شنبه, 14 خرداد 1401 22:32

محمود اولاد: متروپل

نوشته شده توسط

محمود اولاد

 

با عرض تسلیت درگذشت هموطنان عزیز در ابن سانحه دلخراش، دیشب به دعوت خبرآنلاین در کلاب هاوس مربوط به بررسی قوانین و مقررات ساختمانی شرکت کردم. هرچند گفتم به دلیل اینکه تخصصی در این خصوص ندارم، بهتر است افراد دیگری باشند، اما بعد از حضور، نکاتی از دید اقتصادی به ذهنم رسید که بخشی را گفتم و بخشی بعدا در ذهنم کاملتر شد. به همین دلیل، این مطلب را برای نقد و توجه به اشتراک میگذارم.

۱- ایمنی کالایی قابل مبادله!

بسیار بعید است که کسانی که پراید را به عنوان خودرو انتخاب میکنند، چنان عاشق آن باشند که حاضر نباشند با بنز عوض کنند! بسیار بعید است که اطلاعی از میزان ایمنی این خودرو نداشته باشند و یا خبرها و تصاویر غم انگیز تصادفات این خودرو را ندیده باشند. بنابراین، انتخاب آنها از روی محدودیت بودجه یا محدودیتهای تحمیلی شرایط بیرونی (مانند شرایط شبه انحصاری و ممنوعیت و محدودیت واردات و … که خود را به صورت بالا بودن قیمت در قید بودجه خانوار وارد می شود) است. در واقع، اگر توانایی پرداخت اتومبیل ایمن تر را داشته باشند (با فرض رفع محدودیتهای تحمیلی دیگر)، افراد حاضر خواهند بود پراید را با خودروی ایمن ولو قیمت بالاتر مبادله کنند. 

یا کسی که حاضر میشود به خودروی خود کپسول گاز معمولی برای سوخت خودرو بگذارد، قاعدتا از خطرات آن‌ آگاه است اما در حال مبادله ایمنی کمتر (توام با احتمال خطر) با تخصیص بخش بیشتر بودجه خانواده به کالاهای دیگر است. یعنی ایمنی کمتر را به اینکه هزینه کمتری برای سوخت خودرو کند و در نتیجه درآمدش برای بقیه هزینه های زندگی بیشتر بماند، ترجیح میدهد. بنابراین، ایمنی نیز مثل هر کالای دیگر، دارای ارزش ذهنی برای مصرف کننده است و تحت مبادله برای بدست آوردن سایر کالاها به کار میرود.

 

۲- ناآشکار بودن برخی ویژگیهای کالاها از جمله ایمنی:

برخی ویژگیهای کالاها ناآشکار هستند. یعنی موقع خرید نمیتوان به اطمینان فهمید که آن ویژگی را دارد یا نه! یا اطلاع از آنها در طول زمان رخ میدهد. مثلا وقتی لنت ترمز میخرید، فروشنده ده نوع لنت با قیمتهای تا ۱۰ برابر متفاوت ردیف میکند و شما نمیدانید این میزان اختلاف اولا بابت چیست و دوما نمیدانید آیا فروشنده از عدم اطلاع شما سوء استفاده کرده و ارزانترین را به قیمت گرانترین به شما نفروخته باشد! (بلایی که سرم آمد!) مجبورید اعتماد کنید یا ترجیح خواهید داد همیشه ارزانترین را بخرید چون اگر هم بد باشد، لاقل پول خوب را برای کالای بد ندادید! (البته ممکن است چندین بار و در موارد متعدد اعتماد کنید و دیدید بخش زیادی از موارد از اعتماد سوء استفاده میشود و همه در حال کلاهبرداری از دیگران و چپاول و غارتند، شما هم در کار خود همرنگ جماعت شوید! به جامعه چپاولگران خوش آمدید!)

ایمنی هم از جمله همین موارد است. تا زمانی که ۲۷ خودرو در خوزستان تصادف نکردند و ایربگهایشان باز نشد، کسی نمیدانست هزینه ایمنی پرداختی سوء استفاده از اعتماد است. تا زمانی که متروپل فرو نریخته بود، کسی (منظور مردم عادی است نه متخصصین) نمیدانست هزینه اعتماد به تضمین ایمنی را که پرداخته، کلاهبرداری بیش نبوده است. 

