علي مزيكي در گفتوگو با «تعادل - هادي سلگي » به بحث گذاشت
دو كارشناس اقتصادي در يك مناظره تلويزيوني به موضوعي پرداختهاند كه به دو تفكر متفاوت در خصوص فلسفه علم بهخصوص علوم انساني ميرسد؛ مرتضي عزتي و محمد كهندل دو كارشناس اقتصادي حاضر در اين برنامه بودند كه هر كدام از نقطه نظر خود تعريفي از علم اقتصاد پيش كشيدند.
از نظر عزتي علم اقتصاد هم مانند علم پزشكي، علمي ثابت و مشخص است وعلم اقتصاد نميتواند مال ما يا مال آنها باشد. به گفته وي براي اقتصاد كشور بايد اقتصادخواندهها تصميم بگيرند. اما در مقابل كهندل معتقد بود كه علم اقتصاد يك علم رفتاري است و به اندازه انسانها راه رشد وجود دارد.
رويكرد اين دو كارشناس را به شكل وسيعتري در فلسفه علم ميتوان ديد؛ يك تفكر معتقد است علوم انساني از همان روشي بهرهبرداري ميكند كه علوم طبيعي مانند فيزيك و شيمي بر مبناي آن بنا نهاده شدهاند. بدين معني كه رشتههاي علوم انساني مانند اقتصاد و جامعهشناسي و... ميتوانند از روشي دقيق و عيني و عددي استفاده كنند و نتايج تامي مانند همان علوم دقيقه داشته باشند. اين نحله فكري را در تاريخ علم پوزيتيويستها پايهگذاري كردند. مقابل اينها، رويكري وجود دارد كه ميگويد چون موضوع علومهاي انساني، انسان است نميتوان آن را با همان روشهايي كه موضوعهايي مانند طبيعت بيجان و لاشعور را ميسنجند، شناخت.
انسان داراي تفكر، فرهنگ و اختيار است و نميتواند در چارچوب اين قوانين ثابت و مكانيكي قرار گيرد. در اين مناظره ميتوان گفت مرتضي عزتي بيشتر به مكتب اول و محمد كهندل به نحله دوم نزديكتر بودهاند. «تعادل» در گفتوگو با علي مزيكي، اقتصاددان اين موضوع را به بحث گذاشته است. مزيكي در اين گفتوگو رويكردي مياني بين اين دو نحله را ميپذيرد و ميگويد با اينكه علم تنها با داشتن يك سويه پوزيتيو ميتواند در زمره علم قرار گيرد، اما نبايد فراموش كرد هر علمي ساخته يك ذهن است كه همان سويه سوبژكتيو آن را تشكيل ميدهد. البته اين اقتصاددان با تعابيري مانند علم غربي مخالفت ميكند و ميگويد كه همين سويه پوزيتيوي علم اجازه اينگونه تقسيمبندي و تكثرها را سلب ميكند.
قوانين ثابت يا متغير
علي مزيكي براي توضيح اين مساله كه علم انساني تا چه حد ميتواند حائز قوانين عام باشد، ابتدا تعريفي از علم ارائه كرد: علم مجموعهيي از نظريهها است كه از سوي يك عالم ساخته ميشود. لذا اين تئوريها ميتواند ساخته ذهن يك انسان مسلمان يا مسيحي يا غيره باشد.
به گفته مزيكي وقتي يك موضوع خصوصيات علم را پيدا ميكند كه چارچوب پوزيتيو و بدون جهت و قابليت آزمايش داشته باشد. وقتي يك ادعا از بوته آزمايش موفق خارج شود، به بدنه علم افزوده ميشود. در اينجا بسيار مهم است آن مطالبي را كه با روش علمي ميخواهيم بسنجيم بايد به نحوي باشند كه قابليت رد شدن هم داشته باشند.
لذا هيچ گزاره كلي نميتواند با روش علمي سنجيده شود چون در چارچوب و مباني روش علمي گزارههاي كلي و ذهني قابليت صدق و كذب ندارد. بنابراين علم روشي است كه سعي ميكند مسائل را دقيق كند و بعد آنها را در يك ساختار پوزيتيو بيازمايد.
مزيكي در ادامه گفت كه نبايد فراموش كنيم سرمنشأ همه نظريهها ذهن انسان است و اين انسان ميتواند يك مسيحي يا مسلمان و داراي پيشفرضهايي باشد. اما نكته اين است كه آن نظريه از ذهن هركسي بيرون ميآيد بايد به بوته آزمايش گذاشته شود. هر علمي چه پزشكي و چه اقتصادي و غيره در اين چارچوب ساخته ميشود و جلو ميرود.
بنابراين به نظر من نظر اين دو نفر (مرتضي عزتي و كهندل) از جهاتي درست و در جاهايي هم اشتباه است. چون نظريهها ابتدائا از دايره ذهني و زباني يك فرد و فرهنگ خاص بيرون ميآيد كه حاوي ارزشهاي فردي و فرهنگي آنهاست. اما آن چيزي كه متاسفانه بسياري را به اشتباه كشانده اين است كه ميخواهند به نوعي يك تكثرگرايي افراطي به علم نسبت دهند و آن را كاملا ايدئولوژيك قلمداد كنند.
سويههاي عيني و ذهني علم
به گفته اين كارشناس اقتصادي ما ميتوانيم بسياري از نتايج علمي را به يك فرهنگ و دين خاص نسبت دهيم و بگوييم اينها نتايج اين تمدن خاص هستند، اما اينكه بخواهيم بوته و تكنيكهاي آزمايشي را مختص به يك فرهنگ خاص بدانيم به نظرم گمراهكننده خواهد بود. چون علم يك خصوصيت خيلي مهم دارد و آن پوزيتيو و اثباتي بودن است. سويه پوزيتيو علم اين است كه سوژه تلاش ميكند ادعا و ايده خود را عينيت ببخشد.
هرچند به اين هم اشاره كرد كه همواره تلاش بشر بر اين بوده است كه علم را ابژكتيو كند اما هيچوقت در اين كار بهطور كامل موفق نميشود چون خود دانشمند يكسويه كاملا ذهني اين علم را تشكيل ميدهد كه از آن جدانشدني است.
وي در ادامه اظهار كرد: در خصوص مباني و مفاهيم موجود در علوم مختلف، امروز راهي جز اين وجود ندارد كه ما هم از آنها استفاده كنيم. كساني كه ميگويند اين علوم ايدئولوژيك است هيچ آلترناتيوي براي آن ارائه نميكنند. لذا در اين زمينه تكثري وجود ندارد بلكه هرآنچه وجود دارد يك علم ثابت است. اگر هم كساني هستند كه واقعا قصد ارائه آلترناتيوي براي علوم ساخته شده به دست تمدن غرب دارند، باز بايد ابتدا از تحقيقات علمي شروع كنند و تلاش كنند رويكردهاي خود را بسازند تا بتوانند در قرون آينده به علمي برسند كه مسائل اصلي آن مختص به خود آنها باشد.
علي مزيكي گفت: هرچند بنده اين موضوع را رد نميكنم اما مساله اين است كه به دليل آنچه آن را سويه پوزيتيو علم معرفي كردم، هيچ جايگزيني براي آنچه برخي علم غربي مينامند، نداريم. در اين خصوص توجه داشته باشيم كه حتي در بدنه اين علم موسوم به غربي بسياري از يافتهها و مباني دانشمندان اسلامي نهفته است. در همين علم اقتصاد كنوني كه سرمنشأ آن را به نظريات آدام اسميت مرتبط ميدانند، از بسياري از يافتههاي ابنخلدون دانشمند بزرگ اسلامي تاثير پذيرفته است. به همين دليل علم را غربي ناميدن و ايدئولوژيك كردن آن به اين شكل كار غلطي است.
وي با اين گفته كه در برخي دورهها در ايران از روشهاي علمي استفاده شده است مخالف كرد و گفت: اگر به يك نمودار نگاه كنيم و طبق آن سياستگذاري كنيم را نميتوان استفاده از علم خواند. در ايران استفاده از روش علمي اينگونه بوده است. به گفته وي حتي در اين خصوص بحث بر رويكردهاي مختلف علم اقتصاد مانند نهادگرايي و نئوليبراليسم و... نيست، بلكه بايد گفت كه در ايران بيشترين مشكل اختلاف بر سر الفباي اين علم است. مثلا در زمينه كنترل تورم و نرخ ارز و... در بين رويكردهاي مختلف، اختلاف نظر آنچناني وجود ندارد، بلكه بحث اين است كه بهطور مثال اگر دولت بخواهد از نظر دانشگاهيان در سياستگذارهاي خود استفاده كند، نظريه و اقتصاددان واقعي بسيار كمي وجود خواهد داشت.
دليل اين امر هم رخوت دانشگاهها است كه اين امر هم به خاطر عدم استفاده طولاني مدت از پتانسيل آنها بوده است.