دکتر علی دادپی
استادیارمدرسه بازرگاني دانشگاه ايالتي کلايتون
حتی در سیاست هم گزینهها بدون هزینه نیستند، هزینه نرسیدن به توافق هستهای در گزینههایی است که در صورت رسیدن به توافق میسر خواهند بود و در صورت عدم توافق ناممکن میشوند. گرچه ماجرای مذاکرات هستهای داستانی است دیپلماتیک، ولی مانند همه تبادلات دیگر دنیای امروز ما تعبیری اقتصادی هم میتواند داشته باشد. دیپلماتهایی ایرانی، آمریکایی و اروپایی در نیویورک جمع شدند و در جلسات مختلف به مذاکره درباره توافق بر سر برنامه هستهای ایران و لغو تحریمهای اقتصادی اعمال شده علیه ایران توسط شورای امنیت سازمان ملل متحد پرداختند. مذاکرات هستهای بیش از یکسال است که در جریان است.
توافق ژنو یک مهلت برای رسیدن به توافق تعیین کرد که هفتههاست به سر رسیده است و طرفین درگیر مذاکره بر سر تاریخ جدیدی موافقت کردهاند. این روزها، روزهای چانهزنی است. هر دو طرف میکوشند حداکثر ممکن را با حداقل ممکن به دست بیاورند. با این حال دولتهای درگیر این مذاکرات تنها دربند منافع ملی یا اهداف استراتژیکشان نیستند، دیپلماتهای مشغول مذاکره در نیویورک میدانند که هر نکته از توافق احتمالی نقشی در سیاست داخلی خواهد داشت. گروههای سیاسی در واشنگتن و تهران منتظرند تا به محض آنکه طرفین به توافقی دست پیدا کنند آن را به باد انتقاد بگیرند. این طبیعت سیاست است.
درحالیکه طرف ایرانی مذاکرات نگران این است که هر گونه مصالحه بر سر برنامه غنیسازی، درصد غنیسازی و اندازه تجهیزات و تعداد سانتریفیوژها، میتواند به عدول از منافع ملی تعبیر شود، طرف غیر ایرانی مذاکره تحت فشار گروههای تندرو داخلی و متحدان منطقهای خود است. مخالفان رسیدن به توافق سالها است که میکوشند لیست بلندبالایی را به مطالبات دولتهای اروپایی و ایالاتمتحده اضافه کنند، لیستی که از حقوق بشر تا برنامه موشکی ایران را میتوان در آن دید و بیشتر شبیه نامه اعمال است تا خواستهای واقعبینانه دیپلماتیک. دیپلماتهای غربی گاهی ناچارند که حتی در ظاهر اشارهای به این موارد کنند تا فضای مانور خود را افزایش دهند و یادآور شوند که رسیدن به توافق در شرایط فعلی نه آسان است و نه دلخواه بسیاری. بسیاری از منتقدان سیاسی دو طرف مانند منتقدان هنری شدهاند: آنقدر به جزئیات یک شاهکار هنری توجه میکنند که از کل اثر و جایگاهش در دنیای هنر و تاریخ غافل میشوند.
اینجا خوب است کمی از جزئیات فاصله بگیریم و به کل تصویر و در این مورد خاص روند حوادث و دگرگونیهای سالهای اخیر نگاهی بیندازیم. منافع ملی ایران فراتر از غنیسازی اورانیوم یا اندازه برنامه هستهای یا تعداد سانتریفیوژهای نطنز است. منافع ملی ایران اجزای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی متعددی دارد که نمیتوان آنها را در این یادداشت مختصر شرح داد. بخشی از این منافع از طریق حضور فعال و سازنده در عرصه جهانی تامین میشوند. این یک واقعیت تاریخی است که بسیاری از رقبای منطقهای و همسایگان کینهتوز ایران طی سالهای گذشته به بهانه برنامه هستهای ایران کوشیدهاند که به هزینه ایران و منافع ملیاش، منافع خود را تامین کنند. اینان که خوب میدانند در دو قرن گذشته ایران هرگز یک دکترین نظامی تهاجمی نداشته است، کوشیدهاند از کشور ما چهرهای شرور ارائه دهند که بسیاری، غافل از واقعیتهای منطقه و چالشهای دیرین آن، آن را باور کردهاند. آنها در سالهای گذشته به بهانه برنامه هستهای ایران از اعمال تحریم علیه ایران استقبال کردند و سپس از افزایش هزینه مبادله اقتصادی با ایران بهعنوان محرک رشد اقتصادی خود بهره بردند. اینجا است که باید از خود بپرسیم چه کشورهایی از عدم توافق ایران و کشورهای طرف مذاکره هستهای سود میبرند؟
از منظر اقتصادی در سطح فعلی بهرهوری اقتصاد ملی و با توجه به چالشها و فرصتهای موجود در تجارت خارجی و رقابت کشورهای منطقه در حوزه انرژی و مبادلات بازرگانی هزینه فرصت عدم توافق هستهای که منجر به تمدید و تشدید تحریمهای اقتصادی شود بیشتر از هزینه فرصت یک توافق هستهای است که میتواند شامل کند شدن موقت رشد برنامه هستهای ایران باشد. تحولات ماههای اخیر خاورمیانه نشان داده است که ثبات منطقه نیازمند یک ایران قوی با اقتصادی پویا و جهانی است. برای این اقتصاد پویا، حذف موانع ایجاد شده توسط تحریمها لازم و ضروری است. یک توافق هستهای که لغو تحریمها را تضمین میکند به مراتب بهتر از یک عدم توافق هستهای است که مزیت اقتصادی رقبای منطقهای ایران را تمدید میکند.
ایران نشان داده است که اگر بخواهد میتواند یک برنامه هستهای داشته باشد و برای تثبیت این حق حاضر به پرداخت هر هزینهای هست؛ ضمن اینکه، دانش هستهای و تجربه به دست آمده همیشه در ایران باقی خواهد ماند. در ماههای گذشته رشد اقتصادی کشور دوباره به بالای صفر بازگشته است، نرخ رشد تورم آهستهتر شده است و بهنظر میرسد پتانسیلهای ایران در گردشگری در حال تحقق پیدا کردن هستند. همه این علائم نشان از آن دارد که مزیتهای اقتصادی انتقالیافته به رقبای منطقهای ایران در حال بازگشت به ایران هستند. تدبیری که بتواند این روند را پایدار کند تدبیری است که اقتصاد ایران را در جایگاه بسیار بالاتری از وضعیت فعلی مینشاند؛ اقتصادی که شرایط توافق را در آینده دیکته خواهد کرد.