یارانه هدفمند نقدی، كمك مالیای است كه از سوی دولت باید به گروههای هدف پرداخت شود. بنابراین وقتی از این هدف دور میشود كارآیی آن پایین میآید. دورشدن از هدف به دو معناست؛ هم عدم پرداخت به افرادی كه مستحق دریافت هستند و هم پرداخت به افرادی كه مستحق دریافت نیستند. یعنی اگر دایره پرداخت خیلی تنگ و كوچك گرفته شود برخی از افراد مستحق حذف میشوند و اگر این دایره وسیع گرفته شود درصدی از گیرندگان غیرمستحق، شامل یارانه نقدی میشوند. این خطاها را خطاهای نوع اول و دوم مینامیم. كارایی یارانه نقدی زمانی حداكثر است كه هر دو نوع خطا صفر باشد. وقتی یارانه به همه پرداخت میشود میزان خطای حذف افراد مستحق (خطای نوع اول) صفر میشود ولی میزان خطای عدم پرداخت به افراد غیرمستحق (خطای نوع دوم) صد در درصد میشود (نسبت گیرندگان غیرمستحق به كل جامعه غیرمستحقها).
تجربه پرداخت همگانی یارانه نقدی از سال 1389، دال بر این است كه خطای نوع اول صفر ولی خطای نوع دوم در حد بسیار بالایی بوده است. كاهش یارانه به صورت چالشی پیش روی دولت قرار دارد. چالش است به چند دلیل: اول اینكه، وقتی از همان ابتدا اگر هدفمندی بهرغم مشكلاتی كه دارد صورت میگرفت كار سهلتر میشد. اكنون، ریسك حذف عدهای قابل توجه از لیست گیرندگان یارانه، میتواند برای دولت بالا باشد. اما با فرض اینكه، دولت چنین هزینهای را میپذیرد یا نگرانی درباره آن ندارد و مصمم به دنبال هدفمندسازی است، چالش دیگری وجود دارد؛ چالش شناسایی. چگونه میتوان افراد غیرمستحق را شناسایی كرد؟ معمولا در اینجا بر «شاخص وسع مالی» خانوار تاكید میشود. یعنی، درآمد جاری یا ماهانه خانوار بهعلاوه ارزش داراییهای مختلفی كه دارد و بازدهی آنها مد نظر قرار میگیرد تا ارزیابی درستی صورت بگیرد. متاسفانه در اقتصاد ما پایه آماری قوی در این باره وجود ندارد. حال اگر فرض كنیم كه این مشكل نیز حل شده است، چالش دیگری پیش میآید: بر مبنای كدام خطكش یا خط فقر (پرداخت فقط به فقرا) و به تعبیر بنده خط استغناء (عدم پرداخت به درصدی از اغنیاء)باید غربالگری را انجام داد. فرض میكنیم كه معیار دو میلیون تومان درآمد در ماه است. آیا میتوان خط فقر یكسانی را بهرغم هزینههای متفاوت زندگی بر حسب مناطق جغرافیایی تعریف كرد.
خانواری كه در شهرستانی كوچك یك میلیون و 500 هزار تومان درآمد دارد قدرت خریدش برابر است با خانواری كه در تهران دومیلیون و 500 هزار تومان درآمد دارد. اولی در لیست میماند و دومی حذف میشود. میخواهم بر این نكته تاكید كنم كه هدفمندسازی كار سهل و آسانی نیست. به هر حال، به این دلایل احتمال وقوع خطا در آن و در نتیجه درجهای از اعتراض از سوی حذفشوندگان وجود دارد. البته، وقتی فرآیند غربالگری از بالا صورت میگیرد میزان اعتراض كمتر از زمانی است كه از پایین صورت گیرد و فقط برای مثال به 20 درصد فقیرترینها پرداخت شود. به نظر من بهترین راهكار این است كه دولت به صورت خوداظهاری این پروژه را به پیش ببرد. درست است كه در سال گذشته نتیجه رضایتبخشی به دلیل نبود اعتماد حاصل نشد اما اگر دولت بتواند گزارش خوبی از نحوه هزینهكرد منابع حاصله از انصراف دومیلیون و چهارصدهزار نفر پیشین بدهد، ممكن است به همان اندازه یا بیشتر، دوباره اعلام انصراف داوطلبانه وجود داشته باشد.
منبع: آرمان