با رســمي شدن حضــور بايــدن در کاخ سفيد چه چشماندازي پيشروي اقتصاد ايران که تا حدود زيادي در سالهاي اخير تحتسياست خارجي بوده، مشاهده ميکنيد؟
براي پاسخ به اين سوال بايد به گذشته و شايد هم به تاريخ 10 هزار ساله ايران مراجعه کنيم. بدون توجه به اين مقوله حضور رئيسجمهور جديد در کاخ سفيد و بازتاب اين اتفاق در ايران کامل نخواهد بود. اگر به تاريخ 10 هزارساله ايران نگاه کنيم متوجه ميشويم در اين مدت ايران تنها دوبار به کشورهاي ديگر حمله کرده که اين حملات نيز به قصد کشورگشايي نبوده است. يک بار در زمان خشايارشاه ايرانيان به يونان حمله کردند که اين حمله نيز براي کشورگشايي نبوده و مورد دوم نيز در زمان نادر شاه افشار بوده که لشکر ايران به هندوستان حمله کرده است. اين حمله نيز با هدف کشورگشايي صورت نگرفته، بلکه براي دادخواهي از کساني بوده که در حمله محمود افغان به ايران با وي همکاري کرده بودند. اين مسأله نشان ميدهد ايرانيان روحيه جنگطلبي ندارند و به دنبال جنگ نبوده و در آينده نيز نخواهند بود. مردم ايران انتخابات آمريکا را به صورت دقيق رصد ميکردند. دليل اين کار نيز اين بوده که آينده خود را در نتيجه اين انتخابات جستوجو ميکردهاند. آمريکا يک ابرقدرت است که يک چهارم اقتصاد جهان را در اختيار دارد، از سوي ديگر داراي قويترين نيروي نظامي و پيچيدهترين سيستم مالي جهان است. در چنين شرايطي دو نگرش در ايران وجود داشته است؛ يک نگرش اين بوده که اگر ترامپ دوباره در انتخابات پيروز شود با فشارهايي که به دولت ايران وارد ميکند ايران را وادار ميکند از برخي سياستهاي خود در منطقه و جهان عقبنشيني کند. نگرش دوم اين بوده که بهتر است دموکراتها در ايران روي کار بيايند و در نهايت سياست متفاوتي نسبت به ترامپ در مقابل ايران اتخاذ کنند. البته نگرش اول بيشتر در فضاي سياسي و اقتصادي ايران غالب بوده است. اين در حالي بود که بنده معتقدم هر دو نگرش در نهايت مبناي عملي ندارد.
چرا هر دو نگرش مبناي عملي ندارد؟
واقعيت اين است که در آمريکا دو حزب جمهوريخواه و دموکرات داراي قدرت محدودي هستند. به همين دليل نيز تغيير يک رئيسجمهور به معناي اين نيست که قرار است تغييرات اساسي در سياستهاي آمريکا رخ بدهد. عدهاي در ايران گمان ميکنند جمهوريخواهان جنگطلب هستند و در مقابل دموکراتها صلحطلبند. اين در حالي است که مرگبارترين جنگي که پس از جنگ جهاني دوم در اروپا اتفاق افتاده در زمان کلينتون به عنوان يک رئيسجمهور دموکرات رخ داده است. امروز يک واقعيت اجتماعي در ايران اين است که مردم از جنگطلبي خسته شدهاند. امروز از چنين رويکردهايي استقبال نميکنند و ترجيح ميدهند هزينهها صرف رفاه آنها شود. اين در حالي است که ايرانيان نسبت به تماميت ارضي خود حساس هستند. مردم ايران به قيمت به دستآوردن صلح، رفاه اقتصادي و آرامش به دنبال اين هستند که به زندگي عادي خود برگردند. دولت ايران بايد اين واقعيتهاي دروني را درک کند. درک کردن اين واقعيت نيز بدون رجزخواني و شعار دادن است و براساس منافع ملي خواهد بود. به همين دليل مردم ايران تمايل دارند دولت وارد گفتوگويي بشود که زمينهساز رفع تحريمها شود. در اين زمينه بايد به سخنان آقايروحاني در مراسم افتتاح پالايشگاه بيدبلند خليجفارس توجه