این روزها همه میگویند اقتصاد مقاومتی؛ از دولت و دو قوه دیگر گرفته تا کارشناسان اقتصادی ورسانهها. اما شاید بسیاری ندانند که اقتصاد مقاومتی چیست، چه میگوید، چه میخواهد، چگونه محقق میشود، راه دستیابی به آن چیست و چه موانعی بر سر راه تحقق آن وجود دارد. به عبارت بهتر اقتصاد مقاومتی یک روش کمتر شناخته شده است که با وجود اینکه همه از شناختنش دم میزنند اما شاید به درستی ندانند برای پیادهسازیاش چه باید کرد.
این چنین است که این وظیفه بردوش رسانه ها وکارشناسان اقتصادی سنگینی می کند که اقتصاد مقاومتی را تبیین کرده و با رمزگشایی از مفاهیم آن زمینه اجرای آن را فراهم کنند. این چنین بود که جام جم در میزگردی که با حضور آقایان دکتر مهدی صادقی شاهدانی، رئیس دانشکده علوم اقتصادی، دکتر حجت الله عبدالملکی استاد اقتصاد دانشگاه امام صادق (ع) و دکتر بهنام ملکی، اقتصاد دان به بررسی چند و چون اقتصاد مقاومتی و موانع تحقق و پیاده سازی آن در اقتصاد ایران پرداخت.
به نظر شما موانع اجرای اقتصاد مقاومتی چیست و در کدام بخش ها کوتاهی صورت گرفته که اجرای این سیاست را به تعویق انداخته است؟
صادقی شاهدانی: اقتصاد مقاومتی بحثی است که برای شرایط اجرایی کشور خیلی می تواند تعیین کننده باشد و ما را از تنگناهای اقتصادی رها کند. زمانی که سیاست های اقتصاد مقاومتی ابلاغ شد مشاهده می کنیم در جامعه تحول های خوبی صورت گرفت و نهادها و دستگاه ها نسبت به این ابلاغ عکس العمل های خاصی را نشان دادند. اما اگر مجموعه اقداماتی را که تاکنون در این جهت انجام شده را مورد ارزیابی قرار دهیم به این می رسیم که موانع عملیاتی نشدن این سیاست از کجا نشات می گیرد و در کجا ریشه دارد.
اقتصاد مقاومتی را می توان این گونه تعبیر کرد: این سیاست یک مجموعه راهبردهایی است که اگر این راهبردها و در قالب خط مشی ها و سیاست های جزئی پیش برود بسیاری از مشکلات کشور را که در گذشته وجود داشته و در شرایط فعلی هم وجود دارد حل خواهد کرد. اگر به مجموعه هم اندیشی هایی که درباره این موضوع برگزار شد را مرور کنیم متوجه می شویم که روی این بحث متمرکز است که اقتصاد مقاومتی موضوع مهمی است که باید به آن پرداخته شود. به نوعی می توان آن را نسخه شفا بخش نیز تلقی کرد. برای این که شاهد اجرای ان باشیم باید این راهبرد جایگاه خود را در مجموعه سیاست های نظام پیدا کند. از این سیاست تعریف و تمجید های زیادی می شود و در یک حد جزیی تبیین آن صورت می گیرد. یعنی همه از اقتصاد مقاومتی تعریف می کنند و برای اجرای آن برنامه ریزی فراوانی انجام می دهند اما خروجی کار، تغییری ندارد. اگر از یک سیاست ابلاغ شده که روی آن بسیار بحث کارشناسی صورت گرفته تعریف کنیم خوب است اما در مرحله اول باید حساسیت موضوع را نسبت به راهبرد ابلاغ شده تحریک کنیم. برای اجرای این سیاست باید جامعه علمی، کارشناسی و مجموعه نخبگان وارد عمل شوند این راهبرد را مطالعه و روی موارد جرئی ان بحث کنند تا بهترین راه را برای اجرا انتخاب کنند. در این زمینه باید به یک نظر اجماع برسند که کار ساده ای نیست اما شدنی است. اگر همه موضوع مورد بحث قرار بگیرد به سر منزل مقصود نخواهیم رسید.
هر جا که بحث اقتصاد مقاومتی را مطرح می کنند می گویند می توانیم یک مجموعه کارگاه و نشست و کمیسیون شکل دهیم و روی آن کار کنیم. مسلما پاسخ مثبت است. اما این تمام موضوع نیست. باید از تعریف و تمجید عبور کرده و روی چگونگی عملیاتی شدن آن بحث کنیم. به نظر من برای تعریف و تمجید این سیاست دو ماه کافی بود؛ اما اکنون در سال 94 قرار داریم در حالی که این سیاست سال 92 ابلاغ شد و هنوز اقدامات لازم انجام نشده است. در واقع ما به جای انجام هر کاری تنها به برگزاری همایش ها و نشست ها بسنده کردیم.
علت اصلی چیست که ما شاهد اجرا شدن اقتصاد مقاومتی نیستیم؟
صادقی شاهدانی: به نظر من این امر به عدم درک درست از اقتصاد مقاومتی باز می گردد. وقتی یک سیاست برای اجرا ابلاغ می شود ابتدا باید یک جریان نخبگانی شکل بگیرد و روی تبیین علمی این موضوع کار کند. شاید ما کمتر به این جریان پرداختیم که آیا این یک موضوع علمی است، آیا لازم است ابعاد علمی این سیاست مورد کنکاش و بحث قرار بگیرد و ابعاد علمی و رابطه آن با دانش را درست تعریف و دانش اقتصادی مرتبط با این موضوع را مشخص کنیم. دانش اقتصادی همیشه روی مباحثی که در اقتصاد مقاومتی وجود دارد حساسیت های خودش را بیان کرده است. اما پرسش اصلی اینجاست که آیا آنچه به عنوان اقتصاد مقاومتی مطرح شده است پشتوانه علمی دارد یا خیر.
پس اولین معضل، عدم درک مناسب این سیاست است؟
صادقی شاهدانی: به لحاظ علمی بله. سمینارهایی که برگزار شد از لحاظ عمومی درکی را برای جامعه ایجاد کرد. اما در جامعه نخبگان باید کمیسیون ها و کمیته های خاص تشکیل می شد. افرادی که در نظام اجرایی هستند از آنها انتظار نمی رود که تبیین موضوع را آن گونه که باید و شاید داشته باشند. این کار در حیطه کاری شان نیست و اصلا از آنها توقعی وجود ندارد. این وظیفه جامعه علمی و نخبگان کشور است که وقتی موضوعی مانند اقتصاد مقاومتی مطرح می شود درک درستی از آن داشته باشند و به سایر افراد گزارش دهند. اگر جریان را خوب درک کنند می توانند به درستی آن را تعریف کرده و ابعاد علمی ان را بررسی کنند که نتیجه آن درحوزه عملیاتی نمود پیدامی کند. پس نظام علمی شامل همه کسانی می شود که با این شاخه مرتبط هستند. چه کسانی که در دانشگاه ها در نقش استاد و راهنما فعالیت دارند و چه دانشجویان.
حرف شما این است که چون درک درستی از اقتصاد مقاومتی نشده هنوز به مرحله اجرا نرسیده است؟
صادقی شاهدانی: بله. وقتی شما از یک موضوع درک مناسبی از نظر علمی ندارید نمی توانید وارد مرحله اجرا شوید. وقتی درک درستی از اقتصاد مقاومتی نداریم به یک موازی کاری تبدیل می شود.
آقای دکتر عبدالملکی شما هم نظر خودتان را در این مورد بفرمایید.
عبدالملکی: مهم ترین مشکلات عدم اجرای اقتصاد مقاومتی را می توانیم در سه دسته قرار دهیم. دسته اول مربوط به فهم نشدن صحیح اقتصاد مقاومتی است. بدین معنا که چه متولیان اقتصادی کشور و چه عموم مردم، اقتصاد مقاومتی را به درستی درک نکرده اند. اما باید گفت که این سیاست برآمده از یک الگوی فرهنگی اسلامی و انقلابی است. متاسفانه اقتصاد مقاومتی به عنوان یک کل منسجم دیده نشده است. برخی افراد هم که درباره آن صحبت می کنند یک جزء آن ( مثل اقتصاد دانش بنیان) را در نظر می گیرند و به همان گونه تعریف می کنند. چندی پیش یک کنفرانسی با موضوع اقتصاد مقاومتی در یکی از دانشگاه های شمال کشور برگزار شد. در این کنفرانس یک خانم دکتری یک تعبیری از اقتصاد مقاومتی عنوان کرد که به نظر من بسیار جالب بود. او این سیاست را این گونه برداشت کرده بود که اقتصاد مقاومتی، اقتصاد دانش بنیان است. در نتیجه می گفت اقتصاد مقاومتی به شرطی دانش بنیان می شود که از محصولات دانش بنیان استفاده کند. اقتصاد دانش بنیان هم تنها در کشورهای غربی و در آمریکا است و برای این که اقتصاد دانش بنیان داشته باشیم باید با آنها ارتباط برقرار کنیم. یعنی روابط ایران با غرب باید به قول معروف خوب شود و تنش زدایی کنیم. ببینید از اقتصاد مقاومتی شروع کرد وچگونه به برقراری رابطه با آمریکا رسید. رویکرد وی این بود که ما نباید با غرب هیچ مشکلی داشته باشیم تا اقتصاد مقاومتی اجرا شود. مشکل سیاسی که مطرح می کنیم مانع اجرای اقتصاد مقاومتی است و آنجا همه تعجب کردند که یک فرد چه تعبیر با ظرافتی از اقتصاد مقاومتی و اقتصاد دانش بنیان ارائه کرد و از کجا به کجا رسید. خارج از این بحث، اقتصاد مقاومتی برای زمانی ابلاغ شده که ایران با غرب در تنش است. یکی از کارکردهای آن اداره اقتصاد در شرایط نامتعادل و تحریم گونه است. متاسفانه برخی سازمان ها هم اقتصاد مقاومتی را معادل امنیت غذایی می بینند و اعتقاد دارند که همه منابع کشور باید به سمت امنیت غذایی سوق پیدا کند. عده ای هم در بدنه دولت تنها بند 12 آن را مطرح می کنند که مربوط به دیپلماسی اقتصادی است و می گویند همه اقتصاد به مذاکرات وابسته است.
باید با یک کلیت و ماهیت به سمت اجرای این سیاست پیش برویم که برای پیدا کردن آن نیاز به تلاش نداریم. به این دلیل که ماهیت کلی آن در مقدمه سیاست ابلاغی اقتصاد مقاومتی از سوی مقام معظم رهبری با قلم خودشان نوشته شده است.
مساله دوم مربوط به دولت است. رهبر انقلاب تاکنون چندین بار روی این موضوع تاکید کرده اند که بازوی اجرای اقتصاد مقاومتی مردم هستند. برای این که مردم بتوانند ایفای نقش کنند دولت باید برای ورود آنها برنامه ریزی کند. دو اشکال در عملکرد دولت وجود دارد. یکی اشکالات رویکردی یا مبنایی و دیگری مشکلات عملیاتی است. در دسته اشکالات رویکردی یا مبنایی مساله دولت این است که تفکر اقتصادی در دولت یک تفکر سکولار و لیبرال است. گاهی دولتی ها اقتصاد مقاومتی را در چارچوب تفکر نئوکلاسیک و برخی در چارچوب نئوکینزی می دانند و برخی دیگر در قالب اقتصاد نهادگرا بحث می کنند. آن مکاتب علمی، سکولار و غیر الهی هستند. البته این صحبت من به این معنا نیست که نمی شود از اینها استفاده کرد اما ریشه و مبنای فلسفی اینها یک انحراف مبنایی با تحقق اقتصاد مقاومتی دارد. ما قبل از این که بخواهیم روشی را اجرا کنیم باید به آن ایمان داشته باشیم.
آنگونه که من از صحبت های مقام معظم رهبری درباره اقتصاد مقاومتی برداشت کردم به این نتیجه رسیدم که اقتصاد مقاومتی الگوی بومی و انقلابی است. رهبر انقلاب به کرات تاکید کردند اقتصاد مقاومتی الگوی بومی انقلابی و اسلامی است و درآخر هم می فرمایند عینیت بخش اقتصاد اسلامی است. قطعا بخش اقتصاد اسلامی دست نئو کلاسیک ها و نهادگراها نیست. این مشکل رویکردی دولت است و متاسفانه دولتمردان ما تفکر سکولار اقتصادی شان را در عصر اقتصاد مقاومتی به این نام مطرح می کنند. به نوعی می توان گفت مبنای تفکرات در جهت اقتصاد مقاومتی نیست. عموما تیم اقتصادی دولت نئوکلاسیک کار هستند. اما از اشتباهات رویکردی مبنایی که عبور کنیم به اشتباهات عملیاتی می رسیم. اشکالات عملیاتی به دو دسته تقسیم می شوند. یکی انحرافات دولت است و دیگری خلاءهایی که دولت در برنامه هایش دارد. خلاء به این معنا که کارهایی را که باید انجام دهیم انجام نمی دهیم. برخی از انحرافات اصلی که دولت دارد و با ذات اقتصاد مقاومتی در تعارض است اصرار بیش از اندازه به اقتصاد خارجی است. در مقدمه اقتصاد مقاومتی آمده است این رویکرد دشمنی تمام عیار را خنثی می کند. درست است که به فضای بیرون هم باید توجه داشته باشیم اما رویکرد اصلی، درون زا بودن و برون نگری است. اکنون بیشتر نگاه ها به خارج دوخته شده است. وقتی تقاضای موثر به عنوان یکی از موارد مهم اقتصاد مطرح می شود، فقط روی تقاضای صادراتی تاکید دارد اما در اقتصاد مقاومتی این تقاضای موثر، زنجیره اصلی داخلی است. می توان اقتصاد مقاومتی را نیز این گونه بیان کرد: تامین نیازهای داخل و تکمیل زنجیره ارزش. رویکردی که اکنون دولت پیش گرفته این است به هر قیمتی باید با غرب کنار بیاییم تا مشکلات کشور حل شود در حالی که همه مشکلات اقتصادی ایران به غرب باز نمی گردد و به تصمیمات داخلی مربوط است.
