تقریبا بدون هیچ گزافهگویی میتوان ثابت کرد که عمده مشکلات اقتصادی امروز کشور محصول نظام بودجهریزی غیرعلمی و ناکارآمد است. گرفتاری ناترازی و خشکی ترازنامه بانکها، بدهیهای باورنکردنی دولت به بانکها و شرکتها، نوسانات عجیب و غریب ارز و نرخهای تورم بالا و چسبنده همه محصول نظام بودجهریزی غیر علمی و بیلنگر است. این مشکل امروز و دیروز نیست.
سازمان برنامه و بودجه براساس ساختار بودجهریزی آمریکا بخشی از ریاستجمهوری است و هزینهکرد بودجه را در اختیار دارد و به کسی پاسخگو نیست. در مقابل وزارت اقتصاد فقط منابع را جمع میکند و تخصیص را در اختیار ندارد و از آن سو بانک مرکزی نیز حیران میان این دو با انبوهی از نوسانات درآمدهای نفتی و تورم همچون دنکیشوت میجنگد. دردناکتر آنکه تقریبا هیچ گوش شنوایی برای اصلاح رویههای بهشدت غلط بودجهریزی وجود ندارد. هیچ کس نمیپرسد که در دنیا چند کشور مثل ایران را میتوان یافت که این همه آشفتگی در بودجهریزی داشته باشد و عجیبتر اینکه هر سال رئیس سازمان برنامه و بودجه اعلام میکند که کسری بودجه وجود ندارد و کسی هم نمیتواند از ایشان بپرسد این همه بدهی انباشته دولتی (حدود ۴۰ درصد تولید ناخالص داخلی) از کجا ایجاد شده است؟
اما حکایت غمانگیز اینها نیست، حکایت پرفغان بودجهریزی کشور در سازمان فخیم برنامه این است که برخلاف تقریبا همه کشورهای دنیا، بودجهریزی در ایران دارای لنگر نیست. لنگر بودجه قاعدتا پایداری مالی دولت در میانمدت و بلندمدت است؛ ولی میتوان گفت که تعریفی از پایداری مالی میانمدت بودجه اساسا در ایران وجود ندارد. مجلس شورای اسلامی هم هیچگونه ورودی به این داستان ندارد؛ چنانکه در مذاکرات بررسی بودجه حتی نمیتوان ذرهای از این مباحث یافت. اما مستقل از این، بودجه سالانه باید بر اساس وضعیت چرخه اقتصادی تهیه شود. در واقع اگر چرخه اقتصادی مثبت است باید بودجه را مخالف آن یعنی انقباضی طراحی کرد تا آتش تورم را خاموش کند و اگر چرخه منفی است، بودجه باید انبساطی باشد تا از رکود جلوگیری شود. اولین سوالی که از رئیس سازمان برنامه باید پرسید این است که چرخه اقتصاد کشور مثبت است یا منفی؟ اگر جواب ایشان این باشد که چرخه منفی است (تقریبا با شرایط امروز کشور بدیهی است) باید در ادامه پرسید چرا بودجه را انقباضی طراحی کرده است؟! در واقع چرا به جای طراحی خلاف چرخه، طراحی همراه چرخه انجام گرفته است که بر رکود بیفزاید؟ جواب ایشان شاید این باشد که منابع کم است و کشور در تحریم قرار دارد. ولی علم اقتصاد دیرزمانی است که جواب این سوال را داده است. ایشان باید بداند که چیزی بنام «تراز زیرخط» در بودجهریزی وجود دارد که با انتشار اوراق دولتی جبران میشود و این اوراق در شرایط اخیر و خطیر کشور همچون خون است که باید تزریق شود تا از یکسو دولت بتواند سیاست مالی ضدچرخه داشته باشد و از سویی بانک مرکزی بتواند نقدینگی غیرتورمزا را با استفاده از عملیات بازار باز تزریق کند.
البته نباید برای سازمان برنامه و بودجه پنهان باشد که راهحل بسیاری از مشکلات فروش ارز دولت در بازار ثانویه به قیمت بازار آزاد و اختصاص یارانه به اقشار آسیبپذیر برای کالاهای اساسی است تا بتوان منابع بودجه را افزایش داد نه اینکه منابع نفت و ارز بسیار ارزشمند را با قیمت غیرواقعی حراج کرد و هیچ اثری از آن را در بازار و قیمتها ندید. در شرایط تحریم که نیروهای متخاصم کشور را در فشار قرار دادهاند، بودجه سال آینده و بیعملی نباید مانند پنجههای آهنین به خفه کردن بیشتر اقتصاد بینجامد. دوستان سازمان برنامه بهتر است مقاله اخیر پل کروگمن (در ستون تحلیل صفحه اول امروز روزنامه دنیای اقتصاد نیز منتشر شده است) را در نیویورک تایمز بخوانند تا متوجه شوند نقش کسری بودجه در اقتصاد چیست. نداشتن کسری بودجه (با قلع و قمع هزینههای عمرانی و مانند آن و عدمسرمایهگذاری) افتخار نیست، مدیریت پایدار بدهی و پایداری مالی دولت افتخار است.
دنیای اقتصاد