کنيم. پروژهاي که داراي اهميت زيادي براي ايران بود. اين در حالي است که بسياري از پروژهها به دليل تحريمهاي بينالمللي قابليت اجرايي پيدا نميکنند. عدم اجراي اين پروژهها نيز منجر به نارضايتي عمومي، بيکاري گسترده و شرايطي شده که شاهد قطع برق و گاز در کشور هستيم. اين مسائل نشان ميدهد توانايي مردم در تحمل سختيهاي بيشتر محدود است. اين در حالي است که برخي عنوان ميکنند پذيرش افايتياف براي کشور ضروري نيست و تحريمها نتوانستهاند اقتصاد ايران را تحتتأثير قرار بدهند. واقعيت اين است که تحريمها براي هر تراکنش مالي 35 درصد هزينه اضافي به کشور تحميل کرده است. در چنين شرايطي اگر يک کالا وارد ايران شود که قيمت آن يک يورو باشد ما مجبور هستيم يک يورو و 35 سنت پرداخت کنيم.
در همــان روزي که آقاي روحاني معتقد بودند براي برداشته شدن تحريمها درنگ نميکنيم و اگر آمريکا به برجام بازگردد ما نيز تعهدات خود را انجام خواهيم داد برخي از مسئولان عنوان کردند مذاکره راهحل نيست. آيا کساني که به مذاکره در شرايط کنوني اعتقاد ندارند به دنبال اين هستند که گشايشهاي اقتصادي احتمالي در دولت حسن روحاني اتفاق نيفتد؟
بنده معتقدم نبايد اين دو مسأله را به هم مرتبط کرد. اينکه عدهاي قصد دارند ارتباط با آمريکا و گشايشهاي اقتصادي ناشي از آن را به حساب خود بگذارند در اولويتهاي بعدي قرار دارد. واقعيت اين است که قدرتهايي مانند چين و روسيه که در ايران داراي نفوذ زيادي هستند و جريانهاي فاسد مالي که از تحريمها منتفع ميشوند به صورت طبيعي تمايلي به برداشته شدن تحريمها و بهبود شرايط اقتصادي ايران ندارند. روسيه چه در زمان رژيم پهلوي دوم و چه در زمان جمهوري اسلامي هيچگاه تمايل نداشته ايران به عنوان يک قدرت بزرگ اقتصادي در مرزهاي جنوبي اين کشور وجود داشته باشد. به همين دليل نيز از هرگونه ابزاري براي جلوگيري از توسعه اقتصادي ايران استفاده کرده است. به همين دليل بهرغم اظهارنظرهايي که برخلاف اين مسأله صورت ميگيرد مسأله نفوذ قدرتهاي خارجي در روابط ايران با کشورهاي جهان کاملا مشهود است. اگر ايران بتواند رابطه خود را با کشورهاي اروپايي که به شکل سنتي تأمينکننده تکنولوژي ايران بودهاند، تقويت کند چين نميتواند در سياست و اقتصاد ايران تأثير زيادي بگذارد. در نتيجه مسأله تنها مختص به ايران نيست و اين قدرتهاي جهاني و منطقهاي هستند که با يک ايران قدرتمند موافق نيستند و ترجيح ميدهند چنين قدرتي در منطقه وجود نداشته باشد. ترکيه ديگر کشوري است که داراي چنين رويکردي است. ترکيه دوست ندارد در مرزهاي شرقي خود کشوري مانند ايران حضور داشته باشد که داراي ويژگيهاي ابرقدرتي است. ترکيه به خوبي به اين نکته واقف است که ايران در طول هفت يا هشت سال ميتواند اقتصاد 350 ميلياردي خود را به يک اقتصاد دو تريليون دلاري تبديل کند که به مراتب از ترکيه بيشتر خواهد بود. به همين دليل نيز ترکيه تمايل ندارد ايران رابطه مناسبي با غرب داشته باشد تا به واسطه آنها بتواند سطح تکنولوژي خود را افزايش بدهد. اين وضعيت درباره عربستان نيز وجود دارد و اين کشور نيز به خوبي به اين نکته آگاهي دارد که قدرت اقتصادي به صورت طبيعي با خود قدرت سياسي به همراه ميآورد. به همين دليل نيز با توسعه اقتصادي ايران موافق نيست.
در درون ايــران نيز گروههايي وجود دارند که بهرغم شعارهايي که در زمينه توسعه اقتصادي و سياسي ميدهند اما در عمل با ارتباط اقتصادي با کشورهاي جهان و از جمله کشورهاي غربي مخالف هستند و کارشکني ميکنند. ديدگاه شما درباره گروههاي داخلي مخالف با رابطه ايران و غرب چيست؟
در درون کشور نيز چنين گروههايي وجود دارند. به عنوان مثال اگر به موضوع بورس توجه کنيد به راحتي ميتوانيد منافع اين عده را مشاهده کنيد. در همه کشورهاي جهان بورس به عنوان دماسنج اقتصاد و مسائل سياسي شناخته ميشود. اين در حالي است که عدهاي که منافع خود را آسيب زدن به دولت ميدانند با دستوري کردن قيمت فولاد در بورس که تقريبا 45 درصد سهام شرکتهاي بورس را تشکيل ميدهد سبب ريزش سهام شرکتهاي حاضر در بورس شدند. در چنين شرايطي مجلس شوراي اسلامي شرکتهاي پالايشي را مجبور کرده دو ميليون تن قير رايگان توزيع کنند. کميسيون تلفيق مجلس نيز مصوبهاي را تصويب کرده که قيمت حاملهاي انرژي براي سال آينده شديدا افزايش پيدا کند. اين مسائل نشان ميدهد عدهاي در داخل کشور نيز به دنبال اين هستند که در کشور توسعه اقتصادي صورت نگيرد. اين عده با آگاهي يا بدونآگاهي با کشورهاي خارجي که موافق قدرتمند شدن ايران هستند، همراه و همگامند. به همين دليل نيز ايران را در دهههاي گذشته در وضعيت تنش دائمي قرار دادهاند. واقعيت اين است که يک کشور قادر نيست براي مدت طولاني چنين فشارهايي را تحمل کند که در شرايط عادي کمتر کشوري ميتواند آنها را تحمل کند. بالا رفتن نرخ بيکاري، کوچکتر شدن سفره مردم، افزايش سن ازدواج، افزايش طلاق و اعتياد از جمله مسائلي هستند که تا حدي قابلتحمل هستند. به همين دليل بنده به گروههايي که جنگطلبي و خشونتطلبي را در کشور ترويج ميکنند هشدار ميدهم که کاسه صبر مردم نيز حدي دارد و مردم تا حدي ميتوانند سياستهاي جنگطلبانه را تحمل کنند. اگر اين سياستها ادامه پيدا کند ممکن است شاهد واکنشهايي از سوي مردم باشيم که ميتواند براي کشور بسيار گران تمام شود.
پس از حضور بايـدن در کاخ سفيد قيمت ارز و سکه روند نزولي پيدا کرده اســت. آيا اين وضعيت پايدار خواهد بود؟ حضور بايدن در کاخ سفيد چه چشماندازي را در کوتاهمدت، ميانمدت و بلندمدت در اقتصاد ايران به وجود خواهد آورد؟
حدود 30 يا 40 درصد قيمت ارز در ايران جنبه رواني دارد و براساس متغيرهاي مختلف کم و زياد ميشود. اين اتفاق نيز پس از حضور بايدن در کاخ سفيد رخ داد و ما شاهد بوديم که حباب قيمتها در روند نزولي قرار گرفت. اين در حالي است که با افزايش تنشها در ايران دوباره قيمت سکه و ارز افزايش پيدا کرد. در نتيجه در کوتاهمدت، ميانمدت و بلندمدت همه چيز به اين بستگي خواهد داشت که ايران چگونه ميتواند سياستهاي تنشزا را به سياستهاي تنشزدا تبديل کند. بدونترديد اگر اين اتفاق رخ بدهد نرخ ارز در ايران کاهش پيدا خواهد کرد و ممکن است روي رقمي حدود 16 يا 17 هزار تومان قرار بگيرد. نکته ديگري که در ميانمدت براي ايران اهميت دارد اين است که با پذيرش افايتياف و آغاز مذاکرات ما ميتوانيم تعداد قابلتوجهي از پروژههاي توسعهاي کشور را در زمينههاي مختلف به نتيجه برسانيم و با ورود سرمايه خارجي و امکان تأمين پروژههاي توسعهاي از طريق بازارهاي مالي جهان نرخ بيکاري نيز در کشور کاهش پيدا خواهد. در چنين شرايطي ما حتي ميتوانيم به يک رشد اقتصادي دو رقمي در آينده دست پيدا کنيم. همه اين مسائل به سياستهاي تنشزدايي ايران در آينده و امکان جذب سرمايهگذاري خارجي در کشور بستگي دارد. در کوتاه مدت و با احتمال برداشته شدن تحريمها ايران امکان فروش نفت پيدا خواهد کرد. از سوي ديگر اين احتمال وجود دارد که مشکلات روابط بانکي ايران با سيستم بانکي جهاني تا حدودي مرتفع شود و ايران بتواند روابط اقتصادي خارجي خود را بهبود ببخشد. اگر اين اتفاقات رخ بدهد روي زندگي مردم تأثير مستقيم خواهد داشت. البته بهبود نسبي اين وضعيت براي ايران بيهزينه نيز نخواهد بود. در چنين شرايطي ايران بايد اف اي تي اف را بپذيرد. حتي اين احتمال وجود دارد که لازم باشد از ساخت برخي جنگافزارهاي تهاجمي نيز خودداري کند و در سياستهاي هستهاياش نيز تغييراتي ايجاد شود. نکته مهمي که بايد به آن توجه کرد اين است که همه مشکلات اقتصادي کشور متأثير ار تحريمهاي بينالمللي نيست. شايد 40 درصد مشکلات اقتصادي ايران متأثر از تحريمها باشد اما بقيه آن متأثر از سوء مديريت، ضعف مديريت و اعمال روشهاي امنيتي و اطلاعاتي در اقتصاد است. اعمال روشهاي امنيتي و اطلاعاتي در اقتصاد نيز از زمان دولتهاي نهم و دهم در ايران رايج شد. اين وضعيت همچنان هم ادامه دارد و اجازه نميدهد افراد توانمند و نخبه در تصميمگيريهاي اقتصادي حضور داشته باشند. به عنوان مثال اگر به بحران به وجود آمده در بورس توجه کنيم اين بحران بيش از آنکه به سياست خارجي ارتباط داشته باشد به ندانمکاري و نداشتن اطلاعات کافي مديران ارتباط داشته است. ساختن مسکن و آزادراهها در کشور که متأثر از تحريمها نيست. اگر مسئولان کشور بهواقع نگران وضعيت مردم هستند بايد به خوبي به پيامدهاي ناگوار مشکلات اقتصادي فکر کنند. در شرايط کنوني بحرانهاي اقتصادي به صورت مستقيم روي افزايش آمار طلاق و خودکشي در کشور تأثيرگذار بوده و ميزان طلاق و خودکشي را بيشتر از گذشته کرده است. افزايش طلاق و خودکشي نيز پيامدهاي اجتماعي و اقتصادي خاص خود را به همراه آورده است. امروز وقت آن رسيده که عقل و منطق در بين مسئولان کشور جايگزين شعار و سخنان سطحي شود.
آرمان ملی