البته اگر متروپل فرو نمیریخت، کسی نمی فهمید هزینه چیزی را داده که وجود ندارد! کما اینکه اگر تصادفات ۲۷ خودرو رخ نمیداد، چه بسا در این مقیاس ملی درک نمیشد هزینه ایمنی پرداختی چه شده است؟ 

وقتی ویژگی کالایی یا خود کالایی قابل مشاهده و رصد نباشد و یا امکان متوجه شدن عدم وجود آن ویژگی با احتمال پایین (از هزاران ساختمان در حال ساخت یکی شاید چنین اتفاقی برایش بیفتد!) همراه باشد، زمینه تخلف و فساد فراهم میشود. بویژه اگر در جامعه ای ارزشهای اخلاقی به شدت افت کرده و غارتگری وجه بارز اقتصاد آن باشد!

 

۳- نقش قوانین و مقررات

شاید گفته شود در چنین حالتی، نقش دولت (به معنی اعم شامل دولتهای محلی و نهادهای اجتماعی و البته قوه قضائیه) اهمیت پیدا میکند. آنها میتوانند با تدوین استانداردهای ایمنی، قوانین لازم الاجرا توسط تولیدکنندگان و نطارت بر پروسه تولید، از وجود ویژگی ایمنی در کالای مورد نظر اطمینان حاصل کرده و اجازه تخلف در فرآیند تولید را به تولیدکننده ندهند! 

اما مسئله ای که وجود دارد این است که:

الف- چگونه اطمینان کنیم که خود آن نهادهای ناظر شریک فساد نخواهند شد؟ (ممکن است شریک فساد شدن از سر ناچاری باشد. مثلا دولت محلی کسری شدید دارد و چندین ماه حقوق پاکبانان را هم نداده است یا به سازمان فلان بدهکار است و آن سازمان به دلیل بدهی آتش نشانی شهر را پلمپ کرده یا حسابهای شهرداری را مسدود کرده- این اتفاق واقعی است- یا اداره خدمات فلان، خدمات به شهرداری را به دلیل بدهی قطع کرده و البته شهرداری هم کوتاه نیامده و دو کامیون نخاله ساختمانی در ورودی آن اداره ریخته - این هم واقعی است. در نتیجه شهرداری از سر استیصال، ریسک احتمالی ناایمنی را در قبال پرداخت حقوق پرسنل و رهایی از بدهی، مبادله کند! یا شرکتهای ناظر، در مقابل هزینه های بسیار بالای استخدام چندین ناظر برای پروژه، صرفا اقدام به خرید امضای آنها کنند! و تخلفات دیگری که مبادله ریسک ناایمنی با کسب درآمد بیشتر را در پی دارد و همراه شدن با تولیدکننده برای تولید کالای فاقد ویژگی به نام کالای دارای ویژگی)

ب- اصولا در شرایطی که اقتصاد غارتگری است و امورات هم با گروگانگیری از همدیگر سپری می شود، وضع قانون و نظارت و اینها طنز نیست؟

۴- راه حل:

در کلاب توضیح دادم که امروزه برای هر کالایی که میخرید، یک دفترچه راهنما یا بروشوری است که ویژگیهای آن را توضیح میدهد. چگونه است که مهمترین و گرانترین خرید یک خانواده که امروزه پس انداز چندنسل را باید بگذاری تا بخری، هیچ دفترچه راهنما یا شناسنامه مشخصاتی ندارد؟ چرا وقتی میخواهید آپارتمانی بخرید، فقط ویژگیهای ظاهری آن را در فایل املاک می بینید؟ چرا اطلاعاتی از اینکه سازنده و مهندس و ناظر آن چه کسانی بودند، تصاویر و فیلمی از مراحل مهم ساخت مثل فونداسیون یا محل جوشهای ستونها نمی بینید؟ چرا نقشه ساختمان ضمیمه نمیشود؟ اصولا چرا ساختمانها نمیتوانند برچسبی به عنوان برچسب ایمنی مانند برچسب انرژی وسایل الکتریکی، داشته باشند که رتبه ایمنی ساختمان را نشان دهد تا خریدار بداند چه تفاوت قیمتی را برای درجه بیشتر ایمنی میپردازد؟ در واقع، پرداخت بهای ایمنی مبتنی بر انتخاب درجه ایمنی توسط خریدار و البته با اطمینان از طریق شناسنامه تصویری مراحل مهم ساخت.

اما به نظر می رسد در ساختار غارتگری، حتی میتوان در این زمینه هم تخلف کرد و فیلمهای ساختگی گذاشت. هرچند به نظرم راه حل بهتری است، اما بستر اقتصاد غارتگری باید اصلاح شود. 

بهای ایمنی را مصرف کننده به انتخاب باید بپردازد و در نهایت، با سطح درآمد جهان سومی و فقر معیشتی، انتظار ایمنی در حد جهان اول محال است و کسی هزینه آن را نخواهد پرداخت.

Http://t.me/maolad

نظر دادن

لطفا دیدگاه خود را درباره این مطلب بنویسید: