آیا سیاستهای بانک مرکزی در حوزه بازگشت ارز صادرات پیروز میشود؟
در این هفتههای تازه سپریشده، داستان صادرکنندگانی که ارز حاصل از صادرات را به داخل نیاورده و به افزایش قیمت ارزهای معتبر از جمله قیمت دلار کمک کردهاند، بر سر زبانها افتاده است و بوروکراتها و دشمنان اقتصاد آزاد نیز به آن بال و پر داده و تلاش کردند که موضوع را به یک مساله مهم تبدیل کنند. اکنون ابعاد داستان به اندازهای بزرگ شده است که گروههایی از مدیران ارشد و حتی مدیرانی در اندازه رئیسجمهوری اسلامی ایران نیز باور کردهاند با ورود ارزهای تا امروز واردنشده به چرخه اقتصادی، معمای پیچیده و تلخ صعود قیمت دلار را رمزگشایی کنند و کار را به نحوی جلوه دهند که گویی با ایفای تعهد این صادرکنندگان، خرمی و خوشبختی به بازار ارز و سپس سایر بازارها برمیگردد. این رازگونه کردن داستان صادرات در ایران، این روزها در حالی اتفاق افتاده است که فروش کالای مازاد بر مصرف داخلی آن هم در شرایط تحریمی و در یک بازار خارجی با هدف سودآوری و کسب منفعت بیشتر از کاهش ارزش پول ملی، به یک فعالیت اقتصادی شناختهشده و اتفاقاً سودآور تبدیل شده که به دلیل اشباع در بازار داخلی، مورد توجه عدهای قرار گرفته است. نکته حائز اهمیت در این میان آن است که داستان و فعالیت صادراتی در دنیای امروز، به اندازهای روشن است که شنیده نشده در کشورهای با اقتصاد سالم، درباره آن هرگز داستان و معما درست شود و همانند ایران، یک معضل و مساله حلنشده به حساب آید.
داستان به لحاظ ذهنی از کجا شروع شد؟
افسانهای که این روزها به کارگردانی رئیس کل بانک مرکزی و همکاری وزیر اقتصاد و تهیهکنندگی مقامهای ارشد دولت دوازدهم درباره صادرات و نقش آن در گران شدن زندگی ایرانیان، به شهروندان عرضه شده است، یک جای پای بزرگ در ذهنیت مدیران ایرانی از دهه 1330 تا امروز دارد.
افسانه این بود و تا همین یک سال پیش نیز استوار و باصلابت مانده بود و آن اینکه ایران سومین یا چهارمین دارنده ذخایر نفت جهان است و جهان نیز تا ابد، نیازمند نفت است و ایران نیز تا همیشه درآمد قابل اعتنایی از صادرات نفت خام به دست میآورد. این افسانه ذهنی اکنون فروریخته است و مقامهای ارشد دولت و سایر نهادها به چشم خود مشاهده میکنند که دنیای نفت بدون عرضه نفت ایران، به کارش ادامه میدهد؛ در حالی که حتی اکنون اگر تحریمها برداشته شود، معلوم نیست ایران بتواند باز هم در بازار نفت بازیگر مهمی باشد. این افسانه ساخت ذهن مدیران ایرانی است؛ اما به آرامی و در پویش تاریخ معاصر، پیامدهای بزرگی داشته است که یکی از آنها، نادیده گرفتن صادرات کالاهای غیر از نفت و فرآوردههای نزدیک به آن است. این کاستی تاریخی ایران را در ردههای آخر کشورهای صادرکننده تولیدات صنعتی کارخانهای و نیز تولیدات کشاورزی قرار داده و در نوع خود، یک مصیبت تاریخی را پدیدار کرده است.
پرده دوم از داستان امسال چیست؟
اما داستان تاریخی که در سطرهای پیشین یادآوری شد، از پارسال و با تشدید تحریم نفت ایران وارد یک مرحله خطرناک شد. خطر از سهلانگاری و شوخی تلقی کردن تحریمها در سازمان برنامه و بودجه شروع شد که برای بودجه سال 1399 فروش روزانه یک میلیون بشکه نفت به قیمت هر بشکه 50 دلار در لایحه گنجانده و مجلس و شورای نگهبان نیز آن را تصویب و تایید کردند. اما باور سست و غیرکارشناسی سازمان برنامه که معلوم نیست بر اساس کدام اطلاعات برپا شده بود، در همان فروردینماه و با آمدن ویروس کرونا باید فرومیریخت که ریخت؛ اما دولت و بانک مرکزی برای جبران این میزان درآمد ازدسترفته ارزی، روزی 50 میلیون دلار بدون لحاظ کردن مجهولات و ابهامها و حتی دشواریهایی که در بستر صادرات وجود داشت و دارد، بر روی صادرات غیر از نفت حساب باز کرد. این باور عجیب در ذهن مدیران به هر دلیل که شکل گرفته بود، در عمل با دشواریهایی مواجه بود که آنها را یا دولت نمیبیند یا از سر استیصال نمیخواهد ببیند.
طنز تاریخ
از سوی دیگر، یک طنز عجیب در این ماهها و هفتهها در جریان است که آن، ندیدن واقعیتها یا خود را به ندیدن زدن آن است که موجب حیرت شده است. طنز تلخ این است که دولت ایران با این همه ادعا و این همه قدرتنمایی، نمیتواند دلارهای بلوکهشده خود در کره جنوبی، هند، چین و حتی در کشور همسایه عراق را پس بگیرد و این روزها میشنویم که مقامهای سیاسی ایران، به کره جنوبی که در ظاهر دیوار کوتاهتری نسبت به چین و عراق دارد، اخطار سیاسی میدهد که باید دلارهای بلوکهشده را به ایران برگرداند و در غیر این صورت، ایران چنین و چنان خواهد کرد.
اما مردان همین دولت، از صادرکنندگان انتظار دارند در این وضعیت سخت تحریم و شرایط دشواری که کرونا هم بر آن افزوده شده است، دلارهای صادراتی خود را در مدت چهار ماه برگردانند.
فشار حداکثری
بانک مرکزی و دولت به موازات فشار حداکثری که از سوی دونالد ترامپ و همپیمانانش بر ایران وارد میشود و روزنههای درآمد نفت و انتقال منابع ارزی را بر روی ایران میبندند، میخواهد از راهبرد فشار حداکثری بر صادرکنندگان استفاده کند، بدون اینکه با بخش خصوصی مشورت کند، به همین دلیل برای برگشت ارز حاصل از صادرات زمانی در اندازه چهار ماه را تعیین کرده و روی آن اصرار دارد. حالا بگذریم از اینکه آقای رئیسجمهور خواستار سهماهه شدن برگشت ارز صادراتی شده بود. واقعیت این است که با وجود دشواریهای واقعی از جمله عدم عضویت ایران در FATF و تنگناهای تکنیکی و کاربردی که بانکهای خارجی در انتقال منابع ایران دارند، فشار حداکثری بانک مرکزی نتیجه نخواهد داد.
صادرکننده مثل دولت
اینجاست که این سوال مطرح میشود که دولت ایران برای دریافت طلبهای ارزی از هند چه میکند؟ هندیها مثل چینیها میگویند به دلیل ترس از جریمه آمریکا، نمیتوانند طلب ایران را به ارزهای معتبر به ویژه به دلار پرداخت کنند. دولت ایران قبول کرده است که ایران از هند، کالا وارد کند و به واردکنندگان کالا میگوید شما به دولت ریال بدهید و به همان میزان، دولت به شما اجازه میدهد از هند کالا وارد کنید. اگر چنین داستانی برقرار است، چرا دولت حاضر نیست بخش خصوصی همین کار را در درون خود انجام دهد. به این معنا که صادرکنندگان دلار یا یوروی خود را در بانکهای خارجی یا نزد خریدار کالایشان نگه دارند و به واردکنندگان بگویند با نرخ روز به آنها ریال بدهند و در مقابل، از ارز آنها برای واردات استفاده کنند.
نابودی صادرات واقعی
نکته حائز اهمیت آن است که در حال حاضر، چند نکته معلوم است. اول، معلوم است که بیشترین صادرات انجامشده از سوی شرکتهای بزرگ پتروشیمی و فلزات اساسی است. دوم، معلوم است که سیاستهای ارزی دولت و بانک مرکزی راهی باز کرده که عدهای صادرکننده قلابی پدیدار شوند که صف میبندند تا ارز نیمایی به دست آورند. سوم، معلوم است که سختگیریهای بانک مرکزی راهی برای نابودی صادرکنندگان اصیل است. همان صادرکنندگان استخواندار ایرانی که ریشه در تجارت خارجی دارند و آبرو و حیثیت خود را به آسانی به دست نیاوردهاند که حالا برای بقای بیشتر ریاست این یا آن مقام دولتی، قربانی کنند و کار سخت و زیانآور صادرات را ادامه دهند. دولت باید توجه داشته باشد با دستور و فشار حداکثری، راه به جایی نمیبرند و برای بقای خود در صندلیهای ریاست، نباید زیر بار هر حرف نادرستی رفته و آینده صادرات را برای همیشه قربانی شرایط امروز کنند. گرههای کور ارزی روزمره و بلندمدت دولتهای ایران را باید از جای دیگری باز کرد و نباید کاری کرد که آن مرد مشهور میکرد: «میگویند مردی در نور مهتاب در کوچه و حیاط منزلش دنبال سکه میگشت. فردی از او میپرسد آیا سکهات را در همینجا گم کردهای؟ مرد سکه گمکرده گفت: نه، در درون خانه گم کردهام اما چون اینجا با نور ماه روشن است، اینجا دنبالش میگردم.» کارشناسان صادرات و فعالان این بخش، حالا به دولت توصیه میکنند دلارهایی را که در جای دیگری از دست داده است، نباید در میدان بازی صادرکنندگان جستوجو کند. البته صادرکنندگان اصیل ایرانی این مرز و بوم کهن را دوست دارند و برای سربلندی و پیشرفت آن، هر کاری در اندازه تواناییهای خود انجام خواهند داد و اگر بتوانند از هفتخوانهایی که دولت بر سر راه برگشت ارز ایجاد کرده، با آسودگی بگذرند معلوم است که این کار را انجام خواهند داد.
تجارت فردا