گفتوگو با غلامحسین حسنتاش درباره موقعیت ایران در نظم جدید نفتی جهان
وقتی از غلامحسین حسنتاش درباره وضعیت نامساعد بازار جهانی نفت و مطرح شدن ایده «پایان عصر دولتهای نفتی» میپرسم، پاسخ میدهد که «پایان عصر نفت» از خیلی وقت پیش آغاز شده و ساختار انرژی جهان خیلی وقت است که تغییر کرده، «اما به نظر میرسد ما نمیخواهیم باور کنیم». رئیس پیشین موسسه مطالعات بینالمللی انرژی درباره تاثیر اوپک بر بازار جهانی نفت هم میگوید: «اوپک سازمانی منفعل است و تاثیر چندانی در جهان انرژی ندارد» و اضافه میکند: «طبیعتاً ایران هم به عنوان یک عضو از 12 یا 13 عضو این سازمان نمیتوانسته و نمیتواند استراتژی بلندمدتی را در اوپک دنبال کند.» به اعتقاد حسنتاش «افت شدید تقاضای جهانی نفت که امروز به واسطه کرونا اتفاق افتاده است، فردا میتواند به واسطه یک تحول فناورانه مثل اقتصادی شدن و رایج شدن خودروهای هیدروژنی یا برقی تکرار شود. واقعیتهای زیستمحیطی هم حرکت به چنین سمتی را دیر یا زود اجتنابناپذیر میکند». با این حساب، او تاکید میکند که «اگر امروز نسبت به قطع وابستگی اقتصاد به نفت و متنوعسازی اقتصاد اقدام برنامهریزیشده و اساسی نکنیم مسلماً نسل آینده مشکلات بسیار بیشتری خواهد داشت.»
♦♦♦
اوضاع بازار جهانی نفت در هفتهها و ماههای اخیر بسیار شکننده بوده است. وقتی قیمت آتی نفت در شاخص WTI منفی شد و سایر شاخصهای نفت نیز کمترین سطوح قیمتی دهههای اخیر خود را تجربه کردند، کسانی از پایان عصر دولتهای نفتی گفتند و نوشتند. با توجه به کاهش شدید تولید و صادرات نفت ایران به دلیل تحریمهای ایالات متحده، شما نقش و جایگاه ایران را در بازار امروز نفت چگونه ارزیابی میکنید؟ با ایده پایان عصر نفت و دولتهای نفتی چقدر موافقید؟
پایان عصر نفت خیلی وقت است آغاز شده است، اما به نظر میرسد ما نمیخواهیم باور کنیم. ساختار انرژی جهان خیلی وقت است که تغییر کرده است. افزایش شدید قیمت جهانی نفت در سالهای 2007 تا 2014 که قیمت نفت در محدوده 100 تا بیش از 140 دلار در بشکه قرار گرفت تاثیر قابل توجهی در این تغییر ساختار داشت. در آن دوره طولانی بالا بودن قیمت نفت، تولید انواع سوختهای رقیب، اقتصادی شد و این سوختها مجال عرض اندام پیدا کردند، فناوریهای مربوط به آنها گسترش یافت و آستانه امکانپذیری اقتصادیشان مشخص شد. یعنی عوامل بازار خصوصاً در کشورهای صنعتی اکنون به خوبی میدانند که در چه قیمتی از نفت خام کدام پتانسیلهای انرژی را به سرعت میتوان فعال و وارد بازار کرد. در واقع توسعه فناوری و مشخص شدن آستانه اقتصادی انرژیهای رقیب نفت خام، سیستم انرژی جهان را بسیار منعطفتر از گذشته کرده است.
در این دوره ساختار نفت خام جهان نیز تغییر کرد، بالا بودن قیمت جهانی نفت خام موجب اقتصادی شدن ذخایر غیرمتعارف نفتی شد. فناوریهای مربوط به استخراج نفت و گاز شِیلی توسعه پیدا کرد و به عبارتی ذخایر هیدروکربنهای شِیلی به ذخایر قابل استفاده و قابل بازیافت جهان اضافه شد. با توسعه این ذخایر علاوه بر اینکه سهم تولید اوپک و منطقه خلیجفارس از کل تولید نفت خام جهان کاهش یافت سهم ذخایر نیز تغییر کرد، یعنی مانند گذشته نمیتوان گفت که بیش از 60 درصد از ذخایر نفت خام جهان در منطقه خلیجفارس قرار دارد.
