در روزنامه جهان صنعت نوشت:
اخیرا در شورای شهر بحث افزایش قیمت بلیت مترو پیشآمده و یکی از اعضا به رسانهها اعلام کرده که شهرداری خواستار افزایش قابل توجه قیمت بلیت مترو بوده ولی اعضای شورای شهر در جهت صیانت از حقوق مردم و حمایت از آنها مانع این افزایش شدهاند و مترو کماکان با قیمتهای پیشین قابل استفاده خواهد بود. در نگاه اول این اقدام اعضای شورای شهر اقدامی مثبت است زیرا به نفع توده مردمی است که از مترو استفاده میکنند. اما اگر دقیقتر نگاه کنیم شاید این تصور دیگر درست نباشد. یک واقعیت وجود دارد و آن، این است که مترو تهران نیمهکاره است و بخش مهمی از آن هنوز به بهرهبرداری نرسیده است. حال منابع آن از کجا باید تامین شود؟ سادهترین راهحل، دولت است ولی این ایده نیز حداقل در عمل ممکن نشده و دولت نتوانسته کمک مهمی به تامین مالی مترو کند. به همین دلیل شاید در آینده نیز نتواند. گزینه دیگر این است که از اقدامات غیرضرور و هزینههای غیرلازم و غیراولویتدار شهرداری کاسته شود و در مقابل مترو ساخته شود. فعلا خبری از چنین تغییر و تحولی در شهرداری نیست و حداقل اطلاعرسانی عمومی نشده است. به همین دلیل بودجه مترو از این محل نیز تامین نشده باقی مانده است. گزینه باقی مانده آن است که یا شهرداری درآمدهایش را از غیربلیت تامین کند یا اینکه قیمت بلیت را افزایش دهد.
درآمدهای شهرداری اگر بخواهد به شکل سالم افزایش یابد باید از طریق افزایش عوارض سالانهای که بر خودرو یا مسکن و حتی بنزین وضع میشود، تامین شود. این امر در حال حاضر با مقاومت شدید جامعه روبهرو میشود. به همین دلیل شهرداری انگیزه یافته تا به شیوه غیرسالم افزایش درآمد یعنی فروش تراکم متوسل شود. فروش تراکم به معنی افزایش مشکلات آینده شهر است و تهران را به جایی غیرقابل سکونت تبدیل خواهد کرد.
بنابراین انتخاب واقعی، انتخاب بین دو امر نامطلوب است؛ افزایش قیمت بلیت یا افزایش فروش تراکم. انتخاب درست بین این دو گزینه، انتخابی است که در بلندمدت هزینه کمتری برای جامعه به دنبال داشته باشد. به نظر میرسد در انتخاب بین بد و بدتر باید بد را انتخاب کرد نه بدتر و در این مثال انتخاب بد، همان افزایش قیمت بلیت مترو است. انتخاب خوب همان افزایش عوارض سالانه خودرو و مسکن است که شهرداری حاضر به انجام آن نیست و مردم حاضر به قبول آن. بنابراین دایره انتخابها به گزینههای نامطلوب محدود میشود که گزینه بدتر آن همان فروش تراکم است. با این توصیف نمیتوان از تثبیت قیمت بلیت مترو استقبال کرد و آن را اقدامی در جهت حمایت از مردم دانست.
طبیعی است که هر وقت سخن از افزایش قیمت به میان میآید موضوع عدالت اجتماعی و حمایت از فقرا نیز مطرح میشود و این نگرانی درست وجود دارد که افزایش قیمت بلیت مترو به بخش ضعیف جامعه که استفادهکننده از مترو هستند و خودرو ندارند یا از آن استفاده نمیکنند میتواند به آنها فشار زیادی وارد کند. در رابطه با این دغدغه باید توجه داشت که دقیقا به همین دلیل گزینه مطلوب، افزایش عوارض خودرو و مسکن و حتی بنزین است زیرا این عوارض را میتوان به سمت بخش غنی شهر جهتگیری و بخش فقیر شهر را از آن مستثنا کرد. اگر به دلایل فوق این گزینه کنار گذاشته میشود باید به سراغ راهحلهای ابتکاری رفت تا فشار ناشی از افزایش قیمت بلیت مترو کمتر متوجه بخش فقیر شود. مثلا میتوان بلیت مترو در ایستگاههای پایینشهر را با تخفیف عرضه کرد ولی همان بلیت در بالای شهر به قیمت بالاتر باشد. اگرچه روشن است که این تفاوت قیمت میتواند مسایلی را ایجاد کند ولی حداقل این حسن را دارد که فشار کمتری به بخش فقیر وارد میکند.