دوشنبه, 23 تیر 1393 22:48

محمدحسین رحمتی: بازگشت نخبگان با اتصال به زنجیره جهانی تولید

نوشته شده توسط

دکتر محمدحسین رحمتی

عضو هیات علمی دانشگاه صنعتی شریف

«بازگشت نخبگان به کشور» موضوع محوری گفت‌و‌گوی ما با دکتر محمد حسین رحمتی، استاد اقتصاد دانشگاه صنعتی شریف که: برای بازگشت نخبگان هیچ راهی نداریم به جز «وصل شدن به زنجیره جهانی تولید»  و هرگونه تبعیض در برخورد با نخبگان و غیرنخبگان را بی تاثیر یا با تاثیر ناچیزو کوتاه‌مدت می‌داند. براساس دیدگاه وی باید فضای کشور به‌گونه‌ای مهیا شود که تقاضا برای نخبگان در کشور ایجاد شود و نه اینکه به‌صورت مصنوعی آنها را به ایران بازگردانیم.مشروح گفت و گو با دکتر رحمتی را پیش رو دارید:

  چرا عمده نخبگان ایرانی که برای تحصیل به خارج از کشور می‌روند، به ایران برنمی‌گردند؟

آنهایی که رفته‌اند پس از هفت، هشت سال تحصیل و تحمل سختی، درحالی‌که نسبت به جامعه اطراف‌شان اصلا وضعیت خوبی نداشته‌اند، توانسته‌اند در یک رشته خاص در حد دکترا تخصص کسب کنند. در واقع ایشان در این برهه فقط با تحمل بعضی سختی‌ها سرمایه انسانی خود را افزون کرده‌اند. مسند مناسب و پست بهینه ایشان با تخصص فوق‌الذکر، جایی است که بیشترین بازدهی را در اقتصاد ایجاد می‌کند و به تبع آن بیشترین مقدار ممکن حقوق را دارد. سوال این است که آیا در ایران جایگاه مناسبی برای تخصص این نخبگان- که مهم‌ترین سرمایه اجتماعی‌شان است- وجود دارد یا نه؟ که اگر چنین جایگاهی وجود داشته باشد، به‌صورت طبیعی به ایران بازخواهند گشت و نیاز به هیچ ابزار دیگری نیست که بخواهیم باعث شویم به ایران برگردند.

جای کار مناسب برای کسی که دکترا خوانده این است که موضوع تخصصی‌اش را صنعتی کند، تحقیقات در زمینه آن را ادامه دهد و بالاخره اینکه تخصصش را در جای خاص خودش مورد استفاده قرار دهد. به نظر می‌رسد در اقتصاد ما تقاضایی برای این تخصص‌ها وجود ندارد و ساده‌ترین دلیل برنگشتن نخبگان همین نبود تقاضا برای تخصص ایشان است و اگر این نخبگان به کشور برگردند، به اندازه‌ای که باید، نمی‌توانند مفید واقع شوند. به‌دلیل اینکه بسیار پایین‌تر از بازده سرمایه انسانی‌شان در ایران در مقایسه با جهان به‌کار گرفته می‌شوند، لذا حقوق ایشان که تولید نهایی سرمایه‌شان است در ایران و بازار جهانی بسیار متفاوت خواهد بود

اجازه دهید از یک دیدگاه خیلی ساده شده، به تبیین دیگر باره این موضوع بپردازم: چرخه تولید و صنعت در ایران نیز مانند سایر کشور‌های در حال توسعه جهان (به غیر از چند استثنا که اشاره خواهم کرد)، وابسته به دانش و در مرزهای دانش نیست و مبنای آن در حالت بسیار خوش‌بینانه بیشتر کپی‌برداری از تکنولوژی‌های تولید شده سایر جهان است[ف پ] و کپی‌برداری از تکنولوژی‌های موجود نیز نیازی به دکترای درجه یک از بهترین دانشگاه‌های دنیا ندارد. افرادی که یاد گرفته‌اند چگونه علم را پیش ببرند، اگر مثلا در کشور آمریکا باشند، حداقل سالانه صد هزار دلار بازدهی و به همین مقدار حقوق دریافت می‌کنند، حال این فرد اگر به ایران برگردد، موقعیت شغلی که او بتواند به این مقدار بازده داشته باشد موجود نیست، در یک حالت تقریبا ایده‌آل وی می‌تواند یک استاد دانشگاه شود با حقوق دو ونیم میلیون تومان که با این تفاسیر می‌توان گفت در شرایط فعلی اقتصادی، فرهنگی ایران بازدهی یک متخصص در ایران به نسبت بازده او در آمریکا بسیار کمتر است. چون در دانشگاه‌ها نیز تولید علمِ برآمده از تقاضا وجود ندارد، حتی با بازگشت عده کمی، ظرفیت دانشگاه‌ها نیز پر خواهد شد. در چنین شرایطی بازگشت نخبگان یعنی: به‌کار گرفتن نیروهای بسیار متخصص، در مکانی که شایسته ایشان نیست. برای مثال، یعنی یک مهندس را که در بهترین دانشگاه دنیا درس خوانده است و قابلیت اختراع و تولیدات بدیع را دارد در شرکتی استخدام کنیم که در حال کپی‌برداری تکنولوژی‌های کشورهای پیشرفته است و وی حداکثر می‌تواند به اندازه یک مهندس از یک دانشگاه خیلی سطح پایین‌تر ایرانی بازدهی داشته باشد.

