مهدی حیدری
دانشجوی فاینانس دانشگاه استکهلم سوئد
گرچه بهتر است درباره این موضوع با آمار و ارقام صحبت کنیم و یک تحقیق کلی انجام دهیم، ولی در شرایط نبود چنین تحقیقی، صحبت کردن با استناد به تجربیات خود و دوستان که در خارج از ایران تحصیل کرده و میکنند، نیز خالی از لطف نیست.
در این کلیت که بازگشت دانشجویان و تحصیلکردگان ایرانی خارج از کشور سطح دانش و سرمایه اجتماعی را افزون میکند و برای کشور مفید است هیچ شکی وجود ندارد؛ اما واقعیت این است که با بازگشت ایشان نیز به یکباره تغییر بزرگی به وقوع نخواهد پیوست و چرخ صنعت به یکباره شتاب نخواهد گرفت؛ چراکه قسمت عمدهای از ایرانیانی که در خارج تحصیل کردهاند در رشتههای فنی درس خواندهاند و برای مهارتهایی که کسب کردهاند در ایران ما به ازای آن صنعتی و کاربردی وجود ندارد یا بسیار محدود است، مثلا فردی را در نظر بگیرید که تخصصش فقط در شرکتهایی مثل گوگل کاربرد دارد. اینکه چنین افرادی به ایران برگردند خیلی نمیتواند در صنعت تاثیرگذار باشد، مگر اینکه در دانشگاه تدریس کنند که در دانشگاهها نیز ما خیلی کمبودی به جهت استاد نداریم.
یک گروه بسیار تاثیرگذار
اما یک گروه از قشر تحصیلکرده در خارج وجود دارند که بسیار تاثیرگذارند، افرادی که میتوانند یک پروژه را از صفر تا صد بهدست بگیرند و به نتیجه برسانند، مثلا فردی که در آمریکا درس خوانده و سابقه کاری هم دارد و میتواند با یک شبکه از دوستانش و بدون نیاز به دولت یا سایر نهادها کاری را شروع و اجرا کند. در واقع مشکل فاصله صنعت در ایران و کشورهای توسعهیافته برای این گروه مشکلساز نخواهد بود و خودشان علاوهبر مهارتهای علمی و تخصصی، مهارتهای کارآفرینانه و اجرایی هم دارند و میتوانند اثرات مثبتی برای کشور داشته باشند. من در قانون حمایت از نخبگان چینی که نگاه میکردم، گروه هدفش بسیار خاص بود و چنین گروهی که توان علمی، مدیریتی و اجرایی بالایی دارند، با در اختیار گذاشتن تسهیلات فراوانی، آنها را برای بازگشت به کشور ترغیب میکردند. افرادی که در علوم انسانی یا اقتصاد درس میخوانند نیز میتوانند تاثیرگذار باشند.
هم رفتن و هم بازگشت نخبگان موجی است
تصمیم دانشجوها به رفتن جمعی بوده است و من در سالهای تحصیلم در دانشگاه شریف شاهد بودم که یک موج رفتن به خارج از کشور برای ادامه تحصیل وجود دارد. عدهای در سالهای قبلتر رفته بودند، اطلاعات فراوانی از وضعیت دانشگاهها و کشورهای مختلف و همینطور روند اخذ پذیرش در اختیار دانشجویان بعدی قرار میدادند و این اطلاعات و تجربیات به خوبی بین بچهها به اشتراک گذاشته میشد و با هم مراحل مختلف پذیرش گرفتن را طی میکردند. برای بازگشت به ایران هم به چنین موجی نیاز داریم. اغلب دانشجویانی که در خارج از کشور و مخصوصا آمریکا تحصیل و کار میکنند سالهای زیادی بدون ارتباط با فضای آکادمیک و حرفهای ایران بودهاند. با توجه به تغییرات سریعی که در کشور داریم کسی که هفت هشت سال از این فضاها دور بوده باشد با آن احساس غریبگی خواهد کرد. حال اگر عدهای برگردند و تجاربی را که کسب میکنند (مثلا در مورد موضوعاتی مانند رویه و شرایط هیات علمی شدن، موضوعات مربوط به خدمت سربازی، شرایط کار در بیرون از دانشگاه و پروژههایی که تعریف میشود) به بقیه منتقل کنند، میتوان انتظار داشت فضای نااطمینانی کمتر شود و در صورت مساعد بودن شرایط موجی از بازگشت (هر چند با نسبتی کمتر از موج مهاجرت) اتفاق بیفتد. بهنظر من یکی از مهمترین دغدغههای کوتاهمدت دانشجویان دانشگاههای خارج از کشور برای بازگشت مساله مسکن است، فردی که طی مدت تحصیل به 30 سالگی رسیده و مدرک دکترایش را اخذ کرده و میخواهد به ایران برگردد، در ابتدای بازگشتش با مشکل مسکن مواجه است، حتی اگر او بسیار توانا باشد و بتواند ظرف مدت کوتاهی زندگی خود را در ایران سر و سامان دهد، در ابتدای بازگشت برای مسکنش به کمک نیاز دارد. راهحلی که تعدادی از دوستان برای این موضوع پیشنهاد دادند این بود که یک صندوق تامین مالی تاسیس کنیم که به چنین دانشجویانی بهصورت کوتاهمدت برای مسکنشان در ایران کمک کند. من فکر میکنم که ایرانیانی که قصد بازگشت به کشور را ندارند، این انگیزه را دارند تا بهعنوان کمکی به توسعه کشورشان، بودجه اولیه این صندوق را فراهم کنند و فقط لازم است افراد خوشنامی که برای آنها شناخته شدهاند، این صندوق را در ایران تاسیس کنند.
منبع: روزنامه دنیای اقتصاد - شماره ۳۲۴۶