دکتر جعفر خیرخواهان
داگلاس_نورث و همکاراش بشدت ضدانقلاب هستند یعنی رواج #خشونت را عامل اصلی درجازدن و عقبگرد در مسیر طولانی توسعه کشور میدانند.
آنها جوامع کنونی را به ۲ دسته کلی نظم دسترسی محدود و باز تقسیم میکنند.
پتانسیل خشونت (جنگ داخلی، شورش، کودتا، انقلاب، براندازی) همیشه تاریخ وجود داشته و دارد و تفاوت اصلی این ۲نظم در شیوه مهار خشونت است.
نظم دسترسی محدود با ایجاد انحصارات، رانت خلق میکند و بین کارشناسان خشونت یعنی کسانی که دست به اسلحهشون خوب است و سریع میتوانند منازعه و آشوب و ناامنی ایجاد کنند، توزیع میکند تا جلوی بروز خشونت را (موقتی) بگیرد به بیان دیگر صلح مسلح برقرار کند چون به محض قطع توزیع رانت بین کسانی که قدرت اعمال خشونت دارند خشونت سر باز خواهد کرد.
نظم دسترسی باز با ایجاد رقابت و آزادی ورود همگان (در هر دو حوزه سیاست و اقتصاد) اجازه تخریب خلاق میدهد تا هر کس که توان و استعداد و مزیت بیشتری دارد با نوآوری بهتر بتواند سود بیشتری ببرد و برنده شود و اینگونه اقتصادی پویا و قوی و دائم درحال پیشرفت ایجاد میشود.
نظم دسترسی محدود به ۳حالت اصطلاحا حکومتهای طبیعی ۱) شکننده ۲) پایه ۳) بالغ تقسیم میشود که هرچه به سومی نزدیک شویم حکومت از حالت شخصمحور به سمت قانونمحور حرکت کرده، سازمانهای خصوصی قویتر و مستقلتر از دولت شده و کاسبی جنگسالاران و کارشناسان خشونت کمرونقتر میشود.
پرسش مهم چگونگی گذار از نظم دسترسی محدود به باز یا از توسعهنیافته به توسعهیافته است
نورث و همکارانش ۳ شرط آستانهای معرفی میکنند:
۱) فرادستان حاکم، حداقل به توافقها و قولوقرارهای بین خودشان پایبند بمانند به عبارت دیگر حاکمیت قانون حداقل بین بالادستیها برقرار شود.
۲) سازمانهای سیاسی و اقتصادی (احزاب، مجامع، شرکتها و بنگاهها) متنوع و متکثرتر شده، متکی به موسس و شخص خاصی نباشند و عمر دائمی پیدا کنند.
۳) حضور و دخالت نظامیان در سیاست ممنوع باشد و تصمیم به کاربرد خشونت و جنگطلبی در حیطه تصمیم سیاستمداران منتخب مردم و نه نظامیان باشد.
اگر بخواهیم وضع ایران را با این نظریه توصیف کنیم با تاسف بسیار در دو دهه گذشته کشور هرچه بیشتر قائم به شخصتر شده است تا قانونمحور. قانون چون موم در دست مفسران و مجریانش قابلیت تفسیرهای تا ۱۸۰درجه اختلاف پیدا کرده است به بیان دیگر ارزش قانون از جغجغه کودکان کمتر شده است.
درباره شرط آستانهای سوم نیز رخنه و دخالت تمام عیار نظامیان و سپاهیان در تمام ارکان قدرت اظهرمنالشمس شده است و صدایش تا به فلک هم رسیده است.
اگر داگلاس نورث، انقلاب را مانع توسعه میداند، در مقابل منسر اولسون گروههای ذینفع مستقر مفتخور را مانع رشد اقتصادی میداند که راهحل برچیدن و جارو کردن آنها است و تنها گزینههای موجود هم وقوع جنگ یا انقلاب خشونتبار و فروپاشی کامل نظم مستقر است.