در نتیجه، با قبول این فرض که مهم‌ترین مشکل نخبگان تحصیلکرده‌ای که به ایران بازنمی‌گردند، همین پست غیرمتناسب با تخصص‌شان است. گرچه عوامل دیگری از جمله مشکلات فرهنگی و سیاسی، ارزش قائل نشدن برای تخصص، مشکلات شهروندی و اینکه در ایران نمی‌توان برای بلندمدت برنامه‌ریزی کرد یا وام‌های بلندمدت به سختی داده می‌شود و... نیز وجود دارد که شاید مجموع این عوامل تاثیرش در تصمیم فرد از عامل پست غیرمتناسب بیشتر شود. این مشکلاتی که گفته شد فقط برای آقایان بود و خانم‌ها مشکلات دیگری نیز دارند که بحث مجزایی را می‌طلبد مثلا اینکه در ایران مهد کودک مناسب برای خانمی که می‌خواهد از دانش و سوادش استفاده کند و نه اینکه به فرزندداری بپردازد خیلی وجود ندارد یا امکان پیشرفت در محیط کار و کسب مقامات عالی وجود ندارد، علاوه‌بر برخی مشکلات فرهنگی و حقوقی که برای خانم‌ها بسیار حاد و تبعیض‌آمیز است

تا اینجای بحث توضیح دادید که چرا نخبگانی که برای ادامه تحصیل از کشور خارج می‌شوند به کشور برنمی‌گردند و به نظر شما این تصمیم به خاطر شغل مناسب در شرایط فعلی اقتصادی و فرهنگی کشور، کاملا طبیعی بود. خب برای آنکه شرایط کشور برای بازگشت نخبگان مهیا شود و شغل متناسب با هر یک ایجاد شود چه باید کرد؟ 

برای بازگشت نخبگان هیچ راهی نداریم به جز «وصل شدن به زنجیره جهانی تولید». اقتصاد دنیا به یک زنجیره جهانی تبدیل شده است؛ تا زمانی که ما رابطه‌مان را با دنیا خوب نکنیم و به این زنجیره متصل نشویم، نمی‌توانیم این نخبگان را که در دانشگاه‌های اروپا و آمریکا درس خوانده‌اند به طریق موثری به کشور جذب کنیم. ممکن است به هر ترفندی ما باعث شویم که به ایران برگردند و بتوانیم از توانایی‌های (ability) ایشان استفاده کنیم، اما از مهارت‌های (skill) آنها نمی‌توانیم استفاده کنیم. تمایز بین مهارت و توانایی به همان مدتی برمی‌گردد که فرد در خارج از کشور تحصیلکرده است. باید بین مهارت و توانایی‌های افراد تمایز قائل شویم و بحث ما در این مصاحبه استفاده از مهارت‌های افراد است.

آیا تفاوتی بین روش جذب این دو، یعنی جذب افراد توانمند یا جذب افراد ماهر، از دید سیاست‌گذار وجود دارد؟

بله، مسلما افرادی که خارج از کشور تحصیل‌کرده‌اند یکسری توانایی‌های فردی داشته‌اند که موفق به این امر شده‌‌اند. اگر هدف استفاده از توانایی‌‌‌‌‌‌‌های ایشان است، برای سیاست‌گذار بهتر است روی خارج نشدن نخبگان از ایران سرمایه‌گذاری کند ولی اگر هدف استفاده از مهارت‌هایی است که این افراد پرتوان در دوره تحصیلات تکمیلی‌شان کسب کرده‌اند همین بحثی می‌شود که ما داشتیم و داریم. این نکته را هم ذکر کنم که تفکر فوق کمی خطرآفرین هم می‌تواند باشد. چون آنچه گوهر این افراد است مهارت‌هایشان است و نه توانایی‌هایشان. به عبارت دیگر اگر کسی که می‌تواند به عنوان محقق عالی یک شرکت جهانی نفتی مانند شل در ایران کار کند و تحقیق کند، اگر از خروج وی جلوگیری کنیم، در نهایت یک مدیر معمولی در صنعت نفت یا محقق متوسط در پژوهشگاه نفت می‌شود و تنها می‌تواند ترجمه تکنولوژی‌های موجود در صنعت نفت باشد. اما جواب سوال شما همان است که در وضع حاضر اگر سیاست‌گذار نخواهد پارادایم خودش را تغییر دهد و به زنجیره تولید جهانی با همه ملزوماتش وارد نشود، همان راه‌حل اشتباه فوق تنها جواب متصور است

