چهارشنبه, 10 مهر 1398 07:26

امیرحسین خالقی: الیگارش جگردار!

نوشته شده توسط

امیرحسین خالقی

میخاییل خودورکوفسکی را بی رحم، باهوش و با اعتماد به نفس بالا توصیف می کردند که در سخنرانی و مصاحبه هایش بی پرده و بدون رعایت نزاکت سیاسی سخن می گفت، او که البته سابقه عضویت در حزب کمونیست را داشت، از الیگارش هایی بود که بعد از فروپاشی شوروی به ثروت رسیدند و بعد از اوج گیری حتی زیر بار کنترل دولت نمی رفتند! او اواخر دهه 1980 بانک مناتپ را تاسیس کرد و البته از ارتباط های خوبش با اتحادیه جوانان کمونیست هم کمال بهره را برد، اوضاع دهه 1980 با دوران پرشور پس از انقلاب اکتبر 1917 خیلی تفاوت کرده بود.

 

او از قدرت سیاسی  به خوبی استفاده کرد و به سرعت یک کسب و کار چند میلیون دلاری به وجود آورد. بعد ار فروپاشی هم بیکار ننشست، بانک او به دلیل ارتباط خوب مالکش با اهالی دولت بیشترین میزان وجوه دولتی را در خود نگه داشته بود،  او در دوران سقوط سریع روبل به خوبی از این پول های دولتی استفاده کرد و با سفته بازی پول هنگفتی به جیب زد. بعد هم وارد کسب و کار انرژی شد و یوکس (غول فعال در حوزه انرژِی) را به ثمن بخس خریداری کرد. او بی پروا در آن دوران که مصیبت اقتصادی فراگیر شده بود. همه میراث گذشته کمونیستی را تخطئه می کرد، در کتابش که نوعی مانیفست به حساب می آمد به صراحت گفته بود: زندگی به سبک لنین را رها کنید! ... ارباب همه ما اعلیحضرت پول است! غریب نیست که چنین کسی برای مردم تحت فشار روسیه محبوب نباشد.

 

او در مدیریت شرکتش، یعنی یوکس، هم بی رحمی و قاطعیت زیادی نشان داد تا آن را به یک شرکت پیشرو در حوزه انرژی تبدیل کند. با فرستادن نیروهای امنیتی و افسران سابق کی جی بی (سازمان امنیت شوروی سابق) که تحت فرمانش بودند به شرکت و انضباطی نظامی وار تمام مخالفت ها را سرکوب کرد. مافیای داخلی یوکس را درهم شکست و مقررات سفت و سختی را برقرار کرد. گفته اند خواسته بود لیستی از کارگرانی که مست سرکار می آیند را برایش تهیه کنند و 90 درصد آنها را اخراج کرد! او کمک های مالی شرکت به شهرهای نفتی محل فعالیت را قطع کرد، خشونت ها رخ داد، ولی او موفق شد شرکت را در کنترل بگیرد و البته موفق شد هزینه تولید را تا دو سوم کاهش دهد.

 

از سوی دیگر از نفوذ سیاسی و ارتباط هایش با دوما استفاده می کرد تا مالیات یوکس را هرچه بیشتر کاهش دهد. بدیهی است که با چنین رویکردی بعید بود هوای اهالی کرملین را برای اهداف سیاسی شان داشته باشد. چنان جاه طلب بود که می خواست برای صادرات به چین مستقیم به آن کشور خط لوله بکشد، چیزی که از نظر ملاحظات امنیتی و ژئوپلیتیک کرملین گناهی نابخشودنی بود، پوتین حتی در سفر به چین مخالفتش با طرح خودورکوفسکی را به صراحت اعلام کرد و طرحی جایگزین به جای صادرات مستقیم پیشنهاد کرد. اما واکنش خودورکوفسکی تحقیر و دست انداختن دولت بود و گفت اگر حتی دولت آن خط لوله پیشنهادی اش را بکشد، شرکت او نفتی به آن تزریق نخواهد کرد. گفته اند در جلسه الیگارش ها با پوتین مستقیم به متحد نزدیک او سرگئی بوگدانچیکف، مدیر رزنفت، حمله کرده و او را  فاسد خوانده بود.

 

او که می دانست سرش به خطر است، مذاکره با غول های نفتی مثل شورون و اکسون را آغاز کرد تا با سهیم کردن آنها در شرکتش  از ضبط دارایی هایش جلوگیری کند، حتی خیلی از الیگارش ها فکر می کردند او پا را از حدش فراتر گذشته است و زیاد بی ترمز می رود. در همان دوران گزارشی با نام دولت و الیگارش ها بیرون آمد که خودورکوفسکی و برخی دیگر را متهم کرده بود که در پی کودتا برای برکناری پوتین اند. افکار عمومی و مخالفان به شدت به او و دیگر الیگارش ها بدبین بودند، درآمد دولت زیاد نبود، ولی آنها همچنان برای کاهش مالیات با این و آن لابی می کردند. زمان انتقام بالاخره رسید و پوتین و یارانش از محبوب نبودن آنها کمال استفاده را کردند. و در سال 2003 وقتی هواپیمایی خودورکوفسکی به زمین نشست، خود را در محاصره کماندوها و سربازان دید. به زندان افتاد، دارایی های شرکتش مصادره شد و به سیبری تبعید شد. او ده سالی پشت میله ها ماند.

 

اما چرا یاد چهره ای نه چندان خوشنام از روسیه کردم که فساد آن از کفر ابلیس مشهورتر است؟ این را در ادامه بحث در مورد خصوصی سازی باید خواند، غرضم البته تایید و تحسین یک الیگارش یا تجویز راهی نبود، می خواستم نشان دهم واگذاری دارایی های دولتی حتی در یک فرایند سر تا پا فاسد، چطور می تواند فضای سیاسی و توازن قدرت را بر هم زند، می شود فکر کرد اگر امثال خودورکوفسکی می ماندند، اوضاع چگونه می شد؟ شاهد نوعی جنگ داخلی بودیم یا به تدریج اوضاع به سوی ثبات می رفت؟ به نظرم تامل روی این پرسش ها می تواند برای فهم آینده این گربه بزرگ (ایران) هم کارساز باشد، والله اعلم.

منبع: https://t.me/RahbordChannel

نظر دادن

لطفا دیدگاه خود را درباره این مطلب بنویسید: