دانشیار دانشکده اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی
براد دیلانگ اقتصاددان مشهور دانشگاه برکلی ،عنوان میکند بخشهای مختلف اقتصادی هم همانند ستارههای سینما در شهرت میدرخشند و بعد افول میکنند. جمله این اقتصاددان مشهور با حالوهوای امروز دنیا و مفهوم و پدیده اقتصاد دیجیتال و اقتصاد هوشمند و تعابیر دیگر مربوط به فناوریهای نو در دنیا و جامعه ایران بسیار همخوانی دارد. درحال حاضر اقتصاد دیجیتالی و تعابیر مرتبط دیگر آن در جامعه ما نقل اکثر محافل است. اما درک درست از گزیده براد دیلانگ در ایران و دنیا ،تفاوت مهمی دارد که همانند همه موضوعات مهم دیگر با مطرح شدن پدیده و مفهومی جدید، سیلی از متخصصان و غیرمتخصصان در این موضوع ورود می کنند و بدنه تصمیمگیری کشور را دچار سردرگمی در دریافت اصل موضوع و در نهایت سیاستگذاری لازم میکنند.
بنابراین تصمیمات درست به دلیل درک ناقص از مفاهیم و کارکردهای آن در کشور ما گرفته نمیشود. همانطور که گفته شد یکی از این موضوعات مربوط به مفهوم و کارکردهای «اقتصاد دیجیتال» است که هم اکنون در دنیا و کشور جاری و ساری است ولی درک درستی از این مفهوم در کشور شکل نگرفته است. تلقی بسیاری در کشور از این مفهوم همان کارکرد «فنی و تکنیکی» و یا به عبارتی سختافزاری فناوری است و تسری آن به مسایل اجتماعی و انسانی در برداشت آنها مغفول است.
برخی هم نوع نگاه به اقتصاد دیجیتال را از زاویه رشتهای تخصصی نزدیک به اقتصاد میگیرند اما همه جوانب آن را نمیبینند یا معیارهای تخصصی لازم را برای درک، سنجش ارزیابی و در نهایت سیاستگذاری آن را ندارند. به عنوان مثال سطح بحث مفهوم «اقتصاد دیجیتال» را در صرفا در سطح بنگاه و سازمان میبینند و به دنبال آن درصدد ارائه راهکارهایی برای توسعه آن در سطح کلان و ملی هستند که در این باره اغلب دچار خطای ترکیب بوده و سیاستگذار و تصمیمگیر هم از این موضوع غافل هستند.
البته شاید این انحراف و اختلال را ناشی از ضعف نهادی دولت در مشخص کردن متولی گسترش و توسعه اقتصاد دیجیتال با توجه به ظرفیتهای ذاتی و عینی و سیاستگذاری دستگاهها در کشور از یک منظر بتوان یافت که ورود به این مباحث تخصصی برای افراد بسیار سهل و از طرف دیگر نظرات این افراد مورد توجه دستگاههای غیرتخصصی اقتصاد است. با این مقدمه هدف این نوشتار مشخص کردن جایگاه و مفهوم اقتصاد دیجیتال برگرفته از ادبیات غنی علمی دنیا و به دنبال آن امکان فراهم نمودن شرایط سیاستگذاری و راهبری این پدیده در کشورمان است. بنابراین، در این نوشتار، ابتدا بر مفهوم اقتصاد دیجیتال و کارکردهای اقتصادی و سطوح بحث آن و سپس بر استراتژیهای کسبوکار حوزه اقتصاد دیجیتال تمرکز میکنیم. سعی میشود ارایه مطالب کمک در درک این مفهوم و کارکردهای آن در اقتصاد ایران و همچنین کمک به تصمیمسازان و تصمیمگیران این حوزه کشور باشد.
