راهی برای کاهش هزینهها
منبع:آینده نگر
هر کشوری برای پیشرفت در حوزه اقتصادی و حضور در عرصههای نوین با ایدههای جدید، نیاز به نیروهای جوان دارد. افکار و ایدههای نو میتواند به انجام بهتر کارها و کاهش هزینهها کمک کند. به ویژه با تحولات شتابانی که در سطح جهانی رخ میدهد، باید از حضور نیروهای جوان که دارای برخی ویژگیهای مثبت در مقایسه با افراد مسنتر هستند، استقبال کرد.
افراد مسن در عین حال که مآلاندیش هستند عموما محافظهکار و ریسکگریزند، اما نیروهای جوان جرئت ریسک کردن و جسارت ورود به عرصههای جدید و انجام ایدههای آزموننشده را دارند. به علاوه دانش آنها بهروزتر است که میتواند نقش مهمی در پیشرفت کشور داشته باشد.
نظام سیاسی در ایران، نظامی تقریبا بسته و انحصاری است و کسانی که به قدرت رسیدهاند به بهانههای مختلف، موانعی برای ورود جوانان ایجاد میکنند. ملاکهای شایستهسالاری و تواناییهای فردی مشخص نیست و فردی که عملکرد خوبی ندارد، جای خود را به فرد دیگری که از مهارتها و ویژگیهای ممتازتری برای آن کار برخوردار است، نمیدهد. افراد نیز به طور طبیعی تمایل به ابقا در منصب خود دارند. چنین محیط غیررقابتی و غیرشفافی مانع ورود نیروهای جدید میشود. به علاوه در گزینشها هم معیار و ملاک مشخصی برای جذب و استخدام نیروها وجود ندارد و کاملا سلیقهای است. این سیستم گزینشی میتواند دستاویزی برای حذف رقبا و نیروهای توانمند جدید باشد. از سوی دیگر جوانان هم قدرت مقابله با این سیستم تبعیضی و ناعادلانه را ندارند و سرخورده میشوند. در این شرایط نیروهای جوان یا روانه خارج از کشور میشوند و یا به مشاغلی روی میآورند که اشتیاق و تخصصی در آن ندارند و پیشرفتی در خود احساس نمیکنند. بنابراین در حال حاضر شرایطی ایجاد شده که از مهمترین پتانسیل و سرمایه اقتصاد، یعنی نیروی انسانی جوان، بهره کافی برده نمیشود. در حالی که باز کردن مسیر آنها برای ارتقای تدریجی در مناصب بالا و رسمی به پیشرفت کشور کمک شایانی میکند.
شاید در گذشته، به دلیل شرایطی که وجود داشت، نیروهای جوان را خام میدانستند و از مناصب، دور نگه میداشتند و مسنترها که پختهتر بودند، به کار گرفته میشدند. شرایط گذشته در میان عموم مردم این تصور را ایجاد کرده که جوانان نباید در مناصب بالاتر به کار گرفته شوند که البته صحیح نیست. اگر جوانی با سن 28 سال مدرک دکترا بگیرد و وارد فعالیتهای سیاسی و اجرایی شود، میتواند در 30سالگی معاون وزیر شود و در 4 سال به همه کارها احاطه پیدا کند؛ بنابراین ایرادی ندارد که در سن 35سالگی وارد پست وزارت شود. برای مثال آقای علینقی عالیخانی که دکترای اقتصاد از فرانسه داشت، در دهه 40 و در 32سالگی وزیر اقتصاد شد. در آن زمان وزارت اقتصاد، ابروزارتخانه بود، یعنی وزارت صنعت و بازرگانی، و اقتصاد و دارایی در هم ادغام شده بودند و وزارتخانه بزرگی ایجاد شده بود. به گواه تاریخ، آن سالها بهترین دوران اقتصاد ایران بود و عالیخانی عملکرد بسیار خوبی داشته است. او پس از وزارت هم رئیس دانشگاه تهران شد. عموما مردم نسبت به چنین انتصاباتی موضع سختی نمیگیرند. شاید رقبای فرد جوان برای عدم دستیابی او به مناصب بالا، دست به تخریب بزنند، فضا را مسموم کنند یا دلهره ایجاد کنند، اما عموم مردم چنین موضعی ندارند.
البته باید فرصت و اجازه اشتباهکردن به جوانها هم داده شود. این اشتباهات و شکستها میتواند مقدمهای برای پیروزیها و موفقیتهای بعدی باشد. نباید انتظار داشت فردی به هیچ عنوان اشتباه نکند. باید از این اشتباهات درس گرفت و از تکرار آنها جلوگیری کرد. اگر این روند یادگیری ایجاد شود، باارزش است. باید جامعه به این مهم دست یابد که وقتی فرد به سنین 55 و 60 رسید، به صورت داوطلبانه و خودکار مناصب را واگذار کند. نه به این معنا که به طور کامل کنار برود و نه اینکه چندین پست و مقام حساس و مهم را در انحصار خود بگیرد. مگر یک انسان در شبانهروز چقدر توان فکری و قدرت تمرکز و ساعات کاری در اختیار دارد؟ این افراد باید پشت صحنه قرار گیرند. متاسفانه سنت نوشتن زندگینامه و شرح تجربیات و فعالیتها در میان مدیران و صاحبمنصبان ایرانی رایج نیست. این در حالی است که مدیران باید تجربیات خود را روی کاغذ آورند و ماندگار کنند و در اختیار جوانها قرار دهند تا این قشر با مطالعه آنها بیاموزند که در هر شرایطی باید چگونه با مسائل برخورد کرد.
این یکی از راههای یادگیری و انتقال تجارب بزرگان است. مسنترها بهجای اینکه بخواهند پستهای مدیریتی متعدد را قبضه کنند و دائما دستور دهند، باید در کنار نیروهای جوان قرار بگیرند و به آنها تعلیم و مشاوره بدهند. نمونه خوبی برای این موضوع، آقای برنانکه رئیس سابق بانک مرکزی امریکا، است. او در بحران مالی بسیار خوب عمل کرد و پس از پایان خدمت خود به انتشار تجارب خود در قالب یک کتاب دست زد. البته نگه داشتن مدارک و نوشتن یادداشتها را از زمان مسئولیت داشتن شروع کرده بود. این نوع کتابها ذهن نسل آینده را برای مقابله با شرایط سخت آماده میکند. در ایران انتقال تجارب به صورت شفاهی و فردی است که دایره تاثیرگذاری آن خیلی اندک است. با چنین روشهایی میتوان جوانانی را که در دهه سی زندگی هستند تا سطح معاون وزیر تربیت کرد و کسانی که عملکرد بهتری از خود نشان دادند، به پست وزارت هم برسند.
کشور امارات متحده عربی که با سرعت در حال رشد است اقدامات مهمی برای ورود جوانان به عرصههای مدیریتی انجام داده است. دو سال پیش وزارتخانهای به نام وزارت جوانان در این کشور تاسیس شد که وزیر آن نیز یک خانم جوان 22ساله شد. آنها بهدرستی فهمیدند که قرن بیست و یکم قرن زنان و جوانان است و این دو میتوانند نقشآفرینی زیادی داشته باشند. در کشور ما نیز انتخاب وزیر جوان در وزارت ارتباطات انتخاب هوشمندانهای بود، زیرا در قرن جدید بیشتر ارتباطات با دنیا از طریق فناوری اطلاعات و شبکههای مجازی انجام میگیرد و نیروی جوان این آمادگی را دارد که از ایدههای نو استقبال کند و در جریان تحولات آینده دنیا باشد. حضور وزیر جوان باعث حضور نیروهای جوان در زیرمجموعه این وزیر هم خواهد شد. امیدواریم این تجربه موفق باشد و موج جدیدی برای سایر وزارتخانهها که میانگین سنی بین 55 و 60 سال دارند، به وجود آورد. این میانگین سنی، بسیار بالا است. اگر به دنبال تحول در کشور هستیم، باید میانگین سنی وزرا به محدوده 40 تا 50 سال کاهش یابد.