آقای دکتر ملکی نظر شما در این باره چیست؟
ملکی: من فکر می کنم اولین مشکل درست بیان نشدن تفاوت اقتصاد مقاومتی با اقتصاد رایج است. به نوعی می توان گفت شفافیت لازم در آن مشاهده نمی شود. آنچه من از اقتصاد مقاومتی برداشت کردم این است که این سیاست مبتنی بر الگوی بومی توسعه است و یکی از اهداف انقلاب این بود که اقتصادی درون زا و بومی برای توسعه داشته باشد. در عین این که با جهان ارتباط دارد ارتباطش ازنوع بازندگی نباشد بلکه از نوع برندگی و برد - برد باشد. یعنی هم به نفع اقتصاد داخل باشد و هم به نفع اقتصاد خارج. فرض بگیرید ما 150 هزار خودرو وارد کشور می کنیم و قاعدتا در این زمینه واردات تجاری خودرو را انجام می دهیم در حالی که این واردات باید با توسعه گره بخورد. فرضا واردات از کمپانی هایی مجاز شود که دانش فنی روز را در اختیار خودروسازان قرار دهند. به قول معروف یک امتیازی بدهند و یک امتیازی بگیرند. ما به ازای آن ما باید از آنها تکنولوژی دریافت کنیم. اگر این بنا و نگاه در اقتصاد مقاومتی باشد حتما یک الگوی درون زا است اما بالعکس اگر بگوییم ما با جهان خارج کاری نداریم وارتباطی نخواهیم داشت موضوع به چالش کشیده می شود. مشکل اقتصاد مقاومتی در تفسیرهای متفاوت است. به هر حال هر کسی از منظر خود یک الگوی غربی را می گیرد و می گوید این یعنی اقتصاد مقاومتی. برخی هم الگوهای شبیه به کره شمالی را به این سیاست گره می زنند. این نگاه ها خطاست و نمی تواند ظرفیت بومی توسعه کشور را شکل دهد. برای این که الگوی بومی توسعه ما یک راهبرد علمی و کارشناسی است. یکی از اصلی ترین موضوعات در خصوص عدم اجرای برخی برنامه ها نگاه سیاسی به جریانات است.
یک مشکل اساسی تر ضعف اراده سیاسی دولتمردان است. منظور من از دولتمردان قوای سه گانه کشور و سازمان های اجرایی است. اصل 44 حدود ده سال پیش از سوی رهبر معظم انقلاب ابلاغ شد اما واقعا چه میزان از واگذاریهای خصوصی سازی واقعی بوده است. در بهترین حالت 10 تا 15 درصد است. یکی از مشکلات و بحران های اقتصادی ما در کشور مدیریت دولتی است. به این دلیل که مدیر دولتی نه انگیزه فعالیت دارد و نه توان مدیریت. وقتی هم برخی افراد در ارگان های دولتی قصد انجام کاری را دارند با مقاومت های زیادی روبه رو می شوند و بعد از مدتی آن پست را از وی می گیرند. اما زمانی که بخواهد کار نادرستی را انجام دهد به راحتی می تواند کار را پیش ببرد. متاسفانه برخی افراد غلط گویی هایی را به نام علم اقتصاد ترویج می کنند که اصلا با رویکردهای کشور سازگاری ندارد. مهم ترین موضوع که اجرای سیاست های اقتصاد مقاومتی را به تاخیر می اندازد منافع سیاسی و منافع شخصی افراد است. این موضوعات به ذهن همه افراد در راس امور و افرادی که دانش آموخته اقتصاد هستند می رسد اما واقعیت اینجاست که منافع سیاسی و به دنبال آن منافع شخصی اجازه نمی دهد کار را انجام دهد. تضاد منافع باعث می شود تا برخی سیاست ها مغفول بماند و اراده های سیاسی قوی هم برای جلوگیری از این کار وجود ندارد.
به عنوان مثال در موضوع مبارزه با فساد و رانتخواری کار جدی انجام نشده است. اصلا زیبنده کشور ایران نیست که بخواهد چنین اتفاقاتی را تجربه کند و دراین مورد فراکسیون ها و جلسات متعدد تشکیل دهد. درباره اقتصاد دانش بنیان که رهبر معظم انقلاب روی آن تاکید دارند هنوز مخترعان ما آنطور که باید مورد حمایت قرار نگرفتند. همه دستگاه ها و سازمان ها برای اجرای اقتصاد مقاومتی باید بیایند و تفاوت اقتصاد سازمان خود را در حالت عادی و مقاومتی تعریف کنند.
