در روزهاي اخير خبري مبني بر بازگشت 900 هزار بازنشسته به بازار كار روي خروجي خبرگزاريها قرار گرفت. هر چند اين خبر تعجب برانگيز تلقي شد اما تقريبا همه ايرانيان ميدانند كه در سالهاي اخير بسياري از افراد بعد از بازنشستگي مبادرت به انجام كارهايي براي كسب درآمد بيشتر در كنار حقوق بازنشستگي كردهاند. بسياري از بازنشستگان به عنوان كارمند نيمه وقت، حسابدار، راننده تاكسي، فروشنده، نگهبان و... مشغول به كار هستند. اين در حالي است كه در سالهاي اخير همواره درباره بيكاري در ايران و به ويژه بيكاري جوانان و فارغالتحصيلان دانشگاهي هشدار داده شده است. بر اساس آمارهاي رسمي نرخ بیکاری جوانان، زنان و فارغالتحصيلان دانشگاهي حتي از ميانگين بيكاري نيز بيشتر است. وقتي عنوان ميشود صدها هزار بازنشسته به بازار كار بر ميگردند اين سوال پيش ميآيد كه چرا با وجود اين همه جوان تحصيلكرده بيكار باز كارفرمايان علاقهمند به استخدام نيروهاي بازنشسته هستند. وقتي فردي ديپلم ميگيرد و در سن 19 يا 20 سالگي وارد بازار كار ميشود بايد در سن 50 سالگي بعد از 30 سال كار بازنشسته شود. با روند تورم و گراني كه با هدفمندي و سياست تعديل اقتصادي ايجاد شد، افراد بعد از بازنشستگي به اين دليل دوباره به بازار كار روي ميآورند كه يا حقوق بازنشستگي كفاف زندگي در اين تورم را نميدهد يا اينكه ممكن است فرد پس از 30 سال سر كار رفتن عادت كرده باشد كه هر روز صبح از خانه خارج شود و سر كار برود. از اين رو فرد بعد از بازنشستگي از كار خود به كار ديگري رجوع ميكند و مشغول كسب درآمد ميشود.
وقتي حقوق بازنشستگي به اندازه تورم افزايش ندارد، بنابراين دخل و خرج فرد و خانواده اش با هم نميخواند و به دليل اين كسري او به كارهاي بعد از بازنشستگي روي ميآورد. در واقع همه بازنشستهها نميتوانند شغل بعد از بازنشستگي داشته باشند، اما آن عدهاي كه در واقع كارايي و توان و بازدهي دارند و در بازار كار براي آنها تقاضاي كار هست، ميتوانند كار جديد بيايند و دوباره سر كار بروند. كارفرماها هم به فكر سرمايههاي خود هستند و نميخواهند با جذب يك نيروي بيتجربه، سرمايههايشان هدر رود. كارفرما در قبال مزدي كه براي كار به افراد پرداخت ميكند همان مقدار و حتي شايد هم بيشتر توقع كار را از افراد زير دست خود دارد. اگر افراد اين توانايي را نداشته باشند كارفرماها آنها را استخدام نميكنند. جواني كه تازه فارغالتحصيل شده تجربه كاري ندارد و بازده كار او ممكن است به اندازه يك فرد بازنشسته نباشد. بنابراين اگر اين جذب نيروي كار را در بخش خصوصي در نظر بگيريم، بخش خصوصي به دنبال سود است و ترجيح ميدهد به كسي حقوق بدهد كه بيشتر از حقوقي كه پرداخت ميكند برايش درآمد ايجاد كند و جواني كه تازه ليسانس گرفته ممكن است كارايي فرد بازنشسته را كه سالها در اين زمينه كار كرده نداشته باشد. اين مسائل به انتخاب كارفرما برميگردد كه نيروي جوان و جوياي نام را جذب كند يا فرد بازنشسته باتجربه را. در برخي موارد هم هستند كارفرماهايي كه اين قابليت را در جوانان ميبينند كه ميتوانند كار را به خوبي انجام دهند و به جذب نيروي جوان ميپردازند. قبل از دولت يازدهم چهار سال نرخ رشد منفي در اقتصاد داشتيم. وقتي اين اتفاق ميافتد نيروي كار در برخي بنگاهها زياد ميشود و كارفرماها به دليل نبود گردش مالي در بنگاهها مجبورند افرادي را اخراج كنند و از حجم حقوقبگيران خود كم كنند. برخي از افراد را هم زودتر از موعد بازنشسته ميكنند و نيروي جديد هم جذب نميكنند. اگر اقتصاد ما اقتصادي پويا باشد و نرخ رشد بالايي داشته باشيم كه اين نرخ رشد ميتواند ناشي از تكنولوژي بالا يا نيروي كار بيشتر باشد، آن قسمت كه طالب نيروي كار بيشتر است باعث ميشود استخدام بيشتر شود. اگرهم نيروي كاري كه فارغالتحصيل ميشوند جوابگوي حجم كار نبودند ميتوان از بازنشستهها هم استفاده كرد. اما وقتي كه نرخ رشد منفي باشد نه براي جوانان كار وجود دارد و نه نيروهاي بازنشسته دوباره ميتوانند به بازار كار برگردند. در چنين شرايطي افرادي كه واقعا نيازمند كار كردن و كسب درآمد هستند ممكن است با حقوقي ناچيز و با شرايطي كه ابدا شرايط مناسبي براي كار كردن نيست، كار كنند و اين خود تبعاتي داشته و اقتصاد و رفاه مردم را تحت الشعاع قرار ميدهد.
منبع: آرمان