محسن رنجبر-ابوالفضل پاسبانيصومعه
جناب دكتر تمدن، شما در دانشگاه، نخست در رشته پزشكي مشغول به تحصيل شديد، اما پس از مدتي از اين رشته انصراف داديد و به مطالعه علوم انساني روي آورديد.
اين تغيير رشته از سوي شما چه دليلي داشت؟ روزي كه از تحصيل در پزشكي انصراف ميداديد، چه آرزو و خواستهاي در سر داشتيد؟ به طور کلي، چه آرمانهايي در سر داشتيد و فكر ميكنيد كه تاكنون چه اندازه به آنها رسيدهايد؟
آن روزها دوره دوم متوسطه به دو شاخه علمي و ادبي تقسيم ميشد. خود شاخه علمي شامل رياضيات و علوم تجربي بود و من همين رشته را براي تحصيل انتخاب كردم. دو سال تحصيل در اين رشته را در شيراز و يك سال آخر آن را در دبيرستان ايرانشهر تهران گذراندم و ديپلم علمي دريافت كردم. اين ديپلم هم براي تحصيل در پزشكي، هم براي ورود به دانشكده فني و هم براي دانشكده علوم كه شامل رياضيات و فيزيك و طبيعيات بود، قابل پذيرش بود. من در تمام اين كنكورها شركت كردم و در همه آنها پذيرفته شدم. اكنون زمان انتخاب بود. يك روز به دانشكده پزشكي رفتم. درس تشريح جسد به شدت مرا از تعقيب اين رشته بازداشت.
روزي هم به دانشكده علوم و گروه فيزيك رفتم و آن جا را ديدم. تنها چهار دانشجو داشت و زنده ياد، دكتر حسابي استاد آن بود. از سردي اين كلاسها نوميد شدم و بعد دانشكده فني را آزمايش كردم. اين دانشكده نسبتا خوب بود. مهندس رضا (پروفسور رضاي معروف) در آن جا هندسه درس ميداد. استادان رياضي و فيزيك آن هم خوب بودند؛ ولي تحصيل در اين دانشكده، كار شبانهروزي ميطلبيد.
من در ادامه سال تحصيلي، سخت مجذوب سياست شدم و در جريان چپ آن روزگار كه هم ادعاي تئوري و هم ادعاي مبارزه عملي با وضع موجود را داشت، به فعاليت مشغول شدم. بنابراين توان ادامه و شركت در امتحانات آخر سال را نداشتم. به اين ترتيب سال تحصيلي گذشت و سال بعد در جستوجوي دانشكدهاي ديگر بودم كه كارش سبكتر باشد. آن سال، دانشكده حقوق كه معمولا تنها ديپلم ادبي را ميپذيرفت، اعلام كرد كه ديپلم علمي را هم قبول ميكند. در كنكور اين دانشكده شركت كردم و پذيرفته شدم. درس دانشكده حقوق نسبتا سبك بود و به همين خاطر وقت زيادي براي كار سياسي و نوشتن و ترجمه داشتم.
آرزويم برقراري جامعه عادلانه و بهبود حال طبقات پايين بود.
مهمترين و اثرگذارترين اساتيد شما در دوره تحصيل در ايران و انگلستان چه كساني بودند؟ اصولا از نگاه شما استاد اثرگذار در محيط دانشگاه چه ويژگيهايي دارد؟
در دوره دبيرستان در شيراز، عزتاله والا در درس جبر و هندسه و در تهران، اسفندياري در درس فيزيك، استاداني بودند كه تاثير زيادي بر من گذاشتند. در دانشكده فني، مهندس رضا و در دانشكده حقوق، دكتر شايگان، دكتر امامي و استاد شهابي و در انگلستان، پروفسور رابينس در اقتصاد، پروفسور رابسون در علوم سياسي، پروفسور دسميت در حقوق عمومي و پروفسور پوپر در فلسفه شاخص بودند.
تاثيرگذاري اين اساتيد، نخست از عشق و علاقه آنها به رشته تدريس خود، دوم از معلومات وسيع در آن رشته و آگاهي به رشتههاي نزديك آن، سوم از قدرت انتخاب مطالب اساسي و حذف زوايد و نيز از بيان سليس و همراه با احساسشان ريشه ميگرفت. شكلگيري اين صفات علاوه بر استعداد ذاتي، به تمرين و داشتن گوشي شنوا در برابر انتقادات هم نياز دارد.
يكي از برجستهترين ويژگيهاي علمي شما را جامعالاطراف بودن و مطالعه در حوزههاي مختلف علوم خواندهاند. آيا اين گستردگي حوزه مطالعه، صرفا نتيجه علاقه شما بوده يا ناشي از نيازي بوده كه به گستردگي حوزه مطالعاتي خود حس ميكردهايد؟
همانطور كه از پاسخ به پرسش نخست شما برميآيد، تا حدودي علاقه من به سردرآوردن از علوم گوناگون در اين ميان اثرگذار بوده است و بعد براي جامعنگري در رشتههاي تدريس خودم از آنها استفاده كردهام. در عين حال، اميدوارم كه اين همه براي تحت تاثير قرار دادن مخاطبان نباشد.