صادقی شاهدانی: ما در محور اول این نتیجه را می گیریم که اگر یک سیاست در کشور قرار است اجرایی شود خروجی علمی دقیق از آن ارائه شود و فکر نظری مربوط به آن باید شکل بگیرد. اگر درباره یک موضوعی مبانی فکری نظری را در نظر نگیرند وقتی به حیطه تفکر می رسیم با مشکل مواجه می شویم. شما تصور کنید پیشنهادی در رابطه با بهداشت مردم داده شود اما مجموعه نظام علمی بهداشت و درمان آن فکر علمی را در آن رابطه نکند. طبیعی است در صورت اجرای آن تردید خواهند داشت. وظیفه نظام علمی این است که روی فکر عملی کار کند. از ابتدا تاکنون ما در مورد فکر عملی مجموعه سیاست های اقتصاد مقاومتی کمتر از هزار صفحه مطلب داریم. اگر قرار باشد ابعاد نظری مورد توجه قرار بگیرد باید بیش از این روی آن کار شود و به این واسطه، اختلاف نظرها به دلیل پختگی موضوع به حداقل خود خواهد رسید. اختلاف نظر در هر موضوعی عادی است اما هنر یک رویکرد علمی این است که اختلاف نظرها را کم کند. اکنون از متخصصین و کارشناسان مختلف از اقتصاد مقاومتی سوال کنید. هر کسی از جانب خود پاسخ می دهد به این دلیل که برداشت آنها با یکدیگر تفاوت دارد. در صورتی که یک موضوع حقیقی نباید برداشت های متفاوتی داشته باشد. پس این نشان می دهد که ما در حیطه فکر نظری کار خاصی انجام نداده ایم. نظام تحقیقاتی کشور باید اقتصاد مقاومتی را مبنا قرار می داد و روی آن فکر می کرد که مجموعه اندیشمندان و نخبگان که روی این موضوع ادعا دارند آن را نقد کنند. اما ما این کار را نکردیم. باید این شرایط فراهم می شد که هر کسی که حرف دارد بیاید و نظریه خود را بیان کند. ما وقتی در اقتصاد شکاف های مختلف مانند شکاف بهره وری، حمایت صادراتی، بازارهای مالی، بودجه دولت، درآمد دولت و اقتصاد دانش بنیان داریم نمی توانیم به راحتی به هر موضوعی ورود کنیم. برخی کارشناسان هستند که این شکاف ها را قبول ندارند اما رهبر معظم انقلاب با دلیل و راهنما فرمودند که این شکاف ها در کشور وجود دارد و باید به اینها توجه کرد. این شکاف ها واقعیت جامعه ما است و هرچه ضعیف تر و ترمیم شود اقتصاد کشور سر و سامان می گیرد. به شکاف درآمدی دولت باید توجه ویژه داشته باشیم. دولت همه درآمدهایش را باید از طریق مالیات کسب کند اما هزینه های دولت با درآمد مالیاتی شکاف دارد. همه درآمدهای دولت از طریق نظام مالیاتی تامین نمی شود. هیچ کسی نمی تواند بگوید که من شکاف درآمدی دولت را قبول ندارم. هر کس اندک اطلاعی در خصوص دانش اقتصادی داشته باشد به این موضوع اذعان خواهند داشت. ما از این شکاف ها آسیب دیده ایم و فشارهایی که از بیرون تحمیل شد هم بر این آسیب ها افزود. قبلا هم این شکاف ها وجود داشت اما چگونه پر می شد؟ پاسخ این است: با پولی به نام درآمد نفت. یعنی هرچه شکاف در بازار سرمایه وجود داشت ما با درآمد نفت پر می کردیم تا ناکارآمدی این بازار به چشم نیاید. بهره وری پایین بود اما پول نفت نمی گذاشت تا ناکارآمدی های این بخش نمایان شود. بهره وری عوامل با سطح استاندارد خود فاصله قابل توجهی داشت که پول نفت زشتی های آن را می پوشاند. در خصوص درآمدهای دولت هم همین موضوع صادق است. در درآمدها شکاف 50 درصدی را شاهد بودیم که از این طریق جبران می شد. همین جریان باعث می شد شرایط آن طور که است خود را نشان ندهد. درآمد نفتی در مقابل این موضوع سپر بود و آن را پوشش می داد. اما سیاست اقتصاد مقاومتی تاکید کرده که باید روی این موضوعات توجه داشته باشیم. این شکاف ها در چند بند مورد تاکید قرار گرفته است و به همه اعلام کرده که از ناحیه این شکاف ها آسیب می بیند و پایداری خود را از دست می دهد.
یعنی منظور شما این است که بحث تحریم ها ضرورت اقتصاد مقاومتی را دوچندان کرده است؟
صادقی شاهدانی: بله. البته اقتصاد مقاومتی تنها به تحریم ها خلاصه نمی شود و در صورت لغو تحریم ها هم می تواند ادامه داشته باشد. در صورت لغو تحریم ها دولت نباید دوباره به مسیر غلط گذشته باز گردد و شکاف درآمدی خود را از طریق پول نفت جبران کند. این خلاف یک مبنای علمی است. باید بهره وری شرایط استاندارد خود را پیدا کند.
عبدالملکی: اگر اجازه دهید من صحبت هایم را در بخش قبلی تمام کنم و به این بحث برسم. به اشتباهات دولتی اشاره داشتم. یکی دیگر از اشتباهات دولت اصرار زیاد در آزادسازی قیمت ها و بازارها است که از نظریه نئو کلاسیک ها و نئو لیبرال ها نشأت می گیرد. در شرایط جنگ اقتصادی قیمت ها قطعا باید کنترل شوند. در رفتار اقتصادی شخصی و مدیریتی مسئولان دولت اشتباهاتی است که خیلی به آن توجه ندارند. به عنوان مثال اگر قرار است در چارچوب اقتصاد مقاومتی الگوی مصرف به کار گرفته شود، خودشان از همان الگو تبعیت نمی کنند. اصلاح الگوی مصرف را در دستگاهی که مدیر آن هستند رعایت نمی کنند و این رفتار را در زندگی شخصی خود نیز ادامه می دهند. یکی از ابعاد اقتصاد مقاومتی اعتقاد به ظرفیت های موجود است. وقتی یک فردی ظرفیت های کشور را به تمسخر می گیرد و تولید آبگوشت و قرمه سبزی را برای کشور مزیت می داند یک اثر اشاعه خیلی شدید دارد. باعث خود باختگی بخش زیادی از مردم می شود. توجه نکردن به تولید ملی یکی دیگر از موضوعاتی است که دولت به آن توجه زیادی ندارد. دولت اکنون روی فروش بیشتر نفت خام و خام فروشی تاکید دارد. یا زمانی که در بخش کشاورزی موضوع خودکفایی مطرح می شود برخی اعضای تیم اقتصادی دولت این موضوع را به تمسخر می گیرند. به طور کلی نشان خاصی از اهتمام دولت در زمینه تولید وجود ندارد. خلأ دوم این است که به فرهنگ اقتصادی یا ارتقای فرهنگ اقتصادی توجه خاصی نمی شود اما در اقتصاد مقاومتی بعد فرهنگی بشدت قوی است. اصولا خیلی از مسئولان بخش فرهنگ را در برنامه های خود تعریف نمی کنند و آن را در حاشیه می بینند. حتی گاهی اوقات اقداماتی را انجام می دهند که با فرهنگ اقتصادی در تضاد است. خلأ دیگر توجه به نقش و جایگاه مردم است که بالاخره دولت تلاش دارد به بخش های بزرگتر توجه کند تا صنایع کوچک تر. به طور کلی در خصوص جایگاه مردم چه در بعد تولید و چه در بعد مصرف رویکرد خاصی را مشاهده نمی کنیم. ما همه مردم را تولید کننده می بینیم. به این دلیل که مردم یا نیروی کار دارند یا سرمایه.
راه حل های شما برای اجرای اقتصاد مقاومتی با وجود مشکلاتی که گفته شد چیست؟
صادقی شاهدانی: ما به این نتیجه رسیدیم که تبیین علمی در رابطه با محورهایی که اقتصاد مقاومتی مطرح کرده بسیار مهم است . اگر نظام علمی کشور در این زمینه آن طور که باید و شاید ورود پیدا کرده بود، نظام اجرایی هم خودبه خود مجبور بود به آنچه جامعه علمی کشور تبیین کرده تن بدهد. اما حال می رسیم به این که تبیین علمی برای شکاف های موجود خیلی جدی گرفته نشده است. وقتی بنا براین شده که اقتصاد مقاومتی شکاف های مشخص شده دراقتصادرا مورد تاکید قرار دهد و در جامعه ای که شرایط آن تغییر کرده،حساسیت ایجاد کند باید این سیاست از طریق جامعه علمی به نهاد اجرایی برسد. قبلا سپری به نام نفت بود که بتواند این خلأ را بپوشاند اما با پایان یافتن نفت و یا با کاهش قیمت آن قرار است چه کاری را انجام بدهیم؟ مشکلاتی که اکنون در کشور مشاهده می کنیم هیچکدام تازه نیست بلکه دیگر کاتالیزور خود به نام نفت را از دست داده و باعث نمایان شدن چهره واقعی شده است. اینجاست که باید آن شکاف ها بخوبی شناسایی شود و برای رفع آنها باید راهکار عملیاتی تعریف شود. اما دربخش پیاده سازی راهکار عملیاتی، قضیه پیچیده است. چراکه شما از دستگاه اجرایی انتظار ندارید که برای شکاف بهره وری، درآمد دولت، بازار مالی و ... پیشنهاد اصولی بدهد بلکه افرادی که به عنوان کارشناس اقتصادی دستاوردهای علمی را مطالعه می کنند باید پیشنهاد دهنده باشند. رهبر معظم انقلاب که به طور مداوم در این مدت تاکید کردند که نخبگان و جامعه علمی روی این مباحث کار کنند منظورشان همین است که اقتصاد مقاومتی باید از این کانال به مرحله اجرا برسد. زمانی که می خواهیم برنامه های عملیاتی را انجام دهیم باید یک تیم علمی جدی آن را بررسی و تبیین کنند و به بخش اجرایی انتقال دهند. برنامه عملیاتی دادن یک چیز ساده نیست که در نظام اجرایی تدوین شود. نظام اجرایی باید بتواند مباحث علمی را خوب اجرا کند. من اعتقاد دارم ما دربخش علمی برنامه عملیاتی مدونی را در کشور نتوانستیم توسعه دهیم که نظام اجرایی آن را دریافت و در دستور کار خود قرار دهد. چون اگر این برنامه عملیاتی به شکل علمی شکل می گرفت نظام اجرایی ملزم به رعایت آن بود. ما به جای این که در بخش مفهوم و تعریف و تمجید بیش از حد متمرکز شویم باید روی برنامه عملیاتی کار کنیم. محورهای سیاست اقتصاد مقاومتی چند برنامه عملیاتی را می طلبد. رفع شکاف دولت کار ساده ای نیست. دولت قصد دارد درآمدهای خود را از طریق نظام مالیاتی تامین کند. این حرف امروز نیست بلکه حرف دیروز هم است اما این کار تنها از طریق جامعه علمی کشور شدنی است. وقتی علم به این موضوع تاکید داشته باشند و رسانه ها هم به آن بپردازند قطعا این موضوع عملی خواهد شد و کمترین اعتراضات را به دنبال خواهد داشت. وقتی بحث می شود درآمد دولت از طریق مالیات باید کسب شود نباید نرخ ها را افزایش داد بلکه باید پایه مالیاتی را وسیع تر کرد. در این صورت جدایی از بحث نفت هم محقق خواهد شد. از سوی دیگر دولت باید هزینه های خود را مدیریت کند. اقدام عملی باید به بحث علمی متکی باشد.
