یکشنبه, 14 مرداد 1397 14:42

فرشاد مومنی: نابرابری های ناموجه و میدان داری مافیاها به مثابه ریشه های سقوط اتحاد شوروی

نوشته شده توسط

فرشاد مومنی در گفت و گو با اعتماد

رفتار‌هاي اخير تعدادي از آقازاده‌ها در فضاي مجازي چه تاثيري بر شكاف اجتماعي و دلسردي مردم از مقاومت در شرايط سخت كنوني دارد؟

 

موضوع آقازاده‌ها يك موضوع جدي و اساسي است و متاسفانه از آنجا كه ما هيچ‌وقت تمركز جدي و ويژه بر موضوعاتي از اين دست نداشته و نداريم، اين موضوعات آنقدر استمرار پيدا مي‌كند تا منجر به خلق يك وضعيت بحراني شود.

 

در واقع شرايطي كه اكنون شاهد آن هستيم، استمرار مناسباتي است كه در آن نسبت به نابرابري‌هاي غير موجه، حساسيت و دقت كافي وجود ندارد. اين عدم دقت هم درباره جهت‌گيري‌ها و سياستگذاري‌هايي كه منشأ اين نابرابري‌هاي ناموجه مي‌شود وجود دارد و هم درباره پيامد‌هاي اين اتفاق. اگر به كشور‌هاي توسعه‌يافته دقت كنيد، عموما شاهد بحث‌هاي مبسوطي درباره پيامد روند فزاينده نابرابري‌هاي غيرموجه خواهيد بود. در اين بحث‌ها گفته مي‌شود وقتي نابرابري‌هاي غيرموجه از يك حدودي فراتر مي‌رود، الگوي مسلط مناسبات اجتماعي به جاي آنكه الگوي همكاري، تقسيم كار عقلايي و تخصصي شدن امور باشد، به سمت الگوي ستيز ميل كرده و افراد به جاي آنكه با يكديگر همكاري كرده يا براي ارتقا به كمك هم بشتابند يا براي دستاورد‌هاي بهتر بستر‌سازي كنند به سمت حذف يكديگر، برخوردهاي خشونت‌آميز و موضوعاتي از اين قبيل كشيده مي‌شوند.

 

مناسبات مبتني بر ستيز چه تاثيري بر مراودات و مناسبات اجتماعي دارد؟

 

مناسبات مبتني بر ستيز سبب مي‌شود تا انباشت سرمايه‌هاي انساني دچار اختلال شده و همچنين انباشت سرمايه‌هاي فيزيكي با محدوديت و چالش جدي رو‌به‌رو شود. اثر اين اتفاق بر عملكرد اقتصادي به صورت رشد‌هاي اقتصادي اندك، نوساني و بي‌كيفيت ظاهر شده و برآيند آن گسترش فقر و عقب‌ماندگي است. آنچه در جامعه‌شناسي توسعه اضافه شده، آن است كه اگر نابرابري‌هاي غيرموجه رو به افزايش، بستر اجتماعي براي به رخ كشيدن پيدا كند، جامعه را به سمت آشفتگي يا آنومي اجتماعي هدايت مي‌كند.

 

منظور شما آن است كه ادامه اين روند منجر به آشفتگي اجتماعي مي‌شود؟

 

دقيقا؛ متاسفانه شرايط كنوني اجتماعي ما به دليل برخي رخداد‌ها مانند رفتار‌هاي اخيري كه شاهد آن بوده‌ايم بسيار به چنين شرايطي نزديك شده است. در واقع شرايط آشفتگي اجتماعي را بي‌هنجاري يا ناهنجاري‌هاي گسترده و وسيع به حساب مي‌آورند. كارشناسان معتقدند مرحله پسا‌آنومي اجتماعي مساله فلج اجتماعي و درنهايت اضمحلال جامعه است. اين شرايطي است كه ناهنجاري‌ها و بي‌هنجاري‌ها خصلت سازمان يافته پيدا كرده و سازمان‌هاي تبهكاري صحنه گردان مي‌شوند.

 

راهكار مقابله با اين پديده چيست؟

 

براي اينكه موضوعاتي مانند آقازاده‌ها به شكلي اصولي، دقت نظر گردانندگان و قاعده‌گذاران جامعه را جلب كرده و براي آنها آشكار كند كه هزينه و فرصت غفلت از موارد در چه مواردي ظاهر مي‌شود، مناسب‌ترين توصيه آن است كه قاعده‌گذاران مجموعه چهار جلدي آندره فونتن درباره پيدايش اتحاد جماهير شوروي و فرآيندي كه منجر به فروپاشي اتحاد جماهير شوروي شد، مرور كنند. در اين كتاب نشان داده مي‌شود چگونه يك ابر‌قدرت كه اصلي‌ترين سرزمين‌هاي جهان را تحت كنترل داشت و براي سال‌هاي طولاني توانسته بود هم در رقابت‌هاي تسليحاتي و هم فناوري‌هاي فضايي اروپايي‌ها را پشت سر گذاشته و با امريكا پنجه در پنجه شود و در برخي موارد در دوره جنگ سرد از امريكا چه در زمينه تسليحات و چه فناوري جلو بيفتد، به واسطه بي‌اعتنايي به نابرابري‌هاي غير موجه فزاينده و ايجاد بستر اقتصادي و اجتماعي براي افرادي كه به صورت غيرعادي و بي‌رابطه ثروتمند شده‌اند بتوانند امكانات خودرا به رخ آنهايي كه ندارند بكشند چگونه سبب شد تا اتحاد جماهير شوروي نه از طريق دشمن بيروني بلكه به اعتبار آثار و عوارض مشروعيت زداي اين مناسبات از درون فرو پاشيد.

 

يعني عدم برخورد با اين پديده اتفاقات ناگواري را به همراه خواهد داشت.

 

درست است. مساله فروپاشي اتحاد جماهير شوروي از اين نظر بسيار مورد توجه است يك كشوري كه از نظر نيروي توليدي و رقابت با بزرگ‌ترين قدرت جهان توانايي‌هاي قابل اعتنايي از خود نشان داده بود و يك ماشين نظامي و امنيتي قدرتمندي داشت كه مردم را تحت كنترل قرار مي‌داد با وجود همه اين توانايي‌ها به واسطه آثار ناهنجار تركيب نابرابري‌هاي ناموجه و بستر اقتصادي اجتماعي امكان‌پذير‌كننده به رخ كشيدن نا‌برابري‌ها از درون فرو‌پاشيد و هيچ‌يك از توانايي‌هاي علمي، فني، نظامي و امنيتي نتوانست مانع فروپاشي شود.

 

عدم برخورد با افراد موسوم به آقازاده‌ها چه تبعاتي براي كشور به همراه دارد؟ چرا با اين افراد برخوردي صورت نمي‌گيرد؟

 

براي پاسخ به اين سوال مي‌توان به جلد چهارم كتاب آندره فونتن رجوع كرد. در جلد چهارم فونتن نشان مي‌دهد عنصر كليدي مشروعيت‌زدا براي اتحاد جماهير شوروي عدم توانايي دستگاه قضايي اتحاد جماهير شوروي است. فونتن در جلد چهارم اين كتاب كه فرآيند فروپاشي را به نمايش گذاشته، مي‌گويد دستگاه قضايي كه براي كوچك‌ترين خطاهاي سياسي و امنيتي وحشتناك‌ترين تنبيه‌ها را در نظر مي‌گرفت، تيغ اين دستگاه رهبران حزب كمونيست، فرزندان و وابستگان آنها را شامل نمي‌شد و بدين‌ترتيب وقتي آن افراد احساس مصونيت قضايي داشتند بستر براي فساد ميان آنها فراهم مي‌شد. از دل مناسبات خاص اين افراد بستري براي شكل‌گيري و رشد فعاليت‌هاي مافيايي پديدار شد. علت آنكه فعاليت‌هاي اين افراد خصلت مافيايي پيدا كرد، آن بود كه اتحاد جماهير در ظاهر مالكيت خصوصي را به رسميت نمي‌شناخت بنابراين رانت‌هاي اطلاعاتي، سياسي و اقتصادي كه به تبع آن فساد پديدار مي‌شد، ناگزير بايد خصلت زيرزميني و غيررسمي پيدا مي‌كرد. كساني كه بحران پس از فروپاشي شوروي را دنبال كردند، مي‌دانند كه در دوره پس از شوروي نيز گردانندگان اصلي بازارهاي سياست و اقتصاد روسيه همان مافياها بودند. برداشت شخصي من آن است كه ما مي‌توانيم از مرور عميق آن تجربه، درس‌هاي بزرگي بگيريم و از آن درس‌ها سه محور كليدي را براي خود در نظر داشته باشيم. محور نخست آن است كه نابرابري‌هاي غيرموجه، مشروعيت‌سوز و بحران‌ساز هستند. محور دوم آن است كه اگر نابرابري‌هاي غيرموجه در معرض شرايطي ويژه قرار گيرد، امكان به رخ كشيدن آنها فراهم شده و بستر اجتماعي براي آنومي و آشفتگي فراهم مي‌شود. اين مهم در كشور‌هاي در حال توسعه معمولا از طريق برخورد‌هاي سهل‌انگارانه همراه با آزاد‌سازي واردات امكان‌پذير مي‌شود. بستر سوم آن است كه اگر اين مناسبات با يك دستگاه قضايي دوگانه همراه شود، نظم اجتماعي را تا مرز فروپاشي و اضمحلال پيش مي‌برد كه بايد اميدوار بود متناسب با شرايط ايران دستگاه‌هاي نظارتي و مسوول دقت و توجه كافي داشته باشند تا بتوانيم جامعه خود را در برابر اين عوارض واكسينه كنيم. متاسفانه در سال‌هاي اخير در توجه به اين عرصه سه‌گانه غفلت‌هايي صورت گرفته است كه بايد اميدوار بود پيش از آنكه كشور در يك مسير بدون بازگشت قرار گيرد برخورد بايسته‌اي با اين مشكلات صورت گيرد.

 

نظر دادن

لطفا دیدگاه خود را درباره این مطلب بنویسید: