«بزرگان مکتب اتریش» چه میگویند؟/از نظریه ارزش تا نظم خودانگیخته
کتاب «بزرگان مکتب اتریش» نه از زمان منگر بلکه سه سده پیش از آن آغاز میشود و نشان میدهد که نطفههای فکری این مکتب بهویژه نظریه ذهنی ارزش، در مباحث کلامی متالهین مسیحی، در سدههای 16 و 17 میلادی بسته شده است.
عنوان: بزرگان مکتب اتریش
مولف:رندال جی. هولکام
ترجمه: محسن رنجبر
انتشارات: دنیای اقتصاد
برای آشنا شدن با دیدگاههای مکتب اتریشی کتاب حاضر نقطه آغاز خوبی است. این کتاب از 15 مقاله تشکیل شده که نویسندگان آنها همگی خود از برجستگان مکتب اتریشی هستند و در مقالات خود به معرفی پیشگامان و نیز نمایندگان قدیم و جدید مهم این مکتب پرداختهاند. اگر آغاز شکلگیری تاریخ مکتب اتریشی را دهههای 1870 و 1880 میلادی یعنی سال انتشار نوشتهها، مقالات و مجادلات قلمی کارل منگر بدانیم، این کتاب را میتوان به نوعی بررسی اندیشه اقتصادی مکتب اتریشی از ماقبل تاریخ آن تا زمان حاضر دانست. زیرا این کتاب نه از زمان منگر بلکه سه سده پیش از آن آغاز میشود و نشان میدهد که نطفههای فکری این مکتب بهویژه نظریه ذهنی ارزش، در مباحثات کلامی متالهین مسیحی، در سدههای شانزده و هفده میلادی بسته شده است.
در اغلب کتابهای تاریخ اندیشه اقتصادی رسم بر این است که آدام اسمیت را پدر یا بنیانگذار علم اقتصاد معرفی میکنند، اما خواننده با شگفتی در خواهد یافت که در این کتاب، هیچ مقالهای به این متفکر اسکاتلندی اختصاص نیافته است. این امر تصادفی نیست؛ در میان اقتصاددانان کلاسیک، ترجیح متفکر فرانسوی ژان باتیستسه به آدام اسمیت، حاکی از ناخوشنودی بسیاری از اتریشیها از برخی نظریات اسمیت، بهویژه در حوزه تئوری ارزش است.
موری روتبارد، یکی از برجستهترین نمایندگان معاصر این مکتب، در انتقاد از اسمیت تا آنجا پیش میرود که کتاب ثروت ملل او را حاوی هیچ نکته بدیعی که پیش از او گفته نشده باشد نمیداند و در عوض او را مسئول بسیاری از کج فهمیها در اقتصاد به شمار میآورد، کسی که تئوری بی پایه ارزش- کار او پیشرفت علم اقتصاد را دچار مشکل و انحراف جدی کرد. (روتبارد، 435)
اتریشیها نظریه ذهنی ارزش را هسته اصلی اندیشه اقتصادی مدرن میدانند و معتقدند تئوری ارزش-کار و بهطور کلی تئوریهای ارزش مبتنی بر هزینه تولید که در آثار آدام اسمیت و ریکاردو تدوین شده و با سنتز نئوکلاسیک آلفرد مارشال وارد اقتصاد آکادمیک شده و تا به امروز تداوم پیدا کرده، منشا بسیاری از اشتباهات در اندیشه اقتصادی رایج بوده است.
این کتاب با بررسی اندیشههای اقتصادی مدرسیان متاخر اسپانیایی مکتب سالامانکا و به طور مشخص خوان دو ماریانا آغاز میشود. در این بخش نشان داده میشود که بسیاری از مباحث مهم اقتصاد اتریشی برای بار نخست، در نوشتههای این مدرسیان آمده و در واقع الهام بخش کارل مِنگر در ارائه نظریات خود بوده است.