من صحبت های شما را این گونه متوجه شدم که ما برای اجرایی کردن اقتصاد مقاومتی باید گفتمان سازی را از دانشگاه ها شروع کنیم و به نظام اجرایی تحمیل کنیم. درست است؟
صادقی شاهدانی: بله . فکر عملی. این فکر عملی تبدیل به برنامه شود و این برنامه به اقدام عملیاتی برسد. دراین صورت اثبات شده که برای هر کاری باید فکر عملی حضور مستمر و جدی داشته باشد در نتیجه بهره وری کارها افزایش می یابد و همچنین به کاهش هزینه ها منجر می شود. از سوی دیگر از اتلاف هزینه ها جلوگیری می کند.مثلا با وجود ارزان بودن انرژی در ایران،این امر به تولید ارزان منجرنشده است. همه اینها نشات گرفته ازاین موضوع است که کارها از کانال علمی عبور نمی کند وبه همین دلیل صرفه اقتصادی ندارد.
آقای دکتر ملکی به نظر شما موانع اجرای اقتصاد مقاومتی کجاست؟ از سوی دیگر برای اجرایی شدن آن چه اقداماتی را باید انجام دهیم؟
ملکی: برداشت شخصی من این است که نظام تصمیم سازی و تصمیم گیری باید اصلاح شود.
در هر سه قوه؟
ملکی: بله. البته من در اجرای پیشبرد اهداف اقتصاد مقاومتی رسانه ها را بسیار موثر می بینم. بخش دیگر آن هم مربوط به مردم است. زمانی که از الگوی مصرف صحبت می کنیم یک بخشی به دولتمردان ارتباط دارد و مابقی به رسانه ها و مردم باز می گردد. من معتقدم اقتصادمقاومتی اجرا نخواهد شد مگر این که به این موضوعات توجه ویژه شود. اولویت های تولید در کشور مشخص شود، از اقتصاد دانش بنیان و نوآور بهره کامل گرفته شود، تولیدات غیر استراتژیک را محدود کنیم، نگاه ها از سیاسی به علمی تغییر کند، تهدیدات را به حداقل برسد و از همه فرصت ها بهره کامل را ببریم. حلقه مفقوده در اجرای برخی سیاست ها مانند اقتصاد مقاومتی این است که دولتی ها نمی خواهند قدرت خود را در اقتصاد از دست بدهند، به همین دلیل خصوصی سازی واقعی را انجام نمی دهند.
یکی دیگر از بازوهایی که به اجرای اقتصاد مقاومتی کمک می کند مالیات است. مالیات می تواند بخش های غیر توسعه ای را مهار و بخش های مولد را توسعه بدهد. کلانشهر نشینی باسیاست های اقتصاد مقاومتی مغایر است. به این دلیل که در کلانشهرها هزینه های زیادی را انجام می دهند و به همین علت است کوچ روستاها به شهر زیاد شد و روستاها از دست رفت. نباید همه امکانات و هزینه هادر کلانشهرها انجام شود. این کار باعث نابودی روستاها و از این رفتن محیط زیست می شود کما این که بخشی از روستاها های کشور خالی از سکنه و به بیابان تبدیل شده اند. خلاصه صحبت من این است که همه فعالیت های اقتصادی باید به صورت شفاف به مردم گزارش شود تا آنها در جریان امور قرار گیرند. رانت را به عنوان جرم تلقی کنند و مجازات کیفری برای آن در نظر بگیرند. با تشکیل همایش و تعارف، فساد از بین نمی رود. البته با وضعیت موجود کمی توقعمان بالا است. به این دلیل که در برخی موارد قانون هم اجرا نمی شود و ما انتظار داریم که برای مبارزه بافساد تلاش بیشتری شود و قانون جدیدی تدوین شود. از سوی دیگر،ما نباید روی خام فروشی تا این میزانی که اکنون است تاکید داشته باشیم. خام فروشی کلیه فروشی اقتصاد است. صادرات محصولاتی که برای ما هزینه زیادی دارد و سود چندانی ندارد کلیه فروشی است. ما باید بخش کشاورزی و بخش های صنعتی را نه در حد حرف بلکه در حد عملیاتی افزایش بهره وری دهیم. باور کنید رشد بهره وری آن قدرها که می گویند مشکل نیست اما لازمه اجرای آن از بین رفتن فساد سیستمی است که دستگاه ها به آن دچار شده اند.
