سالها پیش که در فضای توسعه بینالملل کار میکردم با فردی جلسه داشتم که متخصص مسايل اب در کشورهای در حال توسعه بود ولی متخصص عملی قضیه! دکترای آبیاری داشت و با این که استاد دانشگاه هم بود ولی ۲۰ سال از عمرش را بیشتر در کشورهای مختلف آفریقایی و آسیایی صرف ساختن انواع راهحلهای عرضه و مدیریت آب شهری و کشاورزی کرده بود و کارش الان این بود که مرتب به نقاط مختلف جهان سفر کند و به کشورهای مختلف کمک کند تا در روستاها و کمپهای پناهندگان و امثال آن وضع دسترسی به آب را بهتر کنند. فکر میکردم چه خوب است آدم کاری از این جنس داشته باشد: شغلی که در عین خلاقیت و کار فکری، نیاز به دانش انضمامی و عینی (Concrete) دارد که مستقیم به درد حل مسایل واقعی میخورد و مرتب هم در طول زمان بر آن افزوده میشود.
یک بار با همکاری از یک میزگرد اقتصادی در داخل کشور بر میگشتیم. در آسانسور به من گفت گاهی فکر میکنم این چه شغلی است که ما داریم، اگر به جای این کار مثلا دندانپزشک بودیم، صبح به صبح میرفتیم مردم را درمان میکردیم و همانجا هم نتیجهاش را میدیدند و ازمان تشکر میکردند و میرفتند و ما هم شب با حس مثبت بر میگشتیم خانه. در مقام اقتصاددان باید سعی کنیم پاسخ سوالات بزرگی که نه برایش داده درستی هست و نه فهم دقیقی از آن را بدهیم و آخر سر هم همه ازمان طلبکار هستند و ما را مسوول اوضاع میدانند.
در ذهن من همیشه یک کنتراستی بین شغل آن متخصص آب و اقتصاددانی که در جایی مثل ایران کار میکند هست. آن متخصص آب هر سال یک جایی چیزی ساخته و بعد ۲۰ سال احتمالا فهرستی از پروژهها و تجارب ملموس دارد که به آن مفتخر باشد. اقتصاددان ما ممکن است ۲۰ سال باشد که همان حرفها را در مورد قیمت ارز و بنزین و تورم و امثال آن تکرار کند و باز ببیند که همه چیز سرجای اولش است و کل زحمت ۲۰ سالهاش تقریبا هیچ چیزی را عوض نکرده (شاید جزو ذهنیت چند هزار نفر آدم که مقالات و نوشتههایش را خواندهاند).
ایده «اقتصاددان-مهندس» (که قبلا در مورد جزییاتش نوشتهام و اشاره به اقتصاددانانی دارد که روی مسایل نرماتیو و عمدتا خرد کار میکنند و جایی بین اقتصاد، تحقیق در عملیات و ریاضی کاربردی هستند) برای من ترکیبی از آن دو حالت است. در موردش باز هم خواهیم نوشت.
منبع: https://t.me/hamedghoddusi