در دنیای اقتصاد نوشت: دو هفتهای است که مساله اسکان موقت و دائمی زلزلهزدگان در غرب کشور مورد توجه افکار عمومی است و البته گروههای نیکوکاری علاقهمند به ایفای نقش مثبت در این میان هستند. تعدادی از آنها هم به من مراجعه کردهاند. پیش از آنکه بخواهم در این خصوص هرگونه اظهارنظری بکنم تمایل دارم یک سوال را مطرح کنم.
آیا به محض وقوع زلزله حق اعمال اراده بر زندگی شخصی که پایهایترین حق شهروندی است از زلزلهزدگان سلب میشود؟ و اگر ما چه بهعنوان دولت و چه بهعنوان اشخاص داوطلب یاریرسانی و با نیت خیرخواهی بهنحوی عمل کنیم که این اختیار از آنان سلب شود، کار اخلاقی انجام دادهایم؟
ممکن است در پاسخ گفته شود چه جای اینگونه سوالها است. باید رفت و به مردم کمک کرد و این مسائل را به فیلسوفان واگذاشت؛ ولی در عمل اینگونه نیست. پاسخ درست به این سوال است که موجب شکلگیری یک سیاست درست و کارآمد میشود و پاسخ ناصحیح، حتی اگر از سر خیرخواهی باشد، نه تنها موجب کاهش درد و رنج زلزلهزدگان نمیشود که برای مدتها زندگی آنان را دچار مشکل و عدم استقرار میکند و منابع زیادی از دولت و کمکهای مردمی را به هدر میدهد.
پرواضح است که زلزله و خراب شدن شهرها و روستاها موجب اسقاط حق اعمال اراده زلزلهزدگان بر زندگی شخصیشان نمیشود و سلب آن از آنان اقدامی ناصحیح و غیراخلاقی است. این از نمونههای کلاسیک کار غیراخلاقی با نیت خیر است. اگر این اصل را بپذیریم تنها سیاستی که روبهروی ما در اسکان موقت و اسکان دائم قرار میگیرد این است که زلزلهزده همچنان شخصا مسوول بازآفرینی زندگی خویش است و ما فقط میتوانیم به او کمک کنیم و نه اینکه در زندگی وی مداخله کنیم. باید به دقت مرز کمک و مداخله را بشناسیم. سی هزار خانوار زلزلهزده هر کدام بسته به شرایط ویژهشان دارای ابتکارات خاص و یگانه برای خلق زندگی مجدد خود هستند. قبول کنیم که ما نمیتوانیم جانشین آنان شویم و یک راهکار سریکاری را برای همه آنان از تهران تجویز کنیم.
از زلزله بوئینزهرا در سال ۱۳۴۱ تاکنون تمام مداخلات خیرخواهانه دولت و داوطلبان بهدلیل همین بیتوجهی شکست خورده است. زلزلهزدگان از آنچه برایشان ساخته شد، استقبال نکردند. دهها تحقیق در اینباره و دلیل شکست مداخلات خیرخواهانه تاکنون انجام شده و نتایج آنها انتشار یافته است. فقط به همین یک سوال ساده توجه کنید: آیا زلزلهزده حق ندارد معماری خانه خودش را خودش انتخاب کند؟ آیا اگر این حق را از وی دریغ داشتیم و سپس او یاری ما را ارج نگذاشت باید از او ناراحت شویم؟ امر تجربهشده را دوباره تجربه نکنیم. از همین رو است که روز وقوع زلزله تمام سیاستهایی که اینجانب به دولت پیشنهاد کردم مبتنیبر حفظ همین اصل اخلاقی و حقوق شهروندی بود. در بازدیدهایی که نیز از منطقه داشتم اصرارم بر حفظ حق انتخاب توسط زلزلهزده بود. اگر خانوار زلزلهزدهای تمایل دارد که مبلغ کمک بلاعوض دولت را دریافت کند و خود بهنحوی که مصلحت میداند اسکان موقت و دائم خود را سامان دهد دایه مهربانتر از مادر نشویم. برای من مانند روز روشن است که سیاستهای مداخلهگرایانه با شکست روبهرو خواهد شد. در مناطق زلزلهزده دهها کار خیر عمومی یا حتی خصوصی توسط دواطلبان قابل انجام است که همراه با مداخله در زندگی خصوصی آنان نباشد.