آقای دکتر عبدالملکی شما دراین باره چه نظری دارید؟
عبدالملکی: به نظر من اگر بخواهیم اقتصاد مقاومتی محقق شود یک سری اقدامات باید از سوی دولت انجام شود و یک سری اقدامات در کل اقتصاد باید عملی شود. دولتمردان ما باید ابتدا طرز تفکر خود را اصلاح کنندوبه الگوی بومی و دینی متناسب با وضعیت موجود ایمان بیاورند. این کار مستلزم این است که مباحثات گسترده ای در سطح تصمیم ساز و تصمیم گیرنده دولت با جریان های مختلف فکری از جمله جریانات معتقد به اقتصاد مقاومتی صورت بگیرد. دومین گامی که دولت باید در این زمینه بردارد این است که به روش شناسی اقتصاد مقاومتی پایبند باشد. اقتصاد مقاومتی یک حوزه دانشی است که مبانی خود را داراست و محصولی که تولید می کند همان نظام اقتصادی بومی و علمی بر آورده از فرهنگ انقلابی و اسلامی است. اما در سطح کل اقتصاد،هم احتیاج به چهار اقدام اساسی در این زمینه داریم. این چهار اقدام در واقع مقدمات اجرای اقتصاد مقاومتی خواهد بود. اولین گزینه نظریه پردازی است. گفتمان سازی و مطالبه گری بحث های بعدی این اقدامات است و در پایان برنامه ریزی قرار دارد. یکی از اشتباهاتی که اکنون انجام می دهیم این است که بدون در نظر گرفتن موضوعات دیگر به سراغ مقدمه چهارم می رویم. به این معنا که بدون اجرای اقدامات اولیه می گوییم دانشگاه ها باید برنامه ریزی کنند. من معتقد به این قضیه نیستم. تا زمانی که نظریه تولید نشده باشد هر کاری که دانشگاه ها انجام دهند آب در هاون کوبیدن است. در بخش نظریه پردازی تقریبا کار تمام شده و ما نظریه ای به نام اقتصاد مقاومتی را می شناسیم که کارایی آن برای اداره کشور مسجل شده و کسی روی این موضوع شک ندارد. ما در بخش مقدمه دوم و سوم ایستادیم و حرکتی نکرده ایم. یعنی عموم مردم، نخبگان و مسئولین به درست بودن این نظریه هنوز واقف نیستند. ما در این زمینه کاری انجام ندادیم و در این زمینه برخی مردم از اقتصاد مقاومتی ذهنیتی ندارند و اگاه نیستند که چگونه می تواند مشکلات را حل کند. درسطح کلیات که در رسانه ها گفته شده مردم اندکی متوجه شدنداما هنوز واردفهم جزییات نشده اند.
به نوعی می توان بیان کنم که اقتصاد مقاومتی هنوز در بین مردم و نخبگان رسوخ نکرده است. چون روی این پله ایستادیم و حرکتی نکردیم بحث بعدی که مطالبه گری است شکل نمی گیرد. مردم اجرای اقتصاد مقاومتی را از دولت طلب نمی کنند. چون برایشان مفهوم نیست و طبیعتا مطالبه هم نمی کنند. آنهایی هم که می دانند زبانشان کوتاه است و ابزاری برای مطالبه گری در اختیار ندارند. پس قبل ازاینکه به برنامه ریزی برسیم باید ابتدا مقدمات اولیه را اجرایی کنیم. گفتمان سازی و مطالبه گری اقتصاد مقاومتی باید انجام شود و بعد به مرحله برنامه ریزی برسیم. من فکر می کنم که در این مرحله رکن اساسی رسانه ها هستند. اصلا عقیده ندارم که در این مقوله باید به دولت امید بست. دولت همانی است که دارای تفکر اشتباه است و به روش شناسی هم پایبند نیست.
ما برای تحقق بخش گفتمان سازی و بعد از آن مطالبه گری احتیاج به رسانه داریم. رسانه همان لولایی است که بخش عموم مردم، مسئولان و نخبگان را به هم متصل می کند، اکنون این اتصال بر قرار نیست. یعنی رسانه ها باید بیشتر از این در بحث اقتصاد مقاومتی فعالیت داشته باشند.
منبع: جام جم