مفهوم اقتصاد دیجیتال
فناوری دیجیتالی بازگوکننده اطلاعات در بیت (bit)هاست. این فناوری هزینه ذخیرهسازی، محاسبه و انتقال دادهها را کاهش میدهد. تحقیق در اقتصاد دیجیتال آزمون میکند که کدام فعالیتهای اقتصادی و چگونه در اثر دیجیتالیزه شدن تغییر مییابند. فهم تأثیرات فناوری دیجیتالی، نیازمند تئوری اقتصادی جدیدی نیست. اما به هرحال، نیازمند یک تأکید متفاوت است. مطالعه اقتصاد دیجیتال با این سؤالها که چه چیز متفاوت است؟ و چه چیز آسانتر شده است وقتی اطلاعات در بیتها نسبت به اتمها بازنمایی میشوند؟ شروع میشود. فناوریهای دیجیتالی اغلب بدین مفهومند که هزینههای اعمال اقتصادی مهار و محدود میشوند. به هرحال، اقتصاد دیجیتال کاوش میکند که الگوهای استاندارد اقتصادی چطور هزینههای اصلی را کاهش میدهند و شاید به صفر برسانند. اقتصاددانان تأکید میکنند که چطور این انتقال در هزینه میتواند به پنج نوع زیر طبقهبندی شود؟
کاهش هزینههای جستجو
کاهش هزینههای همتاسازی
کاهش هزینههای حملونقل
کاهش هزینههای ردیابی
کاهش هزینههای تأیید
و در نهایت همه این موارد در کاهش هزینه مبادلات چگونه خودنمایی میکند و بر استراتژیهای کسبوکار اقتصاد تاثیر دارد؟ با مروری بر تحول دیجیتالی مشخص است که از سال ۱۹۴۵ تاکنون توسعه و تحول آن در چهار مرحله مهم اتفاق افتاده است. از سال ۱۹۴۵ موضوع محاسبات بدون اینترنت با تجاریسازی فناوری توسعه پیدا کرد.
۱: تمرکز اولیه بر سرعت محاسبات با ظرفیت ذخیرهسازی محدود و بازیابی اطلاعات بود. در دهه ۱۹۵۰ قدرت ذخیرهسازی باعث کاهش هزینه نهایی بازتولید اطلاعات شد و فناوری باعث بهبود فرایندسازی اطلاعات و بازتوید گسترده شدند.
۲: صنایع نرمافزاری و سختافزاری به سرعت رشد کردند.
۳: محدودیت ارتباطات بین کامپیوترها بر اقتصاد مؤثر بود. با موضوع اینترنت این موضوع گسترش پیدا کرد.
۴: در طول زمان فناوریهای جدید بر مبنای اینترنت، شامل بروزرها (browsers) موتورهای جستجو، فروشگاههای برخط، شبکههای اجتماعی، پروتکلهای ارتباطی موبایل، استانداردهای امنیتی، سیستمهای مدیریتی ارتباط با مشتری و … باعث افزایش جمعآوری و استفاده از دادهها شوند.
در طول این فرایند یک سؤال باز مطرح بوده است که چطور باید جنبههای مختلف فعالیت اینترنتی تجاری را کنترل کرد؟ استانداردها در اینجا مطرح میشوند که خود بازنده و برنده دارند و کنترل استاندارد سختافزار و نرمافزارها بحثبرانگیز بوده است. پژواک این سؤال کنترل تمرکز بر قیمتگذاری ارسال اطلاعات و چگونگی تنوع به هم پیوستن، رقابت و ماهیت محتوایی را ایجاد کرده است. این یک سؤال کلیدی در مورد نقش خدماتدهندگان اینترنی در کنترل دسترسی است.
کاهش هزینه جستجو
هزینه جستجو هزینه مشاهده اطلاعات است. فعالیت جمعآوری هر نوع اطلاعات درگیر هزینه جستجو است. اساس این ایده با توجه به فعالیت دیجیتالی اقتصاد این است که یافتن و مقایسه اطلاعات در مورد مبادلات آنلاین اقتصادی نسبت به غیرآنلاین آسانتر است. در ابتدای بروز و ظهور اینترنت، موضوع بحث این بود که چگونه کاهش هزینه جستجو باعث کاهش قیمتها، انتشار قیمتها، بیکاری، فراغت و تغییر موجودی انبار میشود. آلن گرینسپن، مطرح میکند که انقلاب ICT باعث کاهش شدت و سختی ادوار تجاری میشود. بنابراین کاهش هزینه جستجو در مرکز بحثهای بازارهای مالی، بازار کار و بازار خردهفروشی بوده و هست.
آیا قیمتها و انتشار قیمتهای آنلاین نسبت به آفلاینها کمتر هستند؟
هزینه جستجوی آسانتر باعث مقایسه بهینه قیمتها توسط مصرفکننده و فشار بر کاهش قیمتهای محصولات مشابه میشود. این موضوع هم قیمت و هم انتشار قیمتها را کاهش میدهد. این موضوع میتواند در محصولات کتاب و CD، بیمه، محصولات اتوماتیک و خطوط هوایی مصداق داشته است.
قیمت، کیفیت، نرخهای حمل، زمان قابل دسترسی و دریافت، رنگ، خوشنامی و غیره در فروش مهم هستند. مصرفکنندگان با مدلهایی که فرض میکنند هزینههای جستجو نزدیک به صفر است، علاقه و دلبستگی زیادی دارند. لذا الگوریتم جستجو بر میزان مارکآپ شارژ شده توسط فروشندهها تأثیر میگذارد. معمولا فروشندگان آنلاین هزینههای حمل را تا مرحله نهایی صفحه خرید، پنهان میکنند. زمانی که قیمتها کاهش پیدا میکند انتشار قیمتها دوام میآورد. تحقیقات بینالمللی اولیه نشان میدهد که هزینههای جستجو «درونزا» هستند و بنابراین شرکتها میتوانند فرایندهای جستجو را به خاطر پایداری قیمتها و حاشیههای سود بالا دستکاری کنند.
چگونه هزینههای جستجوی کم بر تنوع مصولات و خدمات تأثیر میگذارد؟
هزینههای جستجوی پایین، بدین مفهوم است که یافتن محصولات خوب و عالی آسانتر است. در این باره جستجوهای دیجیتالی باعث افزایش در فروش محصولاتی که نسبتا عالی خریداری میشوند شده که این پدیده را اقتصاددانان «عقبه بلند» میگویند. تنوع محصولات خریداری شده آنلاین قابل دسترس، بیش از آفلاینها هست. هزینههای جستجوی پایین باعث کششپذیری محصولات ناشناخته به طور نسبی میشود. هزینههای جستجوی کم میتواند باعث اثر «سوپراستار» نیز بشود. یعنی اگر محصولات به شکل عمودی متفاوت باشند و هزینه نهایی تولید آنها صفر باشد، لذا مصرفکنندگان همسان با خرید محصول بهتر موافق هستند.
اثر عقبه بلند و اثر سوپراستار باعث کاهش هزینه جستجو میشود. اگر محصولات هم به صورت عمودی و هم به صورت افقی متفاوت باشند، کاهش در هزینه جستجو منجر به یک تعادل میشود که در آن بیشتر محصولات عمومی و با کیفیت بالا به اندازه کافی برای هر فردی که محصول خوب در طول عقبه طولانی خردهفروشی میخواهد، تولید میشود.
الگوریتمها در اینترنت باعث خرید محصولاتی که قبلا خریده شدهاند میشوند مانند هریپاتر. این شگرد دربرخی فروشگاههای دیجیتالی داخلی، مثل دیجیکالا و دیجیاستایل و سایر فروشگاههای آنلاین داخلی برای فروش محصولات خود در کشور نیز به کار گرفته میشود. یعنی الگوریتمهای اینترنتی دارای اثرات نامتقارن زیاد بر محصولات خوب دارند. که البته اثرات رفاهی آن در ادبیات اقتصاد دیجیتال توسط اقتصاددانان مبهم عنوان شده است.
