیشگی نحوهی آرایش طبقات اجتماعی در برابر هم در هنگام تولید و توزیع ثروت، همهی جهان را و همهی طبقات اجتماعی را از طریق چنین امکاناتی به هم متصل کرده است؛ به این اعتبار، این عصر و دورهی تاریخی، امکان اعمال هژمونی قواعد کنترلکنندهی پوشش را نه تنها نمیدهد، بلکه جبههی منتقدان آن را وسیعتر و ستیز اجتماعی را فراگیرتر میکند.
alidinee@