پيرزني را تصور كنيد كه با سه فرزند كوچك محصل در يك خانه دو طبقه اي كه از شوهرش برايش مانده زندگي ميكند و خرج زندگي را از اجاره اتاقهاي طبقه بالا با آشپزخانه و دستشويي مشترك به دست مي آورد و به زور زندگي مي گذراند. حال هزينه ها چند برابر شده. مرغ كيلويي ٦ تومن شده ١٤ تومن. سيب زميني ٢ تومني شده ٦ تومن و و و! حتي دستمزدهاي كارگر ساده اي كه اتاقهاي خونه اش را اجاره كرده، ٤٠ درصد افزايش يافته. حالا آيا اين خانم حق ندارد اجاره خانه اش را بيشتر كند كه ظلم به مستاجر هست؟!
تاجري را در نظر بگيريد كه ترجيح داده كه پول خريد خانه را سرمايه كند و مستاجر يك واحد ١٦٠ متري است. اين تاجر محترم، از قبل تغييرات نرخ ارز توانسته است در طول يكسال گذشته ميلياردها به جيب بزند. آيا اگر صاحبخانه اين تاجراجاره را زياد كند، ظلم كرده؟!
شايد گفته شود كه اين مثالها خيلي كم اتفاق مي افتد ( كه اتفاقا اينگونه نيست!) و بنابراين در كليت سياست گذاري ديده نميشود! در حاليكه سياستهاي بهتري است كه مبتواند اين خطاها را نداشته باشد.
چرا بايد ريشه مسائل را رها كرد و به دستكاري بازارها پرداخت؟!