اگر اجازه دهید، به بحث قبلی درباره بازگشت نخبگان برگردیم. پس، از دید شما فراهم آوردن تسهیلات زندگی یا در نظر گرفتن سایر مشوق‌ها در استفاده از مهارت‌های نخبگان تاثیری ندارد؟

بله، شاید با این کارها بتوان مقدمات بازگشت تعدادی از نخبگان را فراهم آورد و از توان بالایشان استفاده کرد، اما از حداکثر مهارت‌های ایشان فقط وقتی می‌توان استفاده کرد که به زنجیره تولید جهانی وصل شویم. نمونه‌های خارجی نیز همین امر را نشان می‌دهد و چین و هند که دو کشور در حال توسعه سریع هستند از همین طریق توانستند نخبگان‌شان را جذب کنند. در ایران نیز از این طریق می‌توانیم رشد 10 درصدی را در کشور ایجاد کنیم و نه تنها برای دانش‌آموختگان داخلی بلکه برای دانش‌آموختگان ایرانی خارج از کشور نیز تقاضا ایجاد کنیم. با رشد 3، 4 یا 5درصدی کشور که در چند دهه گذشته در کشور داشته‌ایم، نمی‌توانیم باعث جذب نخبگان شویم.

الان اکثر شرکت‌های پیشرفته جهان را که در نظر بگیرید یک مرکز تحقیق و توسعه در چین و هند دارند و دانشجویان هندی و چینی که در آمریکا تحصیل می‌کنند، به محض آنکه نتوانستند در بهترین پست‌های آمریکایی استخدام شوند، به کشور خودشان برمی‌گردند. چرا که چین و هند قبول کرده‌اند که به بازارهای جهانی وصل شوند و از این طریق بازدهی بهینه نخبگان‌شان مهیا شده است. اما قرار دادن مشوق‌هایی مثل حقوق اضافه یا در اختیار قرار دادن مسکن رایگان و... بی‌نتیجه است. همان‌طور که در بعضی کشورها آزموده شد و نتیجه‌ای در توسعه کشورشان نداشت. از لحاظ فرهنگی نیز این نخبگان که از رانت دولتی استفاده می‌کنند پذیرفته نمی‌شوند چرا که در اقتصادی که رشد نمی‌کند جایی برای کار کردن این نخبگان با حداکثر بازده وجود ندارد» به چه درد ما می‌خورد که فردی از دانشگاه هاروارد به کشور برگردد و به‌واسطه تحصیلاتش از دولت رانت بگیرد درحالی که هیچ بازدهی در کشور ندارد؟ به این ترتیب، حتی ممکن است اجرای سیاست‌های تشویقی نتیجه برعکس بدهد و باعث پس زده شدن افرادی باشد که به کشور برمی‌گردند.

به نظر می‌رسد دانشجویان علوم انسانی می‌توانند نتایج باارزشی را در کشور ایجاد کنند و اگر این نتایج کیفی را کمی کنیم و به حقوق بیفزاییم شاید به صرفه باشد تا دانشجویان علوم انسانی به کشور برگردند؛ آیا این پایین بودن بازده که برای دانشجویان مهندسی در صورت بازگشت، مثال زدید، در نخبگانی که علوم انسانی خوانده‌اند نیز مشاهده می‌شود؟

بله. مثال من برای همه رشته‌ها بود، پیشرفت کشور در یک جنبه یا پیشرفت یک‌‌بعدی اقتصادی و غیرمتوازن جز شوخی نیست، در هیچ کجای دنیا رشد اقتصادی در یک زمینه نبوده و در ایران نیز اتفاق نخواهد افتاد. در یک کشور باید همه جنبه‌ها با همدیگر رشد و توسعه پیدا کند. اصلا از یک دیدگاه نیاز به کسانی که علوم انسانی خوانده‌اند موخر است بر نیاز به افرادی که مهندسی خوانده‌اند. کار اقتصاددان یا کسی که قانون خوانده است فراهم کردن شرایط رشد اقتصادی بقیه آحاد جامعه است. وقتی در بقیه زمینه‌ها رشد نداشته باشیم، اقتصاددان چه کاری می‌تواند انجام دهد؟