در اواخر قرن بیستم دستاندرکاران انرژی، قرن 21 را قرن گاز نامیدند. گاز طبیعی نزدیکترین رقیب نفت خام است و توسعه فناوری امکان جایگزینی هرچه بیشتر این سوخت را با فرآوردههای نفتی به وجود آورده است. جغرافیای منابع طبیعی گاز نیز از جغرافیای منابع نفت متنوعتر و گستردهتر است و سهم گاز طبیعی در سبد انرژی جهان رو به افزایش است. افزایش قابل توجه تولید نفت و گاز شِیلی در ایالاتمتحده علاوه بر اینکه این کشور را به یک صادرکننده گاز طبیعی و بعضی فرآوردههای نفتی تبدیل کرد، قدرت مانور این کشور را در آزاد کردن و بهکارگیری بخشی از ذخایر استراتژیک نفتی خود افزایش داد و این به کنترل تلاطمهای بازار کمک کرد.
از سال 2010 با شروع تحولات موسوم به بهار عربی آثار آنچه ذکر کردم خود را نشان داد، در حالی که مناطق نفتی واقع در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا دائماً دستخوش اغتشاش و درگیری و ناآرامی بودند و بسیاری از تولیدات نفتی با افت و خیز مواجه بود، قیمتها هرگز به رکوردهای سال 2008 برنگشت.
با توجه به آنچه گفته شد در آبانماه 1397 در مصاحبهای با سایت مرکز بینالمللی مطالعات صلح گفتم: «به نظر من منافع ایران در وضعیت کنونی و آتی در این است که با یک برنامهریزی دقیق، جامع و بلندمدت وابستگی اقتصاد خود به درآمد نفت را به حداقل ممکن کاهش دهد.» و اشاره کردم که: «واقعیت این است که دوران نفت و محوریت اوپک به سرعت در حال سپری شدن است.» و در خرداد 97 در مصاحبهای با مجله ایران فردا اشاره کردم که: «اگر امروز نسبت به قطع وابستگی اقتصاد به نفت و متنوعسازی اقتصاد اقدام برنامهریزیشده و اساسی نکنیم مسلماً نسل آینده مشکلات بسیار بیشتری خواهد داشت.»
این مساله در مورد دیگر اقتصادهای وابسته به نفت هم مصداق دارد. مثلاً عربستان سعودی نیز متوجه این مطلب شده است و سند 2030 عربستان که در سال 2016 توسط شرکت مککینزی برای این کشور تهیه شد در جهت کاهش وابستگی به نفت بود؛ گرچه ساختار سیاسی این کشور مانع شده است که توفیق چندانی در مسیر آن داشته باشد.
در شرایط فعلی ویروس کرونا و تبعات اقتصادی گسترش این ویروس، موجب کاهش شدید تقاضا در بازار جهانی نفت شده است که البته باید توجه داشت که اگر کرونا هم نبود روند قیمت جهانی نفت رو به کاهش بود و کرونا این روند را تشدید کرد. این برای ما و دیگر کشورهای نفتی و اقتصادهای وابسته به نفت یک هشدار است.
این افت شدید تقاضای جهانی نفت که امروز به واسطه کرونا اتفاق افتاده است فردا میتواند به واسطه یک تحول فناورانه مثل اقتصادی شدن و رایج شدن خودروهای هیدروژنی یا برقی تکرار شود. واقعیتهای زیستمحیطی هم حرکت به چنین سمتی را دیر یا زود اجتنابناپذیر مینماید.
برخی ناظران معتقدند طی سالهای اخیر رویکرد ایران در اوپک همواره رویکردی کوتاهمدت بوده و سیاستهایی را دنبال میکرده که قیمت نفت و درآمدهای صادراتیاش را در کوتاهمدت افزایش دهد. نظر شما درباره استراتژیهای ایران در اوپک طی سالهای اخیر چیست؟ فکر میکنید با توجه به تحریمهای شدیدی که بر صادرات نفت ایران تحمیل شده، اصولاً آیا ایران چاره دیگری هم داشته است؟
قبل از بررسی رویکرد ایران در اوپک باید اوپک را قدری بهتر بشناسیم. واقعیت این است که سازمان اوپک سالهاست که نقش و اهمیت خود را از دست داده است. من بیش از بیست سال پیش در اسفند 1378 و بعد از آن نیز در نوشتههای دیگری توضیح دادهام که اولاً سازمان اوپک هرگز استراتژی بلندمدت نداشته و ندارد و این در شرایطی است که کشورهای عمده مصرفکننده انرژی در چارچوب آژانس بینالمللی انرژی استراتژی بلندمدت دارند و ثانیاً اوپک خود را به نفت محدود کرده است در صورتی که کشورهای صنعتی مذکور، نفت را در قالب کل انرژی میبینند و نگاه جامعتری به مساله دارند و نتیجه گرفتم که با این وصف طبیعی است که اوپک سازمانی منفعل است و تاثیر چندانی در جهان انرژی ندارد.