چرا آثار زيادي از جنابعالي در حوزه علم اقتصاد و ديگر حوزهها انتشار عمومي نيافته است؟
اين ايراد را عده زيادي به من يادآوري كردهاند، ولي پاسخ قانعكنندهاي نشنيدهاند. شايد گرفتن وقت زياد و كاهلي ميتواند علت ناخودآگاه براي اين عدم علاقه باشد.
فضاي حاكم بر مجامع آكادميك اقتصاد كشور را چه اندازه مناسب ميدانيد؟ به باور شما جامعه دانشگاهي ما از چه نارساييهايي رنج ميبرد؟
فضاي مناسب دانشگاهي علم اقتصاد، مستلزم آزادانديشي اعضاي آن با هدف ارتقاي علم اقتصاد، چه در شاخه نظري و چه در شاخه كاربردي، مستقل از گرايشهاي سياسي و بيان صريح آنان در تدريس و تحقيق است. هر اندازه كه فضاي آكادميك علم اقتصاد از اين معيارها فاصله بگيرد، نارساتر خواهد بود. از اين لحاظ، فضاي فعلي چندان مناسب نيست. توجه مسوولان دانشگاهي و مخصوصا تلاش و كوشش مجموعه اعضاي هياتهاي علمي رشته اقتصاد، تاثيري محسوس خواهد داشت.
اقتصاد ايران براي رسيدن به وضع مطلوب به چه پيشزمينههايي نياز دارد؟ از نگاه شما گشودن گره از مشكلات اقتصاد ما نيازمند چيست؟
اقتصاد ايران به مديريت نيرومند براي استفاده از فنآوريهاي سطح بالا در صنعت و كشاورزي، رشد بخش خصوصي، برقراري فضاي رقابتي، محدود كردن انحصارهاي موجود، تعامل مناسب با اقتصاد جهاني، توجه لازم به بهبود زندگي محرومان جامعه ايران و نيز به سياست اقتصادي استوار بر دستاوردهاي علمي نيازمند است.
به باور شما، عوامل پيدايش وضعيت امروز در اقتصاد دنيا و پيامدهاي آن چيست؟ آينده نظامهاي سرمايهداري و سوسياليسم را چگونه ميبينيد؟
عامل درجه اول در اقتصادهاي رقابتي، بيلياقتي دولت در جلوگيري از مفاسد اقتصادي است كه هر روز به شكلي تازه ظهور ميكنند. در مواردي، اين فساد درون خود دولتها به شكل مشمئزكنندهاي ظاهر شده است. دولتها در جهان غرب نه تنها اين عوامل فساد را كنترل نكردهاند، بلكه از وظيفه اساسي خود در كمك به زندگي محرومان جامعه غفلت ورزيدهاند. انعكاس اين اوضاع و احوال در جوامع، بحث سرمايهداري و سوسياليسم را زنده كرده است. دولتها در دنياي غرب، به ويژه در زمانهاي نزديك به انتخابات، سياستهاي خود را براي كسب راي بيشتر تغيير ميدهند. به هر روي، سياست اقتصادي يك كلاف سردرگم شده است. آينده اين تحولات قابل پيشبيني نيست. به باور من، شعارهاي سرمايهداري و سوسياليسم نيز فروكش خواهد كرد.
دلمشغوليهاي اين روزهاي شما چيست؟
دلمشغولي من از لحاظ شخصي، بيماري غيرقابل درماني است كه سالهاست بدان دچار شدهام. گذشته از آن، آينده علم و فناوري و مخصوصا آينده اكتشافات فضايي و تعامل بشر آينده با جهان خارج، گاهي ذهن مرا مشغول ميكند. از لحاظ اجتماعي نيز به وضع فعلي و به آينده ايران و جهان فكر ميكنم.
به عنوان پرسش آخر از خدمتتان ميپرسيم كه چه توصيههايي به دانشجويان و اساتيد، به ويژه در دانشكدههاي اقتصاد و نيز به سياستگذاران و مقامات اقتصادي كشور داريد؟
البته در صلاحيت من نيست كه توصيهاي داشته باشم، اما بهتر ميدانم كه دانشجويان اقتصاد در سالهاي محدود تحصيل خود بيشتر تئوري بياموزند و استادان نيز مواضع علمي و پرهيز از مواضع سياسي را حفظ کنند. سياستگذاران آيندهنگر باشند و در سياستهاي اقتصادي بر موضع علمي تكيه كنند.
در خاتمه از اين كه به واسطه بيماري به سوالات پاسخ مختصر دادهام، پوزش ميخواهم.
منبع: اقتصاددان فروتن: پروندهاي درباره دكتر تمدن جهرمي
روزنامه دنياي اقتصاد ـ مورخ 7 و 8 آبان 1390