برای هر رشته‌ای از اقتصاد گرفته تا قانون و جامعه‌شناسی، با یکدیگر هیچ فرقی ندارد و در همه رشته‌های تحصیلی، فردی که برگردد نمی‌تواند از تخصص خود که مهم‌ترین سرمایه اندوخته وی است، در حد ماکزیممش استفاده کند. برای هر کدام می‌شود مثال زد؛ مثلا شما همین رشته اقتصاد را در نظر بگیرید، یک فرد که اقتصاد خوانده است و در زمینه سیاست‌های پولی و تاثیرش در اقتصاد کلان یا خرد تخصص دارد را در نظر بگیرید. اگراین نخبه در علوم انسانی به ایران برگردد وقتی در کشوری حتی داده‌های نقدینگی (به درستی) تولید نمی‌شود، سرمایه‌گذاری بر اساس محاسبات و هزینه فایده انجام نمی‌شود، اکثر صنایع حتی خودرو انحصاری است، او چگونه می‌تواند به سیاست‌گذاری و پیشرفت کشور کمک کند؟ یا در ایران چه کار مفیدی می‌تواند انجام دهد؟ یا فردی را درنظر بگیرید که قانون بین‌الملل (International Law) خوانده است، در ایران که سطح تجارت اقتصادی بین‌المللی بسیار پایین است خیلی کاری برای او وجود ندارد. یا فردی که حقوق patent خوانده است، در کشوری که خلق تکنولوژی ندارد، مثلا چکار می‌تواند بکند؟ 

کار اقتصاددان و حقوقدان این است که شرایط اقتصاد کلان و خرد را به‌گونه‌ای طراحی کند که هر جزئی در جایگاه خودش قرار گیرد، شرکت‌های ضعیف ورشکسته شوند و شرکت‌های قوی رشد بیشتری پیدا کنند و... تا رشد اقتصادی ماکزیمم محقق شود. ابتدا باید سیاست‌گذاران کشور به این تصمیم برسند که ما می‌خواهیم با پیوستن به زنجیره جهانی تولید و استفاده از بازارهای بین‌المللی رشد اقتصادی 10 درصد و افق 20ساله رشد اقتصادی 10 درصد را هدف قرار دهیم تا آن موقع هم دانشمندان علوم انسانی و هم مهندسان تحصیلکرده در دانشگاه‌های طراز اول دنیا، در کشور مورد نیاز واقع شوند و به کشور بازگردند.

پس دولت چه کارهایی می‌تواند انجام دهد تا بازگشت نخبگان را تسهیل کند؟

دولت باید وظیفه خودش را به درستی انجام دهد و تمام توان خودش را در این زمینه صرف کند که نخبگان در صورت بازگشت حداکثر بهره‌وری را داشته باشند که به نظر من برای رسیدن به این مقصود هیچ راهی جز اتصال به زنجیره جهانی وجود ندارد.

اگر صحبت دیگری دارید بفرمایید؟

اینکه من گفتم دولت باید وظایفش را انجام بدهد موارد متعددی را شامل می‌شود، از جمله رفع آلودگی هوای تهران یا عدم فساد اداری و شفافیت دولتی و.... و اینها وظایف دولت است که باید برای مردم عادی نیز درست شود، نه صرفا به بهانه بازگشت تعدادی از نخبگان. من دوستی داشتم که به‌صورت جدی قصد داشت به ایران برگردد، اما وقتی به تهران برمی‌گشت مشکلات تنفسی داشت و تنها دلیل برنگشتنش همین موضوع بود، اینکه هوای تهران نباید آلوده باشد تا او برگردد، گزاره صحیحی است؛ اما اینکه دولت برای برگشتن نخبگان باید آلودگی هوای تهران را رفع کند، گزاره خیلی صحیحی نیست، چرا که درباره وظایف دولت نباید بین مردم تفاوتی قائل شویم. همین قانون سربازی نخبگان را در نظر بگیرید که نخبگان می‌توانند سربازی خود را با انجام یک پروژه دور بزنند، تا حالا پای صحبت بقیه جوانان که به اصطلاح نخبه نیستند نشسته‌اید؟ می‌گویند: «یعنی چه که من بروم سربازی و آنها نروند و مگر چه تفاوتی بین ما وجود دارد؟». به نظر من خیلی چیزها از جمله همین خدمت سربازی مواردی هستند که باید اصلاح شوند چون وظیفه دولت است و نه صرفا به بهانه بازگشت نخبگان یا به خاطر نخبگان.

[1]: واقعیت آن است که در ایران ما کپی‌برداری هم انجام نمی‌دهیم و تنها واردات تکنولوژی می‌کنیم. به عبارت دیگر؛ مهندس ایرانی، به جز معدودی شرکت، انتخاب می‌کنند چه جنسی و چه تکنولوژی وارد کنند. مفصل این بحث داستانی جداگانه است.

منبع: روزنامه دنیای اقتصاد - شماره ۳۲۴۶

نظر دادن

لطفا دیدگاه خود را درباره این مطلب بنویسید: