موسی غنینژاد از بازارگرمی پوپولیسم میگوید
متاع «برقراری عدالت» در بازار سیاست ایران خریدار زیادی دارد. این روزها هم نقل محافل تبلیغات برای انتخابات ریاستجمهوری است. اغلب کاندیداها میگویند آمدهاند که عدالت برقرار کنند. اما عدالت به چه معناست؟ «عدالت» مفهومی پربحث در تاریخ اندیشه سیاسی بوده که از عهد باستان تا دوران معاصر تلاشها برای تعبیر و معنا کردن آن ادامه داشته است. اما آیا در ایران فضا برای بحث و گفتوگو پیرامون برداشتهایی که از عدالت مطرح میشود فراهم شده؟ در این زمینه موسی غنینژاد، اقتصاددان معتقد است عدالت در ایران همواره به معنای توزیع بهتر ثروت معنی شده است و این تعبیری مخدوش است. به گفته وی عدالت مفهومی مخالف مفهوم ظلم است و طرفداران توزیع بهتر قادر نیستند بگویند چگونه ممکن است به نحوی دست به توزیع زد که عدالت برقرار شود. او همچنین معتقد است در ایران تاکنون برداشت غلط از مفهوم عدالت بسیار خسارتبار بوده و با توجه به پایان دوران وفور نعمت نفت میتواند در آینده مشکلاتی بس پیچیدهتر برای اقتصاد ایران ایجاد کند.
♦♦♦
عدالت مفهومی پرکاربرد در میان سیاستمداران ایرانی است. به ویژه اکنون و در آستانه انتخابات ریاستجمهوری میبینیم که کاندیداهای ریاستجمهوری وعده برقراری عدالت میدهند. هفته گذشته یکی از کاندیداهای ریاستجمهوری که البته تا اینجا صلاحیتش احراز نشده، قول داد با افزایش یارانههای نقدی دهکهای پایین عدالت برقرار کند. با توجه به معانی متعددی که مفهوم عدالت دارد، از «عدالت» مورد نظر سیاسیون در ایران چه برداشتی دارید؟
واقعیت این است که عدالت مورد نظر اغلب سیاسیون در ایران مفهوم روشنی ندارد. بنابراین وقتی میگویند میخواهند عدالت برقرار کنند ظاهراً منظورشان این است که میخواهند پولی در میان مردم توزیع کنند. حالا این پول میتواند به صورت یارانه باشد، یا بستههای حمایتی و نظایر آن. این برداشت از عدالت البته درست نیست. عدالت مفهومی بسیار مهم در همه جوامع انسانی و در تاریخ بشری بوده است. بنابراین باید آن را ابتدا درست تعریف کرد. وقتی سیاسیون میگویند میخواهم کاری عادلانه کنم یا سیاست من برقرار کردن عدالت است باید دید منظور آنها از عدالت چیست؟ باید ابتدا مفهوم عدالت از سوی آنها توضیح داده شود. تجربه من این است که اغلب سیاستمداران تصور روشنی از مفهوم عدالت ندارند. به عبارت دیگر به صورت نظری و تئوریک نمیدانند عدالت چیست. تصور میکنند دستگیری از فقرا یعنی عدالت! این در حالی است که کمک به نیازمندان و توزیع یارانه به اقشار کمدرآمد ربطی به عدالت ندارد هرچند میتواند از نظر اخلاقی کاری پسندیده باشد. این نیکوکاری است در حالیکه عدالت موضوع دیگری است.
چرا چنین برداشتی از عدالت مستمراً ترویج میشود؟ آیا برای سیاستمداران آوردهای داشته است؟
آنچه میگویند بیشتر وعدههای پوپولیستی است. به تودههای مردم وعده داده میشود که با آمدنشان برای مردم یارانه، پول و کالاهای مجانی به همراه میآورند. این وعدهها البته اکثراً عملی نمیشود و آن تعدادی هم که عملیاتی میشود میتواند برای همان گروههای کمدرآمد عواقب بدی داشته باشد. این وعدهها برای عموم ملموس است و سیاستمداران تصور میکنند اگر وعدههای بیشتری در این زمینه دهند رای بیشتری به دست میآورند. از سال 1384 موج وعدههای پوپولیستی پرداخت یارانه نقدی به مردم آغاز شد. به این ترتیب تصور میشد هرقدر کسی وعده یارانه نقدی بیشتری به افراد بدهد به همان اندازه شانس بیشتری برای پیروزی به دست میآورد. به این ترتیب وعده یارانه دادن به نوعی مسابقه تبدیل شد. این وضعیت تاکنون کموبیش ادامه داشته است و اکنون هم میبینیم که باز در آستانه انتخابات ریاستجمهوری موضوع توزیع کالا و یارانه از سوی برخی کاندیداهای ریاستجمهوری ابزاری برای جمعآوری رای به حساب میآید.
اگر به یاد بیاوریم وقتی دولت اول حسن روحانی بر سر کار آمد اتفاقاً وعدههای او بر خلاف وعدههای رایج یارانهای بود. روحانی در دور اول اصلاً وعده یارانه نداد و تاکید کرد این کارها نادرست است و باید نظام اقتصادی را طوری اصلاح کرد که مردم با کار خود درآمد کافی به دست آورند و نیاز به یارانه نداشته باشند. به نظر من حرفهایی که وی در آن مقطع میزد بسیار متین و درست است. با این حال فضای سیاسی کشور به نحوی بود که وقتی قدرت را به دست گرفت، ترجیح داد حرفهای درستی را که زده اجرا نکند. از جمله اینکه وعده داده بود یارانههایی که بر خلاف منطق اقتصادی است اصلاح شود. اما به عنوان مثال یارانه بنزین اصلاح نشد، و وعدههای پیشین درباره محدود کردن یارانه نقدی به اقشار آسیبپذیر و حذف پرداخت عمومی به اجرا درنیامد. دولت روحانی قرار بود روش پرداخت یارانه پرداختی در دوره احمدینژاد را اصلاح کند و برای این منظور شناسایی اقشار ثروتمند را در دستور کار قرار داد تا آنها را از شمول پرداخت یارانه نقدی خارج کنند ولی با اینکه دولت دوازدهم رو به پایان است هنوز این شناسایی پایان نیافته و نهتنها آن مدل یارانهای اصلاح نشده بلکه چیزی بر آن هم اضافه شده است. اکنون هم کاندیداهای ریاستجمهوری به این نتیجه رسیدهاند که اگر وعدههای یارانهای بیشتری بدهند شانس بیشتری برای پیروزی خواهند داشت. مساله این است که اولاً چنین رویکردی اصلاً ربطی به عدالت ندارد و در ثانی بسیار کار زیانبخشی برای عملکرد اقتصادی است یعنی به تولید ضربه زده و باعث افزایش تعداد بیکاران میشود.
همانطور که اشاره کردید دولت حسن روحانی در مقابل شعاری که رقیب وی میداد و آن توزیع یارانههای 200 هزارتومانی بود ادعا داشت که به قصد اصلاح نظام اقتصادی آمده است. آقای روحانی جمله معروفی دارند و میگویند میخواهند به نحوی رشد اقتصادی ایجاد کنند که این مردم باشند که به دولت کمک کنند و نه برعکس. چرا دولت روحانی نتوانست یا نخواست به شعارهایش عمل کند؟ چرا سیاستمداران در نهایت به راه واحد رفتارهای پوپولیستی میروند.
راهحلهای پوپولیسم ساده و عوامپسندانه است. وقتی آقای روحانی وعده اقتصادی و بینیازی از یارانه را داد، این وعده اجرای سیاستی درست بود. با این حال اجرای این سیاست ممکن بود موجب بروز بعضی نارضایتیها ولو به صورت موقت شود. مثلاً دولت میبایست یارانه بعضی گروهها از جمله اقشاری از طبقه متوسط را قطع میکرد و آن را فقط به دهکهای پایین درآمدی محدود میساخت. طبیعی است که این کار دشواریهایی داشت و ممکن بود موجب نارضایتیهایی در میان مردم شود. با خود گفتند چرا باید سری را که درد نمیکند بر آن دستمال بست؟ در نتیجه از عمل به سیاست درست حذف گروههای میانی و ثروتمند از پرداخت یارانه صرف نظر کردند. تاکید میکنم اصلاح اقتصادی کار سختی است، به کار کارشناسی نیاز دارد و ممکن است در کوتاهمدت نارضایتی اجتماعی ایجاد کند. بنابراین دولتها حاضر نیستند مسوولیت آن را قبول کنند و ترجیح میدهند چنین اقداماتی را به دولتهای بعدی محول کنند. اکنون هم که میبینیم بار دیگر بازار وعدههای پوپولیستی گرم است. سیاسیون سخت در حال دادن وعدههای توزیع پول نقد، کالا و... هستند.
این نوع نگرش به عدالت تاکنون برای کشور چه هزینههایی داشته است؟ به هر حال طی سالیان متمادی منابع مملکت صرف توزیع کالا و یارانه شده است.
هزینههایش برای اقتصاد ایران خیلی سنگین بوده است. فراموش نکنید که در اوج درآمدهای نفتی در دولتهای نهم و دهم چه اقداماتی انجام شد. آنها تصور میکردند لابد اشکالی ندارد در دوران افزایش درآمدهای نفتی اندکی از این منابع را هم بین مردم توزیع کنند. درحالیکه این کار از منظر اقتصادی اشکالات فراوانی داشت. آن زمان وقتی پرداخت یارانه آغاز شد مبلغی که پرداخت میشد قابل ملاحظه بود. برای برخی خانوارهای فقیر که در روستاها یا حومههای کلانشهرها زندگی میکردند و از پنج نفر و شش نفر تشکیل شده بودند، مبلغ کل یارانه دریافتی طوری بود که انگیزه کار کردن را برای سرپرست خانوار از بین میبرد. به این ترتیب زمینههای انواع فساد فراهم میشد. به دلیل همین یارانهها اصلاً عدهای ترجیح دادند در خانه بنشینند و دنبال کار نروند. این اقدامات دست به دست سیاستهای نادرست دیگری داد و منتهی به این شد که در هشت سال دولت احمدینژاد ایجاد اشتغال خالص نزدیک به صفر باشد. بنابراین در مدت هشت سال بهرغم افزایش جمعیت، بالا بودن درآمدهای نفتی که در تاریخ کشور ما بیسابقه بود، میزان ایجاد اشتغال خالص در حدود کلمه صفر درصد صورت گرفته بود. این وضعیت نتیجه همان سیاستهایی است که به معنی واقعی کلمه باید آن را گداپروری نامید. به نظر میرسید به جای اینکه سیاستها ناظر بر توانمندسازی مردم باشد و دولت شرایط اقتصادی را به نحوی فراهم کند که رونق اقتصادی شکل بگیرد، فعالیت اقتصادی افزایش یابد، اشتغال زیاد شود و مردم با عزتنفس کار کرده و دنبال افزایش درآمد و ثروت خود باشند، سیاست گداپروری و بیخیالی نسبت به وضعیت کسبوکار و ایجاد اشتغال در دستور کار قرار دارد.
البته باید به این نکته هم توجه کرد که اگر در زمان احمدینژاد دولت موفق شد چنین اقدامات نادرستی انجام دهد فقط به دلیل تکیه بر درآمدهای بیسابقه نفتی بود. آن دولت طی هشت سال نزدیک به 800 میلیارد دلار درآمد نفتی داشت. به این ترتیب توانست وعدههای مخرب خود را عملی کند. نتیجه اقداماتش هم برای اقتصاد ایران بسیار خسارتبار بود. اما در شرایط فعلی که درآمدهای نفتی به شدت کاهش یافته است و حتی اگر تحریمها هم برداشته شود، به زور به 40 میلیارد دلار میرسد دیگر نمیشود به هیچوجه اقداماتی از آن دست را تکرار کرد. اگر دولت به این مسیر هم برود نتیجهای به جز تحمیل تورم سنگین بر اقتصاد نخواهد داشت. این وعدهها بسیار مخرب است. کار درست این است که دولت فضای کسبوکار را بهبود ببخشد و رونق اقتصادی ایجاد کند تا مردم با عزت نفس به سر کار بروند و بتوانند برای زندگی خود درآمد کافی کسب کنند.
همانطور که توضیح دادید، زمانی این وعدهها اجرا شدند که درآمدهای نفتی فوران میکردند ولی الان دیگر اثری از درآمد نفتی نیست هرچند که وعدهها برقرار است. سوال این است که چرا جامعه آماده پذیرش چنین وعدههایی است؟ هفته پیش محمدجواد آذریجهرمی، در توئیتر خود اعلام کرد که در ماه انتخابات میخواهد اینترنت رایگان به مردم ارائه کند. او محمدباقر نوبخت، رئیس سازمان برنامه و بودجه را هم در این توئیت مورد خطاب قرار داده و خواهان مساعدت بود. احتمالاً منظور جهرمی دریافت کمک بودجهای است. در شرایطی که کشور با مشکل کسری بودجه روبهرو است، این حاتمبخشیها احتمالاً نتیجهای جز تحمیل تورم به مردم ندارد. ولی در عین حال میبینیم که این شعارها مورد استقبال مردم قرار میگیرد. چرا؟
من درباره این موضوع تقصیری را متوجه مردم نمیدانم. مقصر این به اصطلاح کارشناسانی هستند که در بدنه دولت و مجلس جای گرفتهاند و گزارشهای درستی ارائه نمیدهند. از آن مهمتر مقصر این وزیرانی هستند که به مردم وعدههای اشتباه میدهند. وزیر ارتباطات نباید وعده اینترنت رایگان به مردم بدهد. وظیفه وزیر ارتباطات این است که تلاش کند فیلترهای موجود روی شبکههای اجتماعی را بردارد. مردم به اینترنت رایگان نیازی ندارند. افراد حاضرند پول اینترنت را پرداخت کنند ولی دسترسی آزادانهتر و آسانتری به اطلاعاتی داشته باشند که در جهان تولید میشود و از مواهب ابزارهای اینترنتی برای کسبوکارهایشان استفاده کنند. وظیفه وزیر این است که استیفای حق کند، نه اینکه وعده پوپولیستی به مردم بدهد. مردم مگر اینترنت رایگان طلب کردند؟ مردم خواستار حق خود در خصوص دسترسی آزاد و کارآمد به اطلاعات و استفاده از ابزارهای اینترنتی هستند. به نظر من این وعدهها دیگر خریدار ندارد. اکنون هم که بعضی از کاندیداهای ریاستجمهوری وعده یارانهای میدهند باز به نظر من وعدههایشان حتی در میان دهکهای پایین درآمدی خریدار ندارد. مردم دیگر به این حرفها باور ندارند. کاندیداها باید برنامه روشنی ارائه دهند تا معلوم شود درباره سیاستگذاری اقتصادی چگونه فکر میکنند. مردم ایران بارها این وعدهها را تجربه کردهاند و دیگر گول این حرفها را نمیخورند. من اصلاً موافق نیستم که به مردم گفته شود چرا به فلان کاندیدا رای دادند. مردمی که به دولت اول روحانی رای دادند دنبال وعدههای یارانهای نبودند و کاملاً به مسیری برعکس رای دادند. اکثریت مردم به این روشنبینی رسیدهاند که این وعدهها به نفعشان نیست و این را هم نشان دادند اما این دولتمردان بودند که به وعدههایشان درست عمل نکرده و این کارشناسان بودند که کار کارشناسی خود را درست انجام ندادند. نقش برخی روشنفکران هم مهم است که با شعارهای چپگرایانه وارد میشوند و خاک به چشم مردم میپاشند. اکثریتی از مردم نشان دادهاند که میتوانند انتخابهای درستی انجام دهند ولی در مقابل مردم باید انتخابهای خوبی هم باشد که بتوانند از میان آنها بهترین را برگزینند. با این حال دعواهای سیاسی حاکم بر کشور متاسفانه چندان فضای مناسبی برای انتخاب فراهم نکرده است. تاکید میکنم که نباید مردم را مقصر دانست.
برگردیم به مفهوم عدالت. عدالت مفهومی پیچیده است که به قدمت تاریخ اندیشه درباره آن بحث شده و در گذر زمان تغییراتی در برداشت از این مفهوم ایجاد شده است، از دوران افلاطون و ارسطو تا رالز و نزد اقتصاددانانی مثل هایک. سوال من این است که چرا فضای بحث پیرامون مفهوم عدالت آنگونه که شایسته است صورت نگرفته؟ آیا این به دلیل فراهم نشدن فرصت برای بحث و گفتوگو پیرامون مسائل مربوط به علوم انسانی در ایران نیست؟
این نکته شما کاملاً درست است. بحث عدالت موضوع بسیار پیچیدهای است که از دوران باستان آغاز شده و اکنون نیز یکی از مهمترین مباحث اجتماعی است. اما سوال این است که چرا این مسائل در ایران درست مطرح نمیشود؟ من برخی از روشنفکران را هم مقصر میدانم که مفهوم عدالت را به صورت مخدوشی برای عموم مردم توضیح میدهند و تصاویر نادرستی از عدالت ایجاد میکنند. برای درک ملموس این موضوع باید گفت عدالت در اصل مفهومی مخالف مفهوم ظلم است. عدالت بیشتر یک مفهوم سلبی است و به این معنی است که ظلم نباشد. با این حال روشنفکران ما به این مفهوم از عدالت بیتوجه هستند و به یک مفهوم ایجابی از عدالت چسبیدهاند. عدالت در ادبیات آنها یعنی همه چیز باید به صورت مساوی تقسیم شود. این نگاه خود را به صورت تلاش برای توزیع مساوی درآمد و ثروت نشان میدهد. برخی از روشنفکران ایرانی بحث عدالت را به توزیع مواهب مادی زندگی تقلیل میدهند. حالا سوال این است که اگر توزیع ثروت ظالمانه باشد چه میشود؟ مفهوم درست عدالت این است که باید جلوی ظلم گرفته شود، ظلم مردم بر مردم و صاحبان قدرت علیه مردم. اگر میخواهیم عدالت برقرار شود باید در این مسیر حرکت کنیم. آن مفهوم ایجابی از عدالت غلط و نامنسجم است. میگویم نامنسجم به این دلیل که در نظریه خود میگویند عدالت یعنی توزیع درآمد و ثروت بهتر ولی نمیتوانند توضیح دهند که توزیع بهتر یعنی چه؟ و چطور ممکن است. مثلاً درباره جامعه ایران وقتی بخواهید این فکر را اجرا کنید باید وضعیت اقتصادی تکتک مردم ایران را بسنجید و سهم آنها را بدهید. اما پرسش این است که چطور ممکن است اطلاعات 80 میلیون نفر را جمعآوری و طبقهبندی کرد. این پیشنهادی کاملاً غیرعلمی و غیرکارشناسی است. مضافاً اینکه درباره چیزی به نام توزیع عادلانه هیچوقت نمیتوان به توافق رسید چون در نهایت هر فرد یا گروهی سهم خود را ناعادلانه تلقی خواهد کرد و خواستار سهم بیشتری خواهد شد. وقتی توزیع به عدالت نسبت داده میشود نمیتوان آن را درست توضیح داد. مثلاً نمیتوان سهم عادلانه دهکها را مشخص کرد. علاوه بر دشواری و عملاً ناممکن بودن تعیین دقیق مصداق این دهکها، همواره این سوال مطرح است که چقدر باید به هر دهک برسد؟ به نظر من بررسی دقیق ادعای این دسته از روشنفکران نشان میدهد آرمان آنها متناقض و غیرقابل اجراست و در هیچکجای دنیا هم به نتیجه نرسیده است.
تجارت فردا