نویسنده این بخش که خود اسپانیایی است و با مراجعه به متون اصلی آن را نوشته، تذکر میدهد که این سنت فکری کاتولیکی-یسوئی برای انگلیسیها عمدتا ناشناخته بود و اغلب، متفکران اروپای قارهای بودند که به اهمیت این نوشتهها پی بردند و سنت فکری آنها را تعمیق بخشیده و ادامه دادند. ریشار کانتیون، تورگو، ژان باتیست سه و فردریک باستیا از آن جملهاند که در بخشهای بعدی کتاب به آنها پرداخته شده است.
در چهار فصل اختصاص یافته به این نویسندگان فرانسوی، چگونگی شکلگیری مفاهیم اساسی اندیشه اقتصادی مدرن، از نظریه ارزش گرفته تا تئوریهای مربوط به پول، بانکداری، نقش آنترپرنرها در نظام بازار و جایگاه دولت در اقتصاد آمده است.
فصل ششم به کارل منگر بنیانگذار بی چون و چرای مکتب اتریش اقتصاد اختصاص دارد. این فصل را جوزف سالرنو، یکی از بزرگان حال حاضر اقتصاد اتریشی نوشته است. در این فصل اطلاعات ارزشمند در باره زندگی و آثار منگر و نیز شکلگیری مکتب اتریشی آمده است، از جمله این که تا پایان دهه 1870 میلادی چیزی به نام مکتب اتریشی وجود نداشت و فقط کارل منگر بود که با نوشتههای خود اندیشههای حاکم بر دنیای آلمانی زبان را، که رویکرد تاریخی را رواج داده بودند، به چالش میکشید. اوج این چالش کتاب مهم منگر در باره روش شناسی علوم اجتماعی با تاکید خاص بر اقتصاد، در سال 1883 میلادی بود که واکنش تند اقتصاددانان آلمانی تاریخ گرا را برانگیخت. اصطلاح مکتب اتریشی را مخالفان آلمانی منگر، با مضمون تحقیر آمیز برای جدا کردن او از اندیشه اقتصادی رایج در آلمان باب کردند. پاسخ کوبنده منگر به این انتقادات نقطه آغازی بود برای آنچه بعدها به جدال روشها موسوم شد و در سایه آن بود که مکتب اتریشی با قرار گرفتن اقتصاددانان هم فکر و هم وطن منگر، مانند بوهم باورک و فردریش فون ویزر، در کنار وی عینیت پیدا کرد.
منگر کتاب اصلی اقتصادی خود یعنی اصول اقتصاد سیاسی را که در آن نظریه مطلوبیت نهایی را مطرح ساخت و در واقع کتاب پایهای مکتب اتریشی است، در سن 31 سالگی نوشت و کتاب مهم بعدی وی در باره روش شناسی در 43 سالگی او منتشر شد. فعالیتهای نوشتاری او در سنین بالاتر کاهش یافت و در 20 سال پایانی عمر خود تا81 سالگی ظاهرا نوشته جدیدی از او انتشار نیافت. اما در این مدت طرفدارانی پیدا کرده بود که اندیشههای او را مجدانه پیگیری کرده و در حوزههای مختلف بسط دادند. تفکرات مکتب اتریشی ابتدا از طریق اقتصاددانان اهل اتریش، مانند بوهم باورک، میزس و هایک در اروپای قارهای، انگلستان و ایالات متحده آمریکا گسترش یافت و سپس با هوادارانی که در سایر کشورها پیدا کرد، غنی تر شد. نه فصل بعدی کتاب به این متفکران مکتب اتریشی، چه با ملیت اتریشی و چه غیر آن اختصاص دارد.
گرچه به عللی، که به برخی از آنها در این کتاب اشاره شده، اقتصاد اتریشی در دهههای میانی سده بیستم به حاشیه رانده شد، اما از حدود سه دهه پیش دوباره جان تازهای گرفته و بیش از پیش جای پای آن را در محافل آکادمیک و علمی مهم میتوان پیدا کرد. این کتاب تاریخ پرشور انسانها و اندیشههایی است که به رغم اهمیت و اعتبارشان هنوز توجه کافی به آنها نشده است.
منبع: اقتصادنیوز