هزینههای جستجوی کم باعث خرید محصولاتی میشود که با ترجیحات آنها نزدیکتر است و باید رفاه را افزایش دهد. افزایش در تنوع باعث افزایش در مازاد رفاه مصرفکننده میشود. البته به همان اندازه ممکن است که بهبود در رفاه کم باشد. کاهش در هزینه جستجو در بازار آپ موبایل باعث کاهش در محصولات با کیفیت متوسط میشود یعنی اثر سوپراستار باعث کاهش در تولید محصولات با کیفیت متوسط میشود. افزایش در تنوع باعث افزایش پایدار سراسری در رفاه علیرغم ماهیت افزایشی محصولات جدید میشود.
چطور هزینههای جستجوی کم بر تطابق در بازار موثر است؟
کاهش هزینههای جستجو باعث تسهیلات مبادلات عمومی بیشتر که اغلب باعث توانمندسازی با پلتفرمهای بزرگ میشود، میگردد. هزینههای جستجوی کم، همانند افزایش کیفیت، در ارتباط بین خریدار و فروشنده، بنگاه و کارگر و غیره عمل میکند. اقتصاد بازار کار تأکید میکند که اینترنت باعث کاهش بیکاری و افزایش فراغت میشود. کاهش هزینه جستجو باعث توسعه پلتفرمهای نظیر به نظیر برای تسهیل تطابق میشود. هزینههای جستجوی کم باعث توانمند کردن و پر کردن ظرفیتهای غی قابل استفاده و کارایی بیشتر در «اقتصاد اشتراک گذاری» میشود. در بازارهای نظیر به نظیر نوسانهای سمت تقاضا در این بازار دوطرفه ،باعث تغییر در مقدار عرضه به جای تغییر در قیمت میشود. چرا که هزینههای جستجوی پایین باعث میشود که اطلاعات سمت تقاضا باعث ورود عرضهکنندگان به بازار در زمانهای مورد نیاز شود.
چرا پلتفرمهای دیجیتالی کسبوکار در اقتصاد رایج و متداول هستند؟
پلتفرمها واسطهای هستند که قادر به ایجاد مبادله بین دیگر بازیگران اقتصادی هستند. دیجیتالی شدن باعث افزایش رواج پلتفرمهای کسبوکار شده است که حتی فراتر از پلتفرمهای نظیر به نظیر هستند. اغلب بنگاههای فناوری مثل پلتفرمهای کسبوکار میمانند. برای مثال اپل و گوگل پلتفرمهای سختافزاری و نرمافزاری برای دیگر کاربردهای اطراف دنیا فراهم میکنند.
دو دلیل اصلی برای افزایش پلتفرمهای دیجیتالی وجود دارد. یکی این که پلتفرمها شرایط تطابق را تسهیل میکنند. چرا که آنها شرایط کاهش هزینه جستجو برای خلق انطباق کاراتر را فراهم میکنند. دوم این که پلتفرم ها باعث افزایش کارایی تجارت میشوند. پلتفرمها باعث افزایش تهیهکنندههای اپها برای تعداد زیادی مصرفکننده میشوند که هزینه بازتولید آنها تقریبا صفر است.
چطور کاهش هزینههای جستجو بر سازماندهی بنگاهها مؤثر است؟
اقتصاددانان تاکید میکنند که در جریان اطلاعات، جستجو یکی از کلیدیترین اجزا جریان اطلاعات است. هزینه پایین جریان اطلاعات دیجیتالی، باعث افزایش مرکزیت از طریق توانمندسازی رهبران سازمانی ادارات مرکزی برای فهم اتفاقات در مسافتها و فاصلههای طولانی میشود. هزینههای ارتباطات پایین، باعث کاهش مرکزیت از طریق توانمندسازی نیروی انسانی خط مقدم برای دسترسی به اطلاعات قبلی که فقط برای افراد مرتبه بالا اداره مرکزی بیشتر است میشود. این تنوع در مشاهدات باعث یک مبادله در بین سازمانها با تاکید بر اهمیت فناوریهای خاص میشود. در این باره یاد میشود که IT نیروی تمایل به تمرکز و CT نیروی متمایل به عدم تمرکز است.