تاریخچه انفعال اوپک به نیمه دوم دهه 1970 و به دوران پس از تشکیل آژانس بینالمللی انرژی (IEA) برمیگردد. «آژانس بینالمللی انرژی» پس از شوک اول نفتی برای سامان دادن به وضعیت انرژی کشورهای توسعهیافته عضو OECD به وجود آمد. بیست و چند کشور عضو این آژانس، در آن زمان بیش از 62 درصد انرژی دنیا را مصرف میکردند و امروز نیز بیش از نیمی از کل انرژی دنیا توسط این کشورها مصرف میشود.
آژانس بینالمللی انرژی به تدریج توانست مصرف انرژی کشورهای عضو را تحت نظم و قاعده درآورده و خطوط استراتژیک را در درجه اول برای مسائل انرژی کشورهای عضو و سپس برای کل جهان طراحی کند. به تدریج که استراتژیها و سیاستهای IEA به اجرا گذاشته شد و به تحقق پیوست، انفعال اوپک نیز تشدید شد.
با ظهور پدیده نفت شِیل دشواری اوپک بسیار بیشتر شد. قبلاً تنها با غیراوپکی مواجه بود و حالا با نفت غیرمتعارف هم باید دست و پنجه نرم کند.
حالا با این مشخصات اوپک طبیعتاً ایران هم به عنوان یک عضو از 12 یا 13 عضو این سازمان نمیتوانسته و نمیتواند استراتژی بلندمدتی را در اوپک دنبال کند. اوپک گرفتار روزمرگی است و تصمیمات آن کوتاهمدت و از این اجلاس تا اجلاس بعد است. ضمن اینکه چنانچه اشاره کردید خود ایران نیز به واسطه ضعف مدیریت صنعت نفت و نیز به واسطه افت و خیزهای سیاست خارجی و شرایط تحریم، استراتژی روشن و بلندمدتی در مورد هدایت صنعت نفت نداشته است.
البته در خیلی از جلسات اوپک ایران میتوانسته است موضعگیری بهتری داشته باشد و با توجه به حق وتوی همه اعضا در مکانیسم رایگیری اوپک، مانع بعضی از تصمیمات بشود ولی به هر حال آثار آن هم کوتاهمدت بوده است و نه راهبردی.
در حدود دو سالی که از خروج آمریکا از برجام -و در پی آن بازگشت تحریمهای شدید علیه نفت ایران- میگذرد، اوضاع بازار جهانی نفت تغییرات زیادی کرده و ترتیبات جدیدی بر بازی نفت در جهان حکمفرما شده است. با در نظر گرفتن سهم اندک کنونی ما از بازار جهانی، امروز استراتژی صحیح ایران برای حضور در این نظم جدید نفتی چیست؟ اصلاً آیا ایران دیگر بازیگر «قابل ذکر»ی در این بازار است؟
واقعیت این است که ایران دیگر بازیگر قابل ذکری در بازار جهانی انرژی نیست. مزیت ما در نفت و گاز است. من فکر میکنم بازارهای جهانی گاز عملاً طوری برنامهریزی شده است که جایگاه قابل توجهی برای ایران باقی نمانده است و اگر بتوانیم همین صادرات فعلی گاز به ترکیه -که ظاهراً قراردادش در سال 2026 به پایان میرسد- را حفظ کنیم خیلی کار کردهایم.
در مورد نفت نیز سهم ایران در بازار جهانی نفت در بهترین شرایط حدود سه تا چهار درصد است که با توجه به مسائلی که قبلاً توضیح دادم و با توجه به تنوعی که در ترکیب انرژی جهان و نیز ترکیب تولید نفت جهان به وجود آمده است، این سهم غیرقابل جایگزین نیست.
اگر برای یک دوره قابل توجه دیگر (مثلاً چهار یا پنج سال دیگر) تغییر خاصی در وضعیت تحریمهای نفتی ایران رخ ندهد و تولید و صادرات نفت -و البته محصولات پتروشیمی و امثال آن- در سطوح اندک فعلی باقی بماند، چه بر سر منابع و ظرفیت تولید ما خواهد آمد؟ آیا «متروک» ماندن منابع نفت و گاز ایران (که یکی از بزرگترینها در نوع خود است) با توجه به آرایش جدیدی که بازار جهانی به خود گرفته است، میتواند به معنای محروم ماندن همیشگی ما از فرصت تبدیل این منابع زیرزمینی به منابع مالی برای رشد و توسعه ایران باشد؟
به نظر من نگاهی که در این سوال شما نهفته است مبتنی بر همین روند تاریخی و مألوف و عادتشده است، یعنی مبتنی بر نگاه «صادرکننده نفت و گاز یا محصولات نفتی» بودن است. نگاههای دیگری هم میتوان به این ذخایر داشت. این ذخایر میتواند صرف توسعه ملی و توسعه صنعتی شود. مگر آنها که نفت و گاز ما را میبرند با آن چه میکنند؟ اگر آن را صرف تولید کالاهای انرژیبر (منظور انرژیبر در فرآیند تولید) میکنند و آن کالاها را صادر میکنند، چرا ما خودمان نباید این کار را بکنیم. مگر کره جنوبی و ژاپن و خیلی کشورهای دیگری که منابع انرژی ما را ندارند و واردکننده نفت و گاز هستند کشورهای بیچارهای هستند؟ باید نگاهمان را عوض کنیم.
ما اگر در مسیر توسعه صنعتی و توسعه ملی قرار بگیریم و صادرات متنوعی داشته باشیم و مشکلات زیربنایی اقتصادی را که مانع رشد و گسترش صنعت و تولید میشود حل کنیم، ممکن است همه منابع انرژی قابل تولید در کشور را خودمان مصرف کنیم و حتی هیچ اشکالی هم ندارد که در چنان شرایطی واردکننده انرژی هم باشیم. از این طریق منابع انرژی ما در مسیری قرار خواهد گرفت که ارزش افزوده بسیار بیشتری خواهد داشت.
دقت کنید منظور من لزوماً این نیست که به جای نفت خام فرآوردههای نفتی صادر کنیم. به نظر من این تلقی سادهاندیشانهای از قطع وابستگی به خامفروشی و تکمحصولی است. ما باید اقتصادمان را متنوع کنیم. الان فرآوردههای نفتی ارزش افزوده قابل توجهی نسبت به نفت خام ندارد و صادرات آنها در مقابل واردات هزاران کالای صنعتی و مصرفی به هر حال همان ارتزاق از ثروت ملی است و مشکل اساسی را حل نمیکند.
ضمناً توجه داشته باشید که پایان عصر نفت به معنای بیارزش شدن نفت و ذخایر نفتی نیست، بلکه به معنای این است که نفت اهمیت استراتژیک قبلی خود را از دست داده است وگرنه اینطور نیست که بشریت به کلی از نفت بینیاز شود و لذا ذخایری که برداشت نشود به هر حال برای نسلهای آینده باقی میماند و استفادههای گوناگون خواهد داشت.
اگر پاییز امسال دونالد ترامپ در انتخابات ریاستجمهوری آمریکا شکست بخورد، یا هر اتفاق دیگری رخ دهد که حاصل آن لغو تحریمهای نفتی ایران باشد و در نتیجه ایران بخواهد بهطور کامل به بازار جهانی نفت برگردد، چه موانع جدیدی پیش روی خود خواهد دید؟ با توجه به آنچه در دوره غیبت ایران از بازار جهانی نفت بر این بازار گذشته و ما مشتریهای معمولمان را هم از دست دادهایم، چه استراتژیای میتواند ایران را به بازار برگرداند؟
اگر آنچه شما ذکر کردهاید، اتفاق بیفتد یعنی ترامپ رای نیاورد و دولت ایالات متحده به برجام برگردد و تحریمها لغو شود، بازگشت ما به بازار بستگی زیادی به دو چیز خواهد داشت:
1- شرایط بازار جهانی نفت در آن زمان؛ و
2- روند برطرف شدن تحریمهای مالی.
اگر در آن شرایط بازار نفت مانند شرایط فعلی در وضعیت اشباع و اضافه عرضه باشد طبیعتاً بازگشت ما مشکلتر خواهد بود، اما اگر به امید خدا این بلای کرونا برطرف شود و اوضاع تولید و کار و فعالیت و حملونقل در جهان به وضعیت اولیه برگردد، یعنی دنیا وارد یک دوران رونق اقتصادی شود، مشکل ما کمتر خواهد بود. اما مساله دوم که شاید مهمتر باشد، گرههای مالی است که علیه ایران زده شده است و باز کردنش زمانبر است و بسیاری از مشتریهایی که حتی طالب نفت ما باشند ممکن است به خاطر مشکلات نقل و انتقالات بانکی با ایران، نتوانند با ما معامله کنند.
ضمناً اگر چنین شرایطی پیش بیاید ما باید برخورد فعالتر یا تهاجمیتری را با اوپک و نیز رقبای نفتی خود در پیش بگیریم یعنی به آنها فشار بیاوریم که از بازار ما عقبنشینی کنند.
تجارت فردا