مهدی فیضی از تاثیر بحران اقتصادی کنونی بر تصمیم و رفتار اقتصادی افراد میگوید
بر اثر بیماری همهگیر کرونا بحران اقتصادی رخ داده است. این بحران بر تصمیمها و رفتارهای اقتصادی افراد جامعه تاثیر گذاشته است. مهدی فیضی اقتصاددان و عضو هیات علمی دانشکده اقتصاد و مدیریت دانشگاه فردوسی اشاره میکند که این بحران تفاوت جدی با بحرانهای دیگر دارد به دلیل آنکه مبنای انسانی دارد. همچنین با اشاره به برخی از سوگیریهایی که افراد و سیاستگذار در این برهه مرتکب شدهاند، توضیح میدهد که چطور میتوانیم در برهه کنونی از علوم رفتاری استفاده کنیم و همچنین چطور برای دوران بعد از کرونا مراقب ساختارهای جدید باشیم. همچنین در این بحث به سوگیریهای تصمیمگیری فردی اشاره میشود که افراد برای دوران باقیمانده از بحرانی کنونی باید به آن توجه کنند.
♦♦♦
بحران کرونا چه تفاوتی با سایر بحرانهای جهانی دارد؟
بحران همهگیری بیماری کرونا با بحرانهایی که پیش از این دیدهایم تفاوتهایی جدی دارد. اولین جهتی که این بحران را با بحرانهای قبلی متفاوت میکند، گسترش آن در سطح دنیاست. شاید این اولین بحرانی باشد که در این سطح همه دنیا را تحت تاثیر قرار داده و به جای ریشه مالی یا نظامی، مبنای شکلگیری و گسترش آن انسانی است. به ویژه که در عصر جهانیشدن و با حجم عظیم ارتباطات بینالمللی، یک بیماری واگیردار انسانی به شدت این امکان را داشت که اینقدر گسترش پیدا بکند. تفاوت دوم آن با سایر بحرانهای جهانی، تداوم آن است. یعنی به دلیل پیچیدگی و جنبههای اقتصادی-اجتماعی متفاوت آن مثل شوکی برونزا مانند زلزله یا حادثه طبیعی نیست که وارد شود و به سرعت اثراتش از بین برود. این مساله اثرات درازمدتی خواهد داشت که در کنار گستردگی آن، از بحرانهای قبلی به صورت مشخص متمایز میشود.
همهگیری کرونا و در پی آن بحران اقتصادی بهوجودآمده، چه تاثیری بر تصمیمات و رفتارهای اقتصادی افراد جامعه گذاشته است؟ اقتصاد رفتاری در ارتباط با این موضوع یعنی بحران اقتصادی کنونی چه دیدگاهی دارد؟
مردم در زمانه چنین بحرانهایی با چنین گستردگی و عمق، دچار خطاها و سوگیریهایی میشوند. یکی از مهمترین این سوگیریها، بحث ناسازگاری زمانی (Time Inconsistency) است. به این مفهوم که افراد گاه در مورد خود آیندهشان طوری تصمیم میگیرند که گویی با خود امروز آنها متفاوت است. به بیان دیگر، کاری را که باور دارند برای آینده خودشان بسیار خوب است، ممکن است امروز انجام ندهند با اینکه هزینه بهنسبت ناچیزی دارد. شاید یکی از نمونههای گویای آن تا پیش از این زمان، بحث مسواک زدن بود که همه میدانیم خوب و لازم است اما خیلی از اوقات ممکن است انجام ندهیم. در بحث کرونا نیز از سویی همه میدانند که لازم است بهطور مرتب دستهایشان را بشویند و از سوی دیگر کاری پیچیده، دشوار یا پرهزینه نیست اما خیلی از افراد ممکن است که کمتر از حد لازم آن را انجام دهند. به این دلیل که هزینه آن هرچند در زمان اکنون ناچیز باشد، قطعی است، در حالی که فایده آن هرچند بزرگ باشد در زمان آینده و احتمالی است. این محاسبات، بهخصوص در زمانه اضطرابزای بحرانی، برای مغز پیچیده است و به همین خاطر فرد در انجام آن دچار خطا میشود که انگار خیلی هم شستن منظم دستها ضروری نیست.
تصمیمهای اقتصادی افراد در زمان بحران، با زمانهای دیگر چه تفاوتی دارد؟
یکی از مهمترین تاثیراتی که بحران کرونا در رفتار مردم داشته است، ایجاد حس کمیابی (Scarcity) است که خود پیامدهایی دارد. بر اثر این حس، ذهن افراد روی آن چیزی متمرکز میشود که فکر میکنند دچار کمیابی است که در مورد این بحران بهطور مشخص بحث سلامت و زنده ماندن است. اصطلاحاً این تونلبینی باعث میشود که تمرکز افراد از سایر موارد حیاتی کنار گذاشته شود و عوارض دیگری برای افراد و جامعه ایجاد کند که بسیار میتواند خطرناک باشد. یعنی آنقدر فرد، متمرکز بر دست شستن افراطی و وسواسی شود که از سایر مسائل و بیماریهای دیگر خودش غافل میشود. همچنین در اثر کمیابی، به دلیل ترافیک پهنای باند ذهنی، توان تحلیل فکری افراد بسیار کمتر از قبل میشود و آنها نمیتوانند نسبت به تواناییشان تصمیمهای منطقیتر نسبت به قبل بگیرند. مساله دیگری که در مطالعات نشان داده شده این است که در مواقع استرس، بحران و کمیابی، افراد دچار دو حس متضاد میشوند که گاه تصور اینکه چطور این دو همزمان اتفاق میافتد دشوار است. افراد از سویی به شدت در مقابل دایره هویتیشان (Ingroup) که میتواند خانواده، محله، شهر یا کشور باشد، دگرخواهتر، مهربانتر و متوجهتر میشوند. از سوی دیگر، در مقابل آدمهایی که خارج از این دایره هستند (Outgroup)، خودخواهتر و خشنتر میشوند. به همین دلیل یکسری رفتارهایی در سطح خرد و کلان مشاهده میکنیم که تا پیش از این بحران نمیدیدیم، از دعوا بر سر دستمال توالت گرفته تا درگیری در سطح بینالمللی به دلیل خرید ماسک.
آیا افرادی در جامعه وجود دارند که نسبت به دیگران بیشتر در معرض این خطاهای شناختی باشند؟
یکی دیگر از پیامدهای بحران کرونا این است که بیشاطمینانی (Overconfidence) افراد بیشتر میشود. مطالعات نشان میدهد که افراد جوان بهخصوص مردان جوان بیش از حد به خودشان مطمئناند که مبتلا به کرونا نمیشوند و به همین دلیل کمترین توجه و پیشگیری را انجام میدهند. از طرف دیگر مطالعات نشان میدهد که افراد در مورد تعداد دفعاتی که دست به صورت خودشان میزنند نیز دچار خطای بنیادین هستند. مطالعات نشان میدهد افراد بین 10 تا 45 بار در ساعت به صورت خودشان دست میزنند در حالی که درک و گزارش افراد از این عدد خیلی کمتر از واقعیت است که این دستکم گرفتن خود یکی از پیامدهای بیشاطمینانی است. یکی دیگر از سوگیریهایی که در زمانه کرونا بیشتر در رفتار مردم دیده میشود، سوگیری زیانگریزی (loss aversion) است. مفهوم این سوگیری است که افراد از از دست دادن چیزی نسبت به بهدست آوردن همان چیز خیلی بیشتر ناراحت میشوند. موردی که افراد در دوران کرونا بهطور مشخص از دست میدهند، آزادی جابهجایی زندگی معمول است. شرایط زندگی در خانه و لزوم جابهجا نشدن غیرضروری باعث میشود که افراد یکسری لذتهای کوچک را که به صورت روزمره تجربه میکردند، ناگهان از دست بدهند. این احساس از دست دادن، میتواند مثلاً برای مردان جوان خیلی سخت باشد. حتی آنقدر که فرد آن را نپذیرد.
رفتارهای مردم در ارتباط با تصمیمگیریهای منجر به خرید در دوران بحران چه تفاوتی کرده است؟
در اصطلاح آسیمهخری (panic buying)، یا خریدهای در اثر ترس، هراس و اضطراب، پدیدهای است که این روزها بیشتر از قبل میبینیم و گاه به حساب رفتار غیرعقلانی گذاشته میشود، در حالی که شاید نتوان آن را در زمره رفتارهای غیرعقلانی به حساب آورد. از یکسو میتوان این رفتار را عقلانی دانست، چراکه افراد این رفتار را در تراژدی منابع عمومی نیز از خود نشان میدهند: وقتی انتخابهای بهینه هر فرد منطبق با رفتار بهینه اجتماعی نباشد. بهطور مشخص در مورد خرید مواد شوینده، این دو بهینه بر یکدیگر منطبق نمیشوند. بنابراین آن چیزی که از منظر اجتماعی بیشمصرفی یا خرید هجومگرایانه خوانده میشود، بر اساس بیشینهسازی مطلوبیت میتواند خریدی منطقی و بر مبنای عقلانیت باشد. ضمن آنکه توصیه میشود افراد در این ایام با بسامد کمتری خرید بکنند. بنابراین هوشمندانهتر است که فرد در یک مرحله خرید بیشتری انجام دهد. از طرف دیگر میتوان این رفتار را غیرعقلانی دانست، اگر آن را نمونهای از رفتار گلهای (Herd behavior) تلقی کنیم. به این مفهوم که چون همه زیاد میخرند، پس ظاهراً بهتر است که من هم بیشتر بخرم. یعنی دلیل ما برای زیاد خریدن، به دلیل بهتر بودن زیاد خریدن نیست، بلکه به دلیل این است که دیگران زیاد خرید میکنند. چون این تفکیک خیلی ساده نیست، پس نمیتوان بهسادگی عقلانی بودن آسیمهخری را زیر سوال برد. شاید نوع دیگری از این دست رفتارهای نامتعارف افزایش تقاضا برای خرید اسلحه در آمریکا بود که همچنان در چارچوب عقلانیت قابل فهم و تحلیل است. چراکه افراد با پیشبینی دوران سخت کمبود، خشونتها و دزدیهای بیشتری را پیشبینی میکنند و ترجیح میدهند در زمانه انواع عدم قطعیت و نااطمینانیها دستکم با داشتن اسلحه، اطمینان بیشتری برای حفظ جان خود داشته باشند.
این روزها مساله خانه ماندن بسیار رایج است. از نظر علوم رفتاری چطور این مساله را مورد بررسی قرار میدهید؟
مورد جالبی که در بحران کرونا اتفاق میافتد، این است که دو چرخه همزمان در رفتار مردم مشاهده میشود. اول آنکه افرادی که به خانه ماندن بیشتر توجه میکنند معمولاً افرادی هستند که توانستهاند مساله ناسازگاری زمانی را تا حد خوبی حل کنند و بین خود امروز و خود فردا تفاوتی قائل نشوند. حل این مساله باعث شده است که به تعبیری آنها بتوانند خودشان را نگه دارند از اینکه بخواهند از خانه خارج شوند یا کارهایی را انجام دهند که برای دیگران خطرناک باشد. این افراد به تعبیری خودمهاری (self-control) انجام میدهند. هرچه این خودمهاری بیشتر انجام شود، آن ناسازگاری کمتر میشود و هرچه ناسازگاری کمتر شود، خودمهاری بیشتر میشود. بنابراین به نظر میرسد که این افراد در چرخه مثبتی قرار میگیرند و ماهیچههای خودمهاریشان با بیشتر خانه ماندن قویتر میشود. اما از طرف دیگر یک چرخه همزمان نیز اتفاق میافتد. افرادی که معمولاً پیشبینی میکنند که تبعات رعایت نکردن شرایط خاص کنونی برای خودشان و دیگران زیادتر است، از بقیه بیشتر مراعات خواهند کرد و اتفاقاً همین مراعات باعث میشود که آن اتفاق بد با شدت کمتری رخ دهد. به تعبیری پیشگویی خودمخرب (Self-defeating prophecy) روی میدهد. صرف اینکه افراد پیشبینیها را جدیتر بگیرند، باعث میشود که آنها با احتمال کمتری اتفاق بیفتند. بنابراین خطری که اینجا وجود دارد این است که بر مبنای پیشبینی نامطلوبی از آینده، مثلاً ابتلا یا مرگومیر خود یا نزدیکان به بیماری کرونا، ملاحظاتی را انجام دهم و بعد با مشاهده اینکه روند ماجرا نزدیک به پیشبینی نیست، تصور کنم که باور اولیه من و در نتیجه احتیاطهای من اشتباه بوده است و بهتر است رفتار احتیاطی خودم را تغییر دهم. بنابراین برخلاف آن چرخه مثبت اول، این چرخه میتواند آسیبزا باشد و مردم و سیاستگذاران باید مراقب این چرخه باشند که این پیشبینیهای خودمخرب، افراد را در باورهایشان سست نکند.