کاهش هزینههای کپی یا همتاسازی
در اقتصاد خرد، مدلهای اقتصاد خرد با هزینههای نهایی صفر متفاوت از مدلهای با هزینه نهایی ثابت نیستند. شیب منحنی تقاضا نزولی و قیمت بنگاهها جایی است که هزینه نهایی معادل صفر است. در واقع، یک تفاوت بین کالاهای ساخته شده از اتم و کالای ساخته شده از بیتها آن است که بیتها غیررقابتی هستند. بدین مفهوم که آنها میتوانند توسط فرد بدون کاهش در تعداد یا کیفیت قابل دسترس توسط دیگران مصرف شوند یعنی اطلاعات بدون کاهش و تنزل اطلاعات اصلی قابل اشتراکگذاری هستند. با این وجود، اقتصاد هزینه نهایی صفر و غیررقابتی بودن کالاها میتواند باعث انتقال چیزها (things) در تولیدات مناسب، مصرفکنندهها یا هر دو شود. در یک مدل ایستا، با کاهش هزینه نهایی مازادهای بالقوه افزایش پیدا میکند و بنابراین اثر رفاهی وابسته به قیمت نهایی، زیان وزنی ایجاد میکند. قیمت نهایی و زیان وزنی وابسته به ابزارهای قانونی و فناوری برای خروج از بازار است که وابسته به توانایی ردیابی رفتار افراد است.
چطور میتوان کالاهای دیجیتال غیررقابتی را سودمندانه قیمت گذاشت؟
ماهیت غیررقابتی بودن محصولات دیجیتالی منجر به این سوال میشود که چطور یک تولیدکننده باید با توجه به تنوع بالای کالاهای غیررقابتی یا هزینه نهایی صفر را قیمتگذاری کند. در این باره از مفهوم «دسته بندی» استفاده میشود که این شگرد بزعم اقتصاددانان، زمانی استفاده میشود که دو یا بیشتر از دو محصول با یک قیمت با هم در یک سبد قابلیت فروخته شدن دارند. مدلهای دستهبندی دارای تاریخ طولانی در اقتصاد هستند. ماهیت غیررقابتی کالاهای اطلاعاتی بدین مفهوم است که تعداد زیادی از آنها بدون داشتن پتانسیل جانشینی، قابلیت دستهبندی دارند. این ویژگی بدین مفهوم است که ما برخی اوقات به هزاران محصول دیجیتالی دستهبندی شده بهینه میتوانیم دست پیدا کنیم. دلایل استراتژیکی هم برای دستهبندی وجود دارد چرا که میتواند باعث کاهش رقابت شود.
محرکهای تولید کالاهای دیجیتال عمومی چه هستند؟
فراهمکنندههای اطلاعات با دقت میتوانند تصمیم به عدم خروج از بازار بگیرند. این یک معما است که چرا هنرپیشههای خصوصی تولید کالاهای عمومی را انتخاب میکنند؟ دو مثال چشمگیر از کالاهای دیجیتالی عمومی نرمافزارهای باز و ویکیپدیا در اینترنت است. هر دو مورد درگیر یک تصمیم آگاهانه برای عدم خروج از بازار هستند و مدلهایی را به کار میگیرند که نسبت به مدلهای دستهبندی کمتر صراحت دارند. برخی متخصصین توضیح میدهند که چرا توسعهدهندگان نرمافزار، کدهای خود را بدون دریافت مستقیم به مشارکت میگذارند. دو نوع سود از آزاد بودن نرمافزار در مدلهای استاندارد و کالاهای عمومی وجود دارد که قابل مشاهده نیست.
برای توسعهدهندگان فردی، تولید کدهای با کیفیت بالا همراه با خصوصیت کد باز، روشی برای نشان دادن مهارت فردی آنها برای کارفرمایان است.
