نیمه سیاستگذاران
همانگونه که نیمه دوم بازی فوتبال را نیمه مربیان میدانند، نیمه دوم سال را هم باید نیمه سیاستگذاران نامید، زیرا آنان با رخدادهای پیشآمده در نیمه اول سال و پیامدهای آن آشنا شدهاند و در صورت اشراف بر علم اقتصاد باید به درستی تشخیص دهند نتایج تداوم این سیاستها در نیمه دوم سال چیست و چه تدابیری را نه برای خروج از بحران، بلکه حداقل برای کاهش آلام آن باید به کار بست. در حالی که در دو سال اخیر تشدید تحریمهای آمریکا هر روز مجاری تنفسی اقتصاد ایران و ارتباط آن با جهان خارج را تنگتر میکرد، شیوع گسترده ویروس کرونا در سراسر ایران و تشدید آن در نیمه دوم سال، بهرهگیری از ونتیلاتور (دستگاه تنفس مصنوعی) را برای تداوم کسبوکارهای کشور الزامی کرد.
اکنون که به نیمه دوم سال وارد شدهایم، شاید نزدیکترین و مهمترین رویدادی که بتواند روندهای اقتصاد ایران را در کوتاهمدت و میانمدت متحول سازد، نتایج انتخابات 13 آبان در آمریکاست. به نظر میرسد در این خصوص نه فقط سیاستگذاران، بلکه بسیاری از فعالان اقتصادی بهخصوص در بازار سرمایه، استراتژی صبر و انتظار را در پیش گرفتهاند. به هر حال اگر ترامپ در انتخابات پیروز شود، شاهد تداوم سیاستهای پیشین وی در فشار حداکثری بر ایران خواهیم بود که اگر تحول غیرمنتظرهای در این خصوص رخ ندهد، ممکن است تداوم روند صعودی در بازار سکه و ارز را به دنبال داشته باشد. ولی پیروزی بایدن میتواند چشمانداز متفاوتی را بر این بازارها حاکم کند.
به همین دلیل از آنجا که بورس بر کالاهای صادراتمحور استوار است و قیمت ارز نقش مهمی در سودآوری این شرکتها دارد، ترکش آنچه در بازار ارز رخ میدهد، میتواند به بورس هم منتقل شود؛ ولی پرسش اصلی آن است که بورس تهران قیمت ارز را تا چه حدی بهعنوان محرک سودآوری و از چه حدی بهعنوان علامت بیثباتی در نظام اقتصادی تلقی خواهد کرد؟ همین نقطه عطف میتواند پیامآور تحولات جدیدی در بازارها باشد که قبلاً شاهد آن نبودهایم.
اما آنچه باید برای سیاستگذاران کشور کانون توجه باشد، آن است که اقتصاد ایران اکنون از بحرانهای ساختاری متفاوتی رنج میبرد و هرگونه احاله امور کشور به نتایج انتخابات آبانماه، امری عبث و بیهوده خواهد بود. حتی با فرض پیروزی بایدن، از آنجا که از زمان استقرار احتمالی وی تا هنگام برگزاری انتخابات ریاستجمهوری ایران بیش از پنج ماه فاصله وجود ندارد، امکان یک توافق سریع بین طرفین، احتمال چندان پررنگی ندارد و دولت باید با سیاستگذاری مدبرانه و سفت بستن کمربندها، خود را برای عبور از این پیچ مهم تاریخی آماده سازد.
یکی از مهمترین چالشهای فراروی اقتصاد ایران در نیمه دوم سال مدیریت بازارها خواهد بود. شاخص بورس تهران در مردادماه امسال به نزدیک دو میلیون واحد رسید که نسبت به ابتدای سال این شاخص در حدود چهار برابر و نسبت به ابتدای سال 97 نزدیک به 30 برابر افزایش یافته بود. اما این رشد سحرآمیز امکان تداوم نیافت و پس از 20 ماه، اولین سیر نزولی شاخص در مردادماه به ثبت رسید و روند نزولی شاخص در ماههای شهریور و ابتدای مهرماه نیز تداوم یافت، به گونهای که در پایان هفته گذشته شاخص حدود 25 درصد پایینتر از پیک تاریخی آن در ابتدای مردادماه قرار گرفته است. هنوز در خصوص اینکه قیمتهای فعلی در بورس حبابی است یا خیر تفاسیر مختلفی وجود دارد، اما به لحاظ آکادمیک تایید هریک از این فرضیهها با دشواریهای بسیاری روبهرو است.
در مبانی اقتصاد مالی، زمانی واژه حباب به یک بازار خاص اطلاق میشود که قیمتهای معاملاتی با ارزش ذاتی تفاوت آشکاری داشته باشد. اگرچه این تعریف در ظاهر ساده بهنظر میرسد، ولی به واسطه مناقشه در تخمین ارزش ذاتی به همان تمثیل فیل مولانا مبدل شده است که هر تحلیلگری بخشی از آن را در ذهن تداعی میکند. مثلاً ابتدا باید مشخص شود مبنای قیمتگذاری، ارزش جایگزینی است یا ارزش فعلی جریانهای درآمدی آتی.