از زاویه سیاستگذار چطور میتوانیم به مسائل رفتاری این بحران نگاه کنیم؟
به همین ترتیب میتوانیم از زاویه سیاستگذار به قضیه نگاه کنیم و ببینیم که در مساله کرونا چه سوگیریهای رفتاری را در سطحهای کلان بهداشت و سلامت عمومی کشور میتوانیم مشاهده کنیم. شاید یکی از جدیترین سوگیریهایی که میبینیم همان سوگیری است که در سمت مردم هم وجود داشت: سوگیری تلاش برای حفظ وضع موجود (Status quo bias)، که خودش را در شکل مشخصی از سوگیری به نام سوگیری عادیبودگی (Normalcy bias) نشان میدهد. مفهوم این سوگیری این است که افراد ممکن است بهطور مشخص اینطور تصور کنند که آینده شبیه چیزی است که قبلاً بهطور معمول با آن مواجه بودهایم و بنابراین هم احتمال بحران و هم تبعات آن را کم برآورد کنند. مسالهای که در هفتههای اول بعد از اولین اعلام موارد ابتلا به کرونا، به وضوح دیده شد. اینکه به نظر تلاشی وجود داشت که بگوید اوضاع مانند سابق است و شرایط تغییر چندانی نکرده است و همان تغییرات ناچیز نیز به زودی از بین میرود و خیلی زود شرایط به همان وضع قبلی برمیگردد. پیامد این سوگیری تاخیر در تصمیمسازی در مورد بحرانی بود که هر روز گسترده میشد و نیازمند تصمیمهای سخت، قاطع و بهنگام بود. نوع دیگری از سوگیری نیز که سمت سیاستگذار مشاهده میشود که البته خاص این بحران نیست و در موارد دیگری نیز در کشور آن را دیدهایم سوگیری تفکر یکسویه (One model thinking) است. به این مفهوم که سیاستگذار تصور میکند که برای یک مساله تنها یک و فقط یک راهحل وجود دارد و این همان راهحلی است که به فکر او رسیده و بر آن تمرکز کرده است و بنابراین نیازی به شنیدن سایر صداها و تامل در سایر فکرها نیست. بحران کرونا یکی از شرایطی بود که باعث شد تلنگر باری دیگر به بحثهای سیاستگذاری سلامت در دنیا تبدیل شود. در خیلی از کشورهای دنیا و همچنین در کشور خودمان، از این ابزار برای پیادهسازی بهتر فاصلهگذاری اجتماعی یا تشویق بیشتر مردم به ماندن در خانه استفاده شد. البته بحث جدی در بریتانیا در مورد مساله استفاده از تلنگر برای مقاله با کرونا مطرح بود. انتقاد اصلی این بود که رهیافتهای رفتاری باید به عنوان سیاستهای مکمل و نه جایگزین استفاده شوند و اتکا تنها بر این دست سیاستها نمیتواند به نتیجههای کارای مطلوبی بینجامد. مطالعهای که اخیراً منتشر شده، نشان میدهد مداخلاتی از جنس تلنگر مثل نصب نگهدارندههای صابون، طراحی صابونهای عروسکی برای کودکان یا راه انداختن کارزارهایی که مردم را به رعایت بیشتر بهداشت تشویق میکند توانسته است در افزایش پیشگیری از ابتلا به بیماری کرونا موثر باشد. این موارد تماماً تلنگرهایی است که کمک کرده افراد بیشتر پیشگیری کنند و مواظب گستردهتر نشدن این بحران باشند. در کشور خودمان علامتهایی که برای نشستن افراد در مکانهای عمومی گذاشته شده است از این دست تلنگرهاست. یکی از تلنگرهایی که در همین ایام استفاده شد، ارسال پیامک از سوی وزارت بهداشت به افراد بود که به آنها توصیههای بهداشتی میکرد. البته که خود این ارسال پیامک کار مهم و ارزشمندی بود، اما این امکان وجود داشت که با تغییراتی کوچک کارایی این سیاست افزایش پیدا کند. به عنوان مثال اگر این پیامکها شخصیسازیشده ارسال میشد تاثیرش بیشتر میشد. از این مهمتر در مساله اپیدمی باید توجه به افرادی بیشتر باشد که در کانون انتشار هستند و امکان بیشتری برای انتقال ویروس دارند. بنابراین به جای آنکه پیامک با احتمال یکسان به همه افراد ارسال شود، بهتر بود که این پیامکها بیشتر به افرادی ارسال میشد که دامنه خطر بیشتری داشتند. نکته مهم در تلنگر پیامک این است که ارسالهای آنها باید در یک بسامد مناسب انجام شود. یعنی اگر از یک تعدادی فاصله زمانی کوتاه یا بلندتری ارسال شود، تاثیر خودش را از دست میدهد. در بحران کرونا مردم با بمباران اطلاعاتی از شبکههای اجتماعی و وبسایتهای مختلف در مورد روشهای پیشگیری و درمان کرونا روبهرو هستند. بنابراین خیلی مهم است که به بیشارسالی اطلاعات به آن توجه شود چراکه در میان انبوه سرریز اطلاعات توجه بسیار کمی را به خود جلب خواهد کرد. ضمن آنکه از آنجا که به دلیل بحث تونلبینی ناشی از کمیابی، پهنای باند ذهنی مردم در زمانه بحران کرونا کمتر است، بهتر است اطلاعات خیلی هوشمندانهتر و با دقت بیشتر، هم در محتوا و هم در چگونگی ارسال آن، فرستاده شود. برای کاهش ناسازگاری زمانی افراد (افزایش احتمال تعهد شخصی افراد به خانهمانی) هم میتوان از سازوکار تعهدهای اجتماعی استفاده کرد. به عنوان مثال در شبکههای اجتماعی فرد برای خود تعهد ایجاد میکند که در خانه بماند؛ به این ترتیب فرد خود را بر مبنای هنجار اجتماعی شکلگرفته شهروندی مسوول و وظیفهشناس نشان میدهد و خودپندارهاش را تقویت میکند همچنان که در صورت زیرپا گذاشتن این پیمان، شهروندی هنجارشکن و ضداجتماع شناخته میشود. اگر ساختار هویتی ساخته شود که بگوید به عنوان مثال «شهروند خوب کسی است که در خانه میماند» باعث میشود که اگر فردی هم از خانه خارج شد به دلیل تصویری که از خودش برای خود فرد شکل میگیرد، احساس شرم و گناه کند. هر چقدر از این ابزار اجتماعی بهتر استفاده کنیم، باعث تاثیرگذاری بهتر آن میشود. البته این به این معنا نیست که دولت در این موارد دخالت نکند. به دلیل آنکه افرادی هستند که رفتارشان تودهای و شرطی است. یعنی اگر دیگران از خانه بیرون بیایند، آنها هم قرنطینه را رعایت نمیکنند. پس این رهیافتهای رفتاری مکمل قوانینی است که برای افرادی که قوانین را رعایت نکردهاند، مجازات در نظر میگیرد. در نهایت باید بگویم که دولت و در معنای کلیتر حاکمیت خودش را برای دوران بعد از کرونا آماده کند چون با جهان دیگرگونه با ساختارهای جدید روبهرو خواهیم شد. دورانی که نهادهای سیاسی کارکردهای جدیدی را تجربه خواهند کرد. خودخواهی در برابر دیگری خارج از دایره هویتی است، در سطح بینالملل خودش را به شکل کاهش جهانیشدن و افزایش نگاههای ملیگرایانه نشان میدهد. به نظرم دولت باید حتماً بتواند به توانمندسازی ظرفیتهای حکمرانی خود توجه کند تا بتواند با بحرانهای بعد از فروکش کردن بحران کرونا روبهرو شود.
تجارت فردا