دقایق اول فیلم اجارهنشینها (داریوش مهرجویی) تصویرهایی از تهران اول دهه شصت نشان میدهد که با سلیقه شخصی من در اوج زیباییاش بود: معماری معاصر زیبایی - خصوصا سبک ترکیبی مدرن و بازگشت به سنت دهه پنجاه - در جایجایش ظهور کرده بود ولی شهر زیر تسلط ساختمانها خفه نشده بود.
تصویرهایی از زیبایی تهران در کودکی دارم: از پارکوی به بزرگراه مدرس که وارد میشدی چشمانداز شگفتانگیز یک دره زیبا پیشرو باز میشد که الان بیشتر این چشمانداز محو شده است. تصویر دیگری به خاطرم میآورد که از پشتبام منازل در محلات جنوبی شهر هم میشد خطالراس ساختمانها و بعد کوههای شمال تهران را دید. اتفاقی که الان حتی از ساختمانهای شمال شهر هم ممکن نیست.
آیا تهران میتوانست همین طور بماند؟ احتمالا در یک دنیای موازی (Counter-Factual) که نظام شهرسازی مقررات کاربری زمین و تراکم و منظر و ایمنی شهری و الخ را به تمامی اعمال میکرد و تراکم نمیفروخت میشد یک تهران زیبا و متعادل و انسانیتر داشت ولی قیمت مسکن در چنین تهرانی با عرضه کمتر فضاهای مسکونی و اداری - ولی با تابع تقاضای فعلی - چه قدر میشد؟
آیا راهی بود که تهران را به همان شکلی که در طرح جامع اولیهاش پیشبینی شده بود نگاه داشت و از سر به فلک کشیدن قیمت مسکن جلوگیری کرد؟ احتمالا در همان دنیای موازی یک راهش کاری بود که یک سری کشورهای اروپایی - مثل آلمان و هلند و اسپانیا و ایتالیا - آگاهانه یا به دلایل تاریخی دنبال کردهاند: مراکز جمعیتی متعدد و پراکنده. در آلمان نه بهترین دانشگاهها در برلین است (بن و مانهایم) و نه شرکتهای صنعتی حول پایتخت (باوارایا) و نه مرکز مالی کشور (فرانکفورت) و نه مرکز حمل و نقل هوایی (دوسلدورف) و دریایی (هامبورگ) و ... در نتیجه این کشور حداقل ۵-۶ شهر مهم دارد و برلین هم علیالرغم بزرگیاش به نسبت پایتخت یک کشور ثروتمند گران نیست (احتمالا به خاطر فقدان تجمع ثروت).
به همین سیاق، آیا میشد یا میشود ایرانی تصور کرد که مثلا مراکز دانشگاهیاش در اصفهان میبود و صنعتیاش تبریز و نفتش در اهواز و توریسماش شیراز و مذهبیاش مشهد و پژوهشیاش همدان و کشاورزیاش ارومیه و هنریاش کرمانشاه و سنندج و تربت جام و محیطزیستش رامسر و روشنفکریاش رشت و باستانشناسیاش شوش و زابل و پزشکیاش در زنجان و بازار مالیاش در کیش و الخ.
در این سناریو تهران هم میتوانست شهری اداری باشد مثل آنکارا و اتاوا و مادرید و دیسی و امثال آن، تمیز و مرتب و روان برای کارهایی که باید در یک پایتخت انجام شود. نه نیازی بود بهترین دانشگاههای کشور در تهران باشد و نه بهترین بیمارستانها و نه نوآورترین شرکتها. در کشوری که مراکز قدرت و ثروت و تخصص توزیع شدهاند، آدمها هم قدرت انتخاب داشتند که بر اساس ترجیحات شخصی و شغلیشان در شهرهای مختلفی - حتی شهرهای کوچک - دنبال کار بگردند.
البته ادبیات قدیمی اقتصاد منطقهای و شهری کمی جلوی این ایده خوشبینانه ما میایستد چون مدعی میشود که در اقتصادهای نفتی، پدیده موسوم به بزرگسری، باعث میشود که پایتختها از قاعده مشهور زیف (توزیع Power Law اندازه شهرها) پیروی نکنند، پول نفت همه را در پایتخت جمع کند و نسبت پایتخت به شهرهای بعدی زیادی بزرگ باشد.
منبع: https://t.me/hamedghoddusi