حال اگر هریک از روشهای فوقالذکر را انتخاب کنیم، تازه واویلای قبل از مصیبت است. در مورد ارزش جانشینی اینکه چه نرخ ارزی یا چه نرخ استهلاکی را مبنا قرار دهیم با نتیجه متفاوتی روبهرو خواهیم شد. حتی اگر قیمت ارز در بازار آزاد را ملاک قرار دهیم، بازهم به واسطه تحریمها، واردات بسیاری از تجهیزات کارخانهای تا حد غیرممکن پیش میرود که تخمین ارزش جانشینی را با واریانس زیاد همراه میسازد. اگر مبنا را ارزش جریانهای آتی قرار دهیم، باز هم مجهولات بسیار بیش از معلومات است. اینکه با مفروضات فعلی، میزان تولید محصول در سالهای آتی و همچنین قیمت فروش آنها چگونه خواهد بود، بسیار دشوار است و از آنجا که تورم در سالهای آتی میتواند با تغییرات بسیاری همراه شود، نرخ تنزیل درآمدهای آتی با اماواگرهای بسیاری روبهرو است. موضوع دیگری نیز بر پیچیدگی مساله افزوده است. سالها شرکتهای بورسی اقدام به پیشبینی میزان تولید و مبلغ فروش محصولات خود در قالب صورتهای مالی میکردند که هم نمایی از آینده را در اختیار فعالان بازار قرار میداد و هم امکان راستیآزمایی گزارشهای مالی شرکتها را فراهم میکرد. در ماههای اخیر سازمان بورس این وظیفه خطیر را از دوش شرکتها برداشته و آن را به تحلیلگران مالی سپرده است؛ معاملهگرانی که برخی از آنها حتی با مفاهیم اولیه بازارهای مالی آشنا نیستند و در این میان شایعات در فضای مجازی و رفتار تودهوار سهامداران، بزرگترین محرک در بورس تهران است. در این شرایط حتی تخمین شاخصهای بنیادین بازار همچون P /E هم عملاً امکانپذیر نیست؛ چون E نمایانگر سود آتی هر سهم است که هیچ شرکتی گزارشی رسمی از آن به دست نمیدهد. همه معضلاتی که ذکر آن رفت، حکایت از آن دارد که اگر در جستوجوی دستگاه حبابسنج هستیم، باید به شعر مولانا رجوع کنیم «آنکه یافت مینشود، آنم آرزو است».
مستقل از آنکه بازار سهام را در شرایط فعلی حبابی بدانیم یا ندانیم، سیر تحولات اخیر و بررسی سناریوهای پیشرو میتواند مثمر ثمر باشد. در هفتههای اخیر شاخص بورس با حرکت Wشکل در کانال 5 /1 میلیون واحد تا 7 /1 میلیون واحد در حال نوسان است، در حالی که خروج پول حقیقی از بازار تقریباً در اکثر روزها نمایان است. به نظر میرسد این شرایط هم برای سیاستگذاران و هم برای سیاستمداران مطلوب باشد. اگر شاخص همچون روند چهار ماه ابتدای سال به صعود شتابان خود ادامه میداد، خود به عنوان شاخص انتظارات تورمی، سایر بازارهای دارایی همچون مسکن را به دنبال خود میکشید و در شرایطی که کشور با رشد اقتصادی منفی یا بسیار نازلی روبهرو است، این امر میتوانست پیامی از تورمهای بالا یا ابرتورم را به آحاد اقتصادی مخابره کند؛ همان الگوی رکود ابرتورمی که پیش از این در زیمبابوه و ونزوئلا هم شاهد آن بودهایم. اگر شاخص با یک سقوط سریع و ناگهانی نیز روبهرو میشد، به دلیل ذینفع شدن میلیونها ایرانی در بورس تهران، امکان بروز یک بحران سیاسی یا اجتماعی چندان دور از ذهن نیست. ضمن آنکه حجم سنگین پول خارجشده از این بازار میتواند بازارهای دارایی موازی همچون مسکن، دلار و ارز را با شوکهای بزرگی روبهرو سازد. در شرایط فعلی اگرچه شاخص بورس در کریدور 5 /1 تا 7 /1 میلیونواحدی تحت کنترل قرار گرفته است، اما به دلیل آنکه ورود پول تازه (Fresh Money) به بازار بسیار محدود شده است و شاهد خروج پول حقیقیها از بازار هستیم، حرکت صعودی دلار به سوی 30 هزار تومان و سکه به سوی 14 میلیون تومان ادامه دارد. به هر حال در یک سال آینده میتوان بازار را به سه تابلوی زمانی مختلف تقسیم کرد. قبل از انتخابات نوامبر آمریکا، پس از انتخابات نوامبر و قبل از انتخابات 1400 و پس از انتخابات 1400. باید منتظر ماند و دید در هر سه دوره فوقالذکر تاکتیک سیاستگذاران چیست و در مقابل، بازار چه واکنشی به سیاستهای اتخاذشده نشان خواهد داد؟
تجارت فردا