اقتصاددان
در روزنامه دنیای اقتصاد - شماره 4047 تاریخ چاپ:1396/02/27 نوشت:
بهرغم تجربه فاجعهبار هشتساله پوپولیسم در دولتهای نهم و دهم، خطر بازگشت آن همچنان وجود دارد و باید نسبت به آن هشیار بود. پوپولیسم به معنی تعطیل کردن عقلانیت و تن دادن به گرایشهای احساسی و آرزوهای ناسازگار و نامربوط است و به همین دلیل خطر ظهور مجدد آن به ویژه در جوامعی که نهادهای سیاسی دموکراتیک در آنها قوام یافته و مستحکم نیست هیچگاه از بین نمیرود. در تجربه ایرانی آن شاهد بودیم که چگونه بیش از 700 میلیارد دلار درآمد نفتی به بدترین نحو ممکن در مدت هشت سال هزینه شد بهطوری که نه سطح رفاه عمومی را بالا برد و نه حاصلی برای توانمندسازی اقتصاد ملی داشت. میزان اشتغال خالص ایجاد شده در این مدت نزدیک به صفر بود که علت آن را میتوان در گسترش بیماری هلندی و زمینگیر شدن تولید داخلی به علت واردات ارزانقیمت ناشی از تثبیت نرخ ارز دانست.
سطح رفاه سرانه پایین آمد بدون اینکه در عوض پسانداز ملی تجهیز شود. تودههایی که تازه دل به یارانههای نقدی خوش کرده بودند یک مرتبه با غول تورم 40 درصدی و کمبودهای بیسابقه دارو و درمان مواجه شدند. فاجعه پوپولیسم که میرفت اقتصاد ملی را به کلی نابود سازد با تدبیر دولت یازدهم خوشبختانه مهار شد اما آثار زیانبار سیاستهای غیرعقلانی آن سالها هنوز گریبان جامعه ما را رها نکرده است. مساله امروز دقیقا همین پارادوکس است که مدعیان پوپولیسم را طلبکار کرده است. آنها که میبایست خود پاسخگوی نتایج سیاستهای فاجعهبارشان باشند دولت یازدهم را مسوول مشکلات باقی مانده از گذشته معرفی میکنند. این فرار به جلو از ویژگیهای اصلی پوپولیسم است و پیچیدگی مبارزه با این پدیده خطرناک را نشان میدهد. زمانی که در اواخر دولت دهم نتایج زیانبار اقتصادی سیاستهای پوپولیستی بهصورت تورم افسارگسیخته و فشار بر معیشت مردم بروز کرد مدافعان دولت گذشته یکباره اولویت اقتصاد را کنار گذاشتند و از غیرت سیاسی در برابر بیگانگان سخن گفتند. آنها که آن روز میگفتند مردم به یک وعده غذا در شبانهروز هم قانعند امروزه به شدت نگران مساله فقر و معیشت مردم شدهاند و اقتصاد را دوباره به اولویت نخست تبدیل کردهاند. مشکل مبارزه با پوپولیستها در همین ریاکاریشان با اصول است. آنها اصول سیاسی و اخلاقی ثابت و مشخصی ندارند و برای کسب قدرت هر وسیلهای را مجاز میشمارند. گفتار آنها فاقد انسجام منطقی است. صدر و ذیل شعارها و برنامههایشان متناقض است اما چون به جای عقل، احساسات و آرزوهای تودهها را مخاطب قرار میدهند چندان در بند سازگاری منطقی گفتارهایشان نیستند. آنها ترجیح میدهند به جای بحث منطقی درباره امکان تحقق وعدههای عریض و طویلشان، به اتهام زدن به رقبا و برانگیختن فرومایهترین احساسات ناظر بر حسادت و انتقام بهره گیرند. در چنین شرایطی شهروندان آگاه و مسوول وظیفه دشوار و خطیری بر عهده دارند. باید یک بار دیگر همانند سال 1392 با عقل و تدبیر بر احساسات خام و لجامگسیخته مهار زد تا از بازگشت دوباره فاجعه پوپولیسم جلوگیری کرد.