شیلر در یکی از کتابهایش به نام اقتصاد روایی به چگونگی ترویج یک دیدگاه و یا سیاست اقتصادی و یا یک ابزار سرمایهگذاری در جوامع میپردازد و با شواهدی علمی به مقایسه این روند با رشد سریع و پاندمیک ویروسها مینماید.
در یکی از مطالب به منحنی لافر (Laffer curve) اشاره می کند و داستانی که موجب بیشتر دیده شدن آن در جامعه آمریکا و جهان شد و بر روی آمدن مارگارت تاچر و ریگان در آمریکا گردید و ان رویکردی بود که می گفت با پایین آوردن مالیات و بدون کاهش هزینه های دولت می توان فضای اقتصادی مثبتی ایجاد کرد.
منحنی لافر حاکی این حقیقت است که با افزایش نرخ مالیاتی درآمد دولت از محل جمعآوری مالیات افزایش مییابد. هرچند این افزایش درآمد دارای محدودیتی است و چنانچه نرخهای مالیاتی از نقطه خاصی تجاوز کنند درآمدهای مالیاتی تنزل خواهد کرد، چراکه با وجود نرخهای مالیاتی بالا مردم انگیزه کار کردن را از دست خواهند داد.
این حقیقت در بسیاری از کشورهای اروپایی از جمله فرانسه و اسپانیا که سیستم اقتصادی نیمه سوسیالیستی دارند به وضوح قابل رویت است. در این کشورها مردم بخصوص قشر پردرآمد علاقهای به کار نداشته چراکه با کار بیشتر و افزایش درآمد قسمت بیشتری از درآمد آنها بابت مالیات کسر می شود.
دولت ها همیشه بر آنند تا نرخ مالیاتی خود را در نقطه تعیین کنند تا حداکثر درآمد مالیاتی را کسب نمایند و هزینههای خود را پوشش دهند
البته این پاندمیکی که در ان سالها برای منحنی لافر ایجاد شد و اقبالی عمومی بدان الزاما درست نبود اما در صدر اخبار و تحلیلها بود برای مدتها.
در ایران امروز نیز برخی از روایتها از اقتصاد ایران هستند که هم توریج می شوند و هم بعضی وقتها رونق می گیرند که مرا یاد اقتصاد روایی شیلر می اندازد.
مثلا خودکفایی یا عدم تاثیر تحریم ها بر اقتصاد ایران و یا اینکه تحریم ها فرصت بود تا ما بتوانیم ساختار اقتصادی خود را بهبود بخشیم.
الزاما اقبال پیدا کردن یک رویکرد بین سیاستگذاران به معنی درست بودن آن نیست، امروز اقتصاد ایران ناشی از هیجانی است که سالها در بسیاری از حوزهها با پشت کردن به علم اقتصاد و اقتصاد مدرن ایجاد شده است.
هرچه ما از گفتمان علمی در اقتصاد فاصله بگیریم و به سمت ضدیت با آن پیش برویم که می رویم وضعیت اقتصاد ایران بهتر نخواهد شد و اتفاقا به سمت شرایط پیچیدهتری حرکت خواهیم کرد.
در ایران امروز روایتهایی درگیر شده است این روایتها بر اساس علم روز اقتصاد نیستند و دهه ها بر اقتصاد ایران حاکم بوده اند نه اینکه امروز باشد، اما اگر سری به آمار و دادهها بزنیم مشخص است که در چه برهه هایی نزدیک شدن به علم موجب چه نتایجی شده است و در چه برهههایی موجب اتلاف منابع شدید.
کافیست به نرخ رشد اقتصاد ایران در طول ۴ دهه گذشته نگاه شود.
رجوع به علم اقتصاد یعنی رجوع به دانش روز و دانش روز کارشناسانی که تا امروز در سیستم تصمیم گیری حضور نداشتند.
توماس سویل میگوید: بیشتر مشکلات امروز نتیجه راهحلهای دیروز است.
ابتکار