برای شرکتها، بهبود در کیفیت نرمافزارهای کد باز باعث افزایش فروش دیگر خدمات آنها میشود که مکمل نرمافزارهای کد باز (مثل سختافزار و خدمات مورهای) با قیمت گرانتر هستند.
تحت این ویژگی اصلی و اساسی ماهیت کدهای غیررقابتی، توزیع دیجیتالی در اینترنت بدین مفهوم است که کیفیت بالا نرمافزارهای کد باز، به فرایند تطبیق بیشتر و وسیعتر کمک کند. در این باره به منافع گسترده خوانندگان و استفاده کنندگان نیز باید اشاره شود.
برخی محققین در ادبیات اقتصادی، حمایت مالی دولتها را برای تولید کالاهای دیجیتالی عمومی پیشنهاد میکنند. در این باره استدلال این است که اطلاعات نقشههای باز، منجر به افزایش استحکام در کشف فعالیتها به ویژه برای بنگاههای کوچکتر با منابع کمتر میشود. همچنین ماهیت کالاهای فناوری دیجیتالی باعث میشود که اطلاعات مصرفکنندگان و کارفرمایان در کشورهای توسعهیافته و در حال توسعه از طریق اینترنت -به شرط دسترسی- یکسان باشد. همچنین فناوری دیجیتالی باعث افزایش و بهبود آموزگاری و آموزش در کشورهای در حال توسعه میشود.
تصمیمگیر نمیتواند کالاهای غیررقابتی که میتوانند باعث کاهش انگیزههای تولید کالاهای اطلاعاتی شود را تفکیک کند. این میتواند پیامد منفی خارجی به وجود آورد. چرا که سیاستهایی که باعث دستکاری دادههای باز، توسط دولتها میشوند میتوانند منجر به نشت داده شوند که بر رفاه شخصی آنلاینها مؤثر است. باز بودن اغلب با کاهش در رازداری و محرمانگی مترادف میشود. استفاده از دادههای عمومی آنلاین باعث احتمال به وجود آمدن یک سری مسایل امنیت عمومی میشود. علاوه بر آن همانطور که فناوری دیجیتالی کالای عمومی تولید میکند، هزینه نهایی صفر تولید میتواند باعث خلق کالای عمومی بد، مثل اسپمها و جرمهای آنلاین شود. ماهیت اینها و مسایل دیگر این گونه بازگو میکنند که دولتها باید سیاستهای کپیرایت را علیرغم ماهیت غیررقابتی بودن کالاها طراحی و بکار بندند.
بازار کالاهای دیجیتالی چطور بر سیاست کپی رایت مؤثر است؟
در تجربه دنیا ،در اواخر دهه ۱۹۹۰ موضوع کپیرایت موزیک و متنی توسط مردم دنیا اغلب رعایت نمیشد. علت ماهیت غیررقابتی بودن اطلاعات دیجیتالی بود و درآمد صنعت موسیقی در این دوره به علت ظهور اینترنت افت و تنزل کرد. لذا موضوع کپیرایت یک موضوع اصلی در اقتصاد دیجیتال شد. مطالعات اخیر اقتصاددانان، بر درآمد کپی آزاد آنلاین تمرکز دارد. این موضوع بیشتر با محوریت تمرکز بر اشتراکگذاری فایلهایی که باید اجازه داده شوند و دزدی که نباید اجازه داده شود ارجاع داده میشود.
اثر مستقیم کپی کردن آزاد آنلاین رسانه باعث کاهش فروش کپیهای رسانهها میشود. در همین زمان درآمد میتواند افزایش پیدا کند اگر کپیهای آزاد فقط نمونهبرداری شده و مصرفکنندهها، آنهایی را که دوست دارند خریداری کنند. هم چنین درآمد، برای کالاهای مکمل مثل کارکرد زنده افزایش پیدا کند. در نهایت، اگر کپی آزاد محدود به بازارهای در حال توسعه برای تولید با اثرات شبکهای شود میتواند باعث افزایش درآمد شود. اما در عمل مطالعات کمی در جهان، موید افزایش درآمد هستند و اکثرا کپی آنلاین آزاد را موید کاهش درآمد در موزیک، ویدئو و کتاب تلقی میکنند.
حال سوال این است که چطور کپیرایت بر خلق کارهای جدید مؤثر است؟ این یکی از سوالات مشکل تخصصی اقتصادی است چرا که نیازمند تلاش برای اندازهگیری کمیت و کیفیت کالاهایی که از قانون کپیرایت خارج هستند است. اقتصاددانان، این بحث را با استفاده از دو معیار مربوط به کیفیت موزیک توضیح میدهند که شامل: لیست روند تاریخی فروش بهترین آلبومها و دیگری اطلاعات مفید در همه زمانها در بازار موزیک. در هر دو مورد نشان داده شده که کیفیت موزیک در اوایل دهه ۱۹۹۰ شروع به کاهش میکند و این کاهش بعد از آمدن قانون کپی آنلاین در ۱۹۹۹ توقف میکند.
پس چرا کیفیت علیرغم کاهش درآمد افزایش پیدا میکند؟ پاسخ اقتصاددان به این سوال این است که همزمان، کاهش در درآمد یکی مصادف با کاهش در هزینه تولید و توزیع موزیک بوده است. یعنی دیجیتالی شدن همزمان بر طرف عرضه و طرف تقاضا در اقتصاد مؤثر است و باعث افزایش کیفیت میشود. این نتایج در بازار ویدئو و کتاب هم قابل مشاهده است. بنابراین مشاهدات بازگو میکنند که سیاست کپیرایت به تنهایی میتواند باعث افزایش کیفیت محصولات مولد دیجیتالی شود. علاوه بر آن بر انگیزه نوآوری نیز مؤثر است و کپیرایت ممکن است سبب انگیزه ساخت یک کالای ارجحتر و بهتر شود.
شواهد دنیا نشان میدهند که موزیکهای کپیرایت شده کمتر در فیلمها نسبت به موزیکهای کپیرایت نشده مورد استفاده قرار گرفتند. همچنین نشان دادند که حمایتهای کپیرایتی مجلههای ورزشی قدیمی باعث کاهش کیفیت حمایت صفحات ویکیپدیا در دهههای اخیر شده است. البته این پدیده مختص صفحات متنی دیجیتالی نیست. برخی متخصصین اقتصادی، نشان دادند که حذف کپیرایت کتابهای تخصصی آلمانی در طول جنگ جهانی دوم باعث افزایش زیاد در تولیدات علمی آمریکا شده که با دکتراهای ریاضی و پتنتهای ارجاع شده به کتابهای آلمانی اندازهگیری شده است.
بحثهای دیگر سیاست کپیرایت در موضوع انتقال در هزینههای همتاسازی است که باعث میشود بنگاههای دیگر به سادگی محتوای دیجیتالی را کپی کنند و همچنین تلاش برای تجمیع آن کنند. این تجربه در رسانههای جدید دیده میشود به گونهای که سیاستگذار از روزنامههای با محتوای خبرهای اصیل حمایت میکند.
به طور کلی قانون کپیرایت در بازارهای دیجیتالی بسیار مهم است چرا که کالاها بدون هزینه میتوانند کپی شوند. اعمال سختگیرانه قانون کپیرایت حکایت از افزایش درآمد مالک کپیرایت است. همچنین باعث افزایش برخی انگیزههای دارنده یا مالک کپیرایت برای نوآوری میشود اما باعث کاهش انگیزههای دیگران برای کاربرد کارهای کپیرایت شده میشود. به هرحال، ادبیات نشان میدهد علیرغم آسان شدن کپی کردن، دیجیتالی شدن، خلاقیت فعالیتها را به دلیل کاهش هزینه تولید و توزیع از بین نبرده است چرا که فناوری به اعمال قانون کپیرایت کمک میکند.
پایان بخش اول
منبع: تجارت نیوز