دوشنبه, 18 آذر 1398 10:31

داود سوری: فرصت نجات باقی است

نوشته شده توسط

 

داود سوری از ملزومات بازگشت اقتصاد به ریل صحیح می‌گوید

 

اقتصاد ایران در وضعیت مناسبی نیست. این واقعیتی است که سطوح بالای تصمیم‌گیری به آن اذعان و مردم در زندگی‌شان به خشن‌ترین شکل آن را لمس کرده‌اند. در مقابل مسیر نجات اقتصاد نیز آسان نیست. داود سوری، اقتصاددان معتقد است که در شرایطی که آحاد اقتصادی در مضیقه به سر می‌برند، آغاز اصلاحات جدی، سخت‌تر از گذشته است. سوری مثلاً در مورد حذف یارانه‌های ضمنی، یک شوک بر سطح رفاه خانوارها را پیش‌بینی می‌کند که هم مردم و هم حاکمیت باید آمادگی پذیرش آن را داشته باشند، شوکی که چندین سال ممکن است اثراتش پابرجا باشد. این اقتصاددان تاکید دارد که اقدامات نجات‌بخش باید در کنار یکدیگر انجام پذیرند و اجرای صرف یک اقدام، نمی‌تواند اقتصاد را به ساحل نجات بازگرداند. مثلاً اصلاح قیمت انرژی، بدون دست کشیدن از سیاست سرکوب قیمت‌ها بی‌معنی است. یا اصلاح قیمت انرژی بدون آزادسازی فضای اقتصادی، نمی‌تواند اثر مثبت چندانی داشته باشد. با اینکه سوری چشم‌انداز روشنی پیش‌روی تحقق اقدامات نجات‌بخش نمی‌بیند، اما اقتصاد ایران را ورشکسته نمی‌پندارد و بر این باور است که اگر سیاستگذار به خودش بیاید و یک منطق اقتصادی صحیح بر تصمیم‌گیری‌ها حاکم شود، فرصت نجات همچنان باقی است و اقتصاد می‌تواند به ریل صحیح بازگردد.

 

♦♦♦

 

اقتصاددانان می‌گویند چهار دسته اقدام می‌تواند برای نجات اقتصاد ایران ظرفیت ایجاد کند: 1- روابط خارجی پایدار و پیش‌بینی‌پذیر، 2- پایان دادن به سیاست سرکوب قیمت‌ها، 3- اصلاح قیمت انرژی و 4- آزادسازی و بهبود فضای کسب‌وکار. آیا چشم‌انداز مناسبی برای استفاده از هر یک از ظرفیت‌ها وجود دارد؟

 

درست است که راه نجات اقتصاد ایران از این چهار اقدام می‌گذرد و این چهار راه باید در کنار هم صورت پذیرد تا اقتصاد ایران از این شرایط رهایی پیدا کند. ولی در وضعیت فعلی به نظر نمی‌رسد که چشم‌انداز مناسبی پیش‌روی آنها باشد. حداقل در مورد سیاست خارجی، بعید به نظر می‌رسد که روابط خارجی پایدار و پیش‌بینی‌‌پذیری در کوتاه‌مدت داشته باشیم. در حوزه خارجی مشکلات زیادی پیش‌رو است که نمی‌توان در حال حاضر پایداری آن را تصور کرد.

 

در مورد سه اقدام دیگر که داخلی هستند، یعنی سیاست سرکوب قیمت‌ها، اصلاح قیمت انرژی و آزادسازی، شاید اصلاح قیمت انرژی از دو مورد دیگر نزدیک‌تر و دسترس‌تر باشد. اگر هم این اقدام صورت گیرد به خاطر فشار منابعی است که روی دولت قرار دارد. اما اینکه این اصلاح واقعاً اصلاح باشد یا خیر را اکنون نمی‌دانیم (چراکه ممکن است تنها افزایش قیمت باشد). چیزی که می‌توان پیش‌بینی کرد این است که احتمالاً با افزایش قیمت حامل‌های انرژی روبه‌رو خواهیم شد. اما در مورد سیاست سرکوب قیمت‌ها و آزادسازی، حداقل در کوتاه‌مدت نمی‌توان انتظار تحول داشت.

 

 اینکه چشم‌انداز مناسبی در پیش‌رو نیست، ریشه‌اش به کجا برمی‌گردد؟ هر کدام ریشه مجزایی دارد یا درهم‌تنیده است؟

 

می‌توان ریشه این راه‌حل‌ها را به دو قسمت تقسیم کرد. سیاست خارجی، ریشه دیگری دارد و سه راه‌حل دیگر هم به یکدیگر متصل هستند. اگر راه‌حل اول را کنار بگذاریم، سه راه‌حل بعد از مجرای یک نظام فکری اقتصادی نشات می‌گیرد که اکنون در کشور حاکم است.

 

 به طور کلی آیا کسی به فکر نجات اقتصاد ایران است یا هدف سیاستگذاران تنها «از این ستون به آن ستون» رسیدن است و ایجاد تنفس‌های کوتاه‌مدت؟

 

قطعاً سیاستگذار به فکر نجات است، ولی از زاویه دید خودشان به نجات فکر می‌کنند. ما الان در فصل بودجه هستیم، اما هنوز به شکل قطعی هیچ بخشی از بودجه مشخص نشده است و تنها شایعات و خبرهایی از آن درز کرده که تصمیمات جدیدی در حال اخذ است. البته به نظرم تمام این بحث‌ها را باید برای زمانی گذاشت که بودجه از مجلس بیرون می‌آید. در آن زمان بهتر می‌توانیم قضاوت کنیم که چه تغییرات واقعی در سند مالی دولت رخ داده است. سیاستگذار از نگاه خودش به دنبال این است که اقتصاد را نجات دهد، ولی خب متاسفانه این نگاه و چارچوب فکری نجات، چارچوب شکست‌خورده‌ای است که همچنان روی آن تاکید می‌کنیم. تاکنون ندیده‌ایم که سیاستگذار طرحی نو داشته باشد. شاید واقعاً زمان مناسبی هم نباشد.

 

ما در مضیقه اقتصادی به سر می‌بریم و مردم مشکلات زیادی دارند، حتی اگر طرح نویی وجود داشت، وضعیت سختی برای پیاده‌سازی بود، بگذریم که طرح نویی نیز وجود ندارد. رئیس‌جمهور اخیراً در سخنرانی‌اش عنوان کرد که از هر چهار خانوار ایرانی، سه خانوار نیازمند کمک است. این عدد رقم بالایی است و اصلاح نظام اقتصادی را سخت‌تر می‌کند. در زمانی که می‌توانستیم اصلاحات را انجام دهیم، کاری صورت نگرفته و اکنون به نقطه‌ای رسیده‌ایم که هر اصلاحی، دشوارتر از گذشته است.

 

 در شرایط سیاست داخلی و خارجی امروز، استفاده از کدام‌یک از ظرفیت‌های چهارگانه برای بهبود وضع اقتصاد در دسترس‌تر است؟

 

اصلاح قیمت انرژی در اختیار دولت است و دولت می‌تواند این اقدام را انجام دهد. نمی‌گویم کار سختی برای دولت نیست، اما از باقی اصلاحات کار ساده‌تری خواهد بود.

 

 یعنی دست کشیدن از سرکوب قیمت‌ها می‌تواند با موانعی روبه‌رو شود؟

 

این موانع، بیشتر موانع ذهنی است که در نظام جاری و تصمیم‌گیری ما وجود دارد. قیمت‌ها راه خود را می‌روند و دولت‌ها تنها می‌توانند اختلالاتی در روند آنها ایجاد کنند. دیر یا زود دولت‌ها مجبور می‌شوند که به روند قیمتی تن دهند. اما خب وضعیت فعلی به گونه‌ای است که اجازه نمی‌دهد سیاستگذاری تصحیح شود.

 

 آیا می‌توان امیدوار بود که در میان‌مدت فقط با انجام یکی از این چهار اقدام، مانند اصلاح قیمت انرژی، اقتصاد به سمت ساحل نجات حرکت کند یا این اقدامات باید همزمان و توامان صورت گیرند؟

 

مسلماً خیر. این مجموعه اقدامات، به‌هم‌پیوسته است و باید با همدیگر پیش بروند. شاید بتوانیم در مورد ارتباط با خارج، کمی با اغماض نگاه کنیم، ولی سه اقدام دیگر کاملاً به‌هم‌پیوسته هستند. وقتی صحبت از اصلاح بازار انرژی می‌کنیم، در ذهن همه ما این تداعی می‌شود که قیمت بنزین یا گازوئیل را می‌خواهند افزایش دهند. این افزایش قیمت‌ها اتفاقاً اصلاح نیست. وقتی صحبت از اصلاح می‌کنیم، یعنی بحث آزادسازی را باید دنبال کنیم و بحث رقابت را باید پیاده کنیم. صحبت از اصلاح، یعنی عدم سرکوب قیمت هم باید اجرایی شود. بنابراین همه اینها باید در کنار یکدیگر پیگیری و محقق شوند. اگر اصلاح را به افزایش قیمت تقلیل دهیم، نامش دیگر اصلاح نیست و بهتر است از این کلمه استفاده نکنیم، این همان افزایش قیمت است. این در اختیار دولت است که این کار را انجام دهد یا خیر.

 

 ما چقدر زمان داریم که از این ظرفیت‌ها استفاده کنیم و چه زمانی این ظرفیت‌ها کارایی خود را از دست می‌دهند؟

 

این سوال خیلی سختی است. راه‌های نامبرده همواره می‌توانند در هر اقتصادی مورد استفاده قرار گیرند و باید دولت‌های ما به سمت آن حرکت کنند. اگر اقتصاد بخواهد پویایی داشته باشد باید از این چهار راه استفاده کند. در هر حال، این راه‌حل‌ها یک درمان یا داروی همیشگی هستند. اما در مورد این سوال که چقدر زمان داریم، واقعیت این است که نمی‌توانیم زمانی مشخص کنیم. آنچه مشخص است اینکه ما در حال ضعیف‌تر شدن هستیم. این ضعیف شدن، استفاده از داروها را هم سخت‌تر می‌کند. استفاده از این ابزارها می‌تواند از چارچوب اقتصاد خارج شود و به موارد دیگری همچون مسائل اجتماعی وابستگی پیدا کند. اینکه چطور مردم باید به کاهش رفاه و سطح درآمد عادت پیدا کنند و این را در خود حل کنند.

 

 شما به المانی از سخنان آقای روحانی اشاره کردید، که تقریباً 75 درصد خانوارهای ما نیازمند هستند و به همین دلیل هم شاید خیلی از این اصلاحات امکان‌پذیر نباشد. این خودش نمی‌تواند متری برای نقطه غیرقابل بازگشت باشد و اینکه هرچه زمان از دست رود و وضعیت بدتر شود، اینها کارایی خود را از دست دهند؟

 

نه اینکه کارایی ندارند، بگوییم انجامش سخت‌تر و دشوارتر می‌شود. بالاخره هنگامی که با جامعه‌ای روبه‌رو هستید که با وجود گرفتن یارانه‌های ضمنی، همچنان از هر چهار خانوارش، سه خانوار به کمک نیاز دارد، خیلی روشن است که اگر آن یارانه‌های ضمنی را از این خانوارها بگیرید، بسیار بیشتر به کمک نیاز خواهند داشت، حداقل در گام نخست اصلاحات. درست است که در یک فرآیند دینامیک، اگر آن مبالغ یارانه‌های ضمنی بهینه و به شکل کارا از آنها استفاده شود، می‌تواند موجب کسب درآمد مردم در آینده شود، اما خواهی نخواهی، در بهترین حالت هم که بهترین استفاده از آن منابع شود (که البته تجربه نشان می‌دهد این هم مورد سوال بزرگی است)، باید انتظار یک شوک دو یا سه‌ساله و شاید هم بیشتر برای خیلی از خانوارها و حاکمیت را داشته باشیم. یعنی خانوارها، نظام و دولت باید تحمل این را داشته باشند که یک شوکی به وضعیت درآمدی و رفاه خانوارها وارد می‌شود. این هم در حالتی است که از منابع حاصل‌شده بتوانند به خوبی استفاده کنند تا بعداً به نفع خانوارها باشد و اشتغال و درآمد ایجاد کند. اگر این منابع هم مثل قبل، حیف و میل شود، وضع بدتر خواهد شد.

 

 به نظر می‌آید که شرایط سخت تحریمی سیاستگذاران را مجاب کرده تا به برخی از اصلاحات ساختاری در بودجه تن دهند و به تعبیری به ترک اعتیاد خشن روی آورند. اگر فرض شود که این لایحه از فیلتر مجلس عبور کند و به اجرا برسد، به نظرتان می‌تواند همین بودجه راه نجات باشد؟ علاوه بر این، تا چه حد این ترک اعتیاد می‌تواند دائمی باشد؟

 

ببینید اولاً بودجه یک برنامه یک‌ساله است، برنامه یک‌ساله درآمدها و مخارج دولت. دوماً سندی است که روی کاغذ قرار دارد، اثرات واقعی آن به این بازمی‌گردد که تا چه حد این بودجه (اگر هم تغییری در آن پیدا نکند) قابلیت اجرایی داشته باشد. روی کاغذ خیلی چیزها را می‌توانیم بنویسیم، اما در زمان اجرا مهم است که چه برنامه‌هایی پیاده می‌شود. اکنون به راحتی می‌توانیم روی کاغذ پایه‌های مالیاتی را زیاد کنیم و نرخ‌ها را افزایش و درآمدهای مالیاتی را در بودجه زیاد نشان دهیم. اما این تنها روی کاغذ است. آیا اقتصاد ما در سال آینده توان پرداخت این مالیات را دارد یا ندارد؟ اصلاً بحث فرار مالیاتی را نمی‌خواهم مطرح کنم، این بحث را باید در تولیدکننده یا تاجری که دولت به دنبال اخذ مالیات از آنهاست، دید. آیا فعالان اقتصادی توان پرداخت مالیات دارند یا خیر؟ آن هم در کشوری که نرخ رشد منفی 9 درصد در حال تحقق و تجربه است.

 

در نتیجه اینها باید واقع‌بینانه‌تر باشد. ما در بهترین شرایط اقتصادی کشور هم نتوانستیم چنین مالیات‌هایی را بگیریم، حال سوال این است که آیا الان زمان مناسبی برای انجام این کار است و می‌توانیم در عمل آنها را تحقق بخشیم؟ کسانی که این برنامه‌ریزی‌ها را انجام می‌دهند به آمار و ارقام و توانایی‌ها و محدودیت‌ها، بیشتر اشراف دارند، ولی باید به این سوالات پاسخ داده شود. یا بحث حذف یارانه‌های ضمنی که مطرح می‌شود و ارقامی هم در مورد آن محاسبه شده است؛ آیا واقعاً توان حذف این حجم از یارانه‌ها را داریم؟ اگر این توان وجود داشت چرا قبلاً و در شرایط بهتری آن را انجام ندادیم؟ همیشه می‌دانستیم که یارانه‌های ضمنی زیادی در اقتصاد کشور پرداخت می‌شود. بحث‌های مطرح‌شده در مورد بودجه سال آتی، بحث‌های خیلی خوبی است، اما اینکه تا چه حد بتوانیم آنها را در مقام اجرا دنبال کنیم، به نظرم زیر سوال است. پس از آن، سوال مهم‌تر این است که آیا منابع جدید حاصل‌شده، قرار است خرج امور جاری دولت شود؟ یا قرار است سرمایه‌گذاری شود؟ اگر خرج امور جاری دولت شد، سال بعدش چه تدبیری باید به‌کار گرفته شود؟ در سال بعدش که این منابع وجود ندارد و تقلیل می‌یابند، چه راهکاری در نظر گرفته می‌شود؟ آیا برنامه‌ای برای مصرف آنها وجود دارد؟ به نظرم اینها بحث‌های طولانی‌مدتی است و در قالب یک بودجه یک‌ساله، طبعاً نمی‌گنجد.

 

 اگر به نقطه غیرقابل بازگشت برسیم، اگر اصلاحات امکان‌پذیر باشد هزینه بسیار بیشتری خواهد داشت. اقتصاددانان چطور می‌توانند در شرایط فعلی سیاستمداران را مجاب به پذیرش جراحی عمیق کنند تا از رسیدن به نقطه غیرقابل بازگشت ممانعت به عمل آید؟ آیا رسالتی برای اقتصاددانان تعریف می‌شود؟

 

ببینید بخشی از اقتصاددانان که بیرون از دایره دولت و تصمیم‌گیری هستند، تنها کاری که از آنها برمی‌آید و باید انجام دهند، این است که آن سیاست‌هایی را که از نظرشان صحیح است مرتب بگویند و بنویسند و بر آنها پافشاری کنند. گروهی از اقتصاددانان که در دایره تصمیم‌گیری دولت و حاکمیت قرار دارند هم باید بیشتر به واقعیت‌های اقتصادی وزن دهند. این گروه باید تلاش کنند تا واقعیت‌های اقتصادی را بیشتر مدنظر قرار دهند و در تصمیم‌گیری‌ها بیشتر استفاده کنند. رسالت گروه داخل حاکمیت این است که همکاران‌شان در صندلی‌های تصمیم‌گیری را توجیه به اخذ تصمیمات مبتنی بر واقعیات اقتصاد کنند. من فکر نمی‌کنم بیش از این، کاری از اقتصاددانان برآید.

 

 در نظام بانکی ما، خیلی از کارشناسان بانکی می‌گویند که کار از اصلاح گذشته و باید به دنبال نجات نظام بانکی بود. آیا در فضای اقتصاد کلان‌مان هم می‌توانیم این تعبیر را به‌کار بریم و بگوییم نجات یک مرحله بالاتر از اصلاح است و ما اکنون در وضعیت نجات به سر می‌بریم و تنها به نجات نیاز داریم و از مرحله اصلاحات گذشتیم؟

 

من معتقدم که این‌طور نیست. ما کشوری با 80 میلیون جمعیت هستیم، بازار بزرگی را در اختیار داریم، منابع نفتی عظیمی در کشور وجود دارد، اصلاً بدهی خارجی نداریم و به طور کلی کشور قابلیت‌های بسیار بالایی دارد. نمی‌توانیم کشور را به عنوان یک کشور ورشکسته در نظر بگیریم. من این‌طور فکر نمی‌کنم، معتقدم همچنان می‌توانیم با اصلاحات خرد و داشتن یک منطق اقتصادی مشخص که در کلیه سیاست‌های اقتصادی کشور جاری باشد، در یک دوره چندساله به ریل رشد و توسعه بازگردیم. طبعاً نوساناتی خواهیم داشت، ولی می‌توانیم اگر چارچوب نظری مناسبی بر دستگاه سیاستگذاری حاکم شود، به مسیر اصلی برگردیم و به سمت بالا حرکت کنیم. هنوز زمان هست، توانایی‌ها و قابلیت‌های کشور بسیار بالاست.

تجارت فردا

نظر دادن

لطفا دیدگاه خود را درباره این مطلب بنویسید: