کاهش دادن نرخ سود سپردههای بانکی این خطر را دارد که مردم سپردههای خود را از بانکها خارج کنند. به نظر من این منابع مالی در وهله اول، به سمت بازار ارز، طلا یا مسکن و بهطور کلی بازارهای متعارفی که نقدینگی به سمت آنها حرکت میکنند، نمیروند. چون این احتمال وجود دارد که این منابع به سمت موسسات مالی غیرمجاز سوق پیدا کنند که درحال حاضر با نرخهای سود سپرده جذاب، مردم را به سپردهگذاری در این موسسات ترغیب میکنند. خطر سپردهگذاری در این نوع موسسات بسیار بالاست، چراکه مردم نسبت به ریسک سپردهگذاری در این موسسات غیرقانونی آشنا نیستند و اگر این موسسات دچار بحران شوند یک پیامد منفی گسترده در سطح جامعه بهوجود میآید. در این شرایط نیز بانک مرکزی مجبور میشود تا به این موسسات مجوز دهد یا برای جلوگیری از انتقال این پیامد به جامعه از آنها حمایت کند. تمام کارشناسان اقتصادی نظرات خود را درباره نحوه تعیین نرخ سود بانکی چه در این دولت و چه در دولت قبل اعلام کردهاند که پایین آوردن نرخ سود به صورت دستوری کار صحیحی نیست. اگر بانک مرکزی میخواهد نرخ سود را کاهش دهد، باید خود این نهاد منابع مالی خود را با سود پایینتر در اختیار بانکها قرار دهد، چون نمیشود بانک مرکزی استفاده بانکها از منابع مالی بانک مرکزی را جریمه حساب کند و این تسهیلات را با نرخ 34 درصد در اختیار بانکها قرار دهد و آنوقت به بانکها دستور میدهد که تسهیلاتشان را با نرخ 20درصد دراختیار متقاضیان قرار دهند و بعد ضمانت اجرایی این سود را، مجازات بانکهای متخلف بگذارند.
به نظر من بانک مرکزی باید به کشورهایی که در مدیریت نرخ سود موفق هستند نگاه کند و ببیند که علت توفیق آنها در این امر چه بود. اغلب کشورها از طریق عملیات بازار باز و پنجره تنزیل یا سپرده ویژه بانکها نزد بانک مرکزی، نرخ سود خود را به سمت نرخ سود مطلوب هدایت میکنند. در کل دنیا کشورهای معدودی وجود دارند که برای تعیین نرخ سود خود، دستوری عمل کنند و بیشتر کشورها از طریق روشهای معمول بازاری سعی در تعدیل نرخ بهره و سود بانکی دارند. به هر حال این شیوه کنترل دستوری در کشور ما از سالهای قبل مرسوم بود و اکنون زمان زیادی از آن موقع میگذرد و انتظار آن میرفت که بانک مرکزی این شیوههای دستوری را از مدار سیاستگذاریهای خود خارج کنند و روشهای بازار محور را جایگزین نمایند. بهطور مثال زمانی که میخواهیم نرخ ارز را کنترل کنیم، به معاملهگران ارز میگوییم که اگر شما ارز را از نرخ معین بالاتر بفروشید، شامل مجازات خواهید شد. آیا ما به این شیوه توانستیم که بازار ارز را کنترل کنیم؟ خیر، مثلا اگر بخواهیم نرخ ارز را کاهش دهیم باید عرضه ارز را افزایش دهیم یا به شیوهای روی تقاضا تاثیر بگذاریم و بهطور کلی از طریق مکانیسم عرضه و تقاضا عمل کنیم. همه بخشهای اقتصاد به این گونه است که نمیتوان دستوری کاری کرد. مثال دیگری میآورم؛ فرض کنید قیمت پرتقال در بازار با افزایش مواجه میشود. در این شرایط یا باید عرضه این میوه را افزایش داد یا از طریق معرفی کالاهای جایگزین بر میزان تقاضای این کالا تاثیر گذاشت، نه اینکه به فعالان این بخش دستور دهند که باید پرتقال را با این قیمتی که ما میگوییم عرضه کنید وگرنه مشمول مجازات خواهید شد. در رابطه با بازار پول نیز بهاین گونهاست، اگر بانک مرکزی واقعا میخواهد نرخ بهره را کاهش دهد و اگر فکر میکند که این نرخ بالاست، باید عرضه منابع مالی را در بازار افزایش دهد. در واقع منشا عرضه پول در اقتصاد خود بانک مرکزی است، خود این نهاد است که میتواند با خلق پول منابع مالی در بازار را افزایش دهد، اما شیوه دستوری که درحال حاضر در کشور ما مرسوم است، چه به لحاظ تجربه گذشته کشور خودمان و چه از منظر تجربیات کشورهایی که سیاستهای دستوری را اتخاذ میکردند، کارساز نیست.
منبع: آرمان