حتی در اوج تحریم خارجی و رکود اقتصاد داخلی، میتوان قاطعانه گفت که پاسخ این سوال مثبت است. چگونه؟ کافیست با درایت و قاطعیت کافی، حجم عظیم یارانه_سیاه را به یارانه_سپید تبدیل کنیم.
مواردی که آنها را «یارانه سیاه» مینامم، طیف وسیعی از یارانههای تخریبگر «عدالت»، تخریبگر «شفافیت» و تخریبگر «رقابت سالم اقتصادی» را شامل میشوند: از توزیع هنگفت دلار دولتی بین واردکنندگان نورچشمی و مسافران خارجی گرفته تا ارائه حجم عظیمی از یارانه به سوخت هواپیما؛ از توزیع بیتالمال برای پوشش زیان بانکها و خودروسازان گرفته تا ارائه سوخت و مواد اولیه بسیار ارزان به پتروشیمیها و فولادسازها؛ و از بذل و بخشش بیتالمال در قالب وامهای بدون بهره در میان نورچشمیها گرفته تا توزیع سکه طلا با نرخ دولتی فسادساز و ارائه یارانه عظیم به بنزین و گازوییل.
یارانههای سیاه، ۴ ویژگی دارند:
اول، معمولا از طرف گروههای فشار مختلف به بهانههایی مانند فقرزُدایی یا کنترل تورم یا حمایت از تولید ملی بر دولت تحمیل میشوند. دوم، سهم محرومترین اقشار از ثروتهای خدادادی کشور را شدیدا کاهش میدهند (تخریب عدالت اقتصادی). سوم، رقابت بین تولیدکنندگان بر سر دلربایی از مشتریان به وسیله بهبود قیمت و کیفیت کالاها را، به رقابت بر سر دلربایی از مقامات حاکمیتی برای دریافت انواع رانت دولتی منحرف میکنند (تخریب رقابت اقتصادی سالم)، و چهارم، پتانسیل انواع فساد را با حجیم کردن «امضاهای طلایی»، بالا میبرند (تخریب شفافیت اقتصادی)
بنابراین برنامههای فقرزُدایی با محوریت ریشهکنی یارانههای سیاه و تبدیل آنها به یارانههای سپید، شامل مواردی از این دست خواهد بود:
اول: برنامه «دلار همگانی»
بجای اینکه هر سال حجم عظیمی از یارانه سیاه را در قالب «دلار دولتی» بین واردکنندگان نورچشمی توزیع کنیم و تهمانده دلار دولتی را هم بین مسافران خارجی (سیاحتی یا زیارتی) بذل و بخشش کنیم، سهمیه مساوی از دلار دولتی را در اختیار همه ایرانیان قرار دهیم تا افرادی که میخواهند مستقیما آن را مصرف کنند و افرادی هم که نمیخواهند (عمدتا فقیرترین شهروندان)، سهمیهشان را با قیمت توافقی به دیگران بفروشند.
دوم: برنامه «بنزین همگانی»
بجای اینکه هر سال حجم عظیمی از یارانه سیاه را در قالب بنزین و گازوییل ارزان (حدودا یکپنجم قیمت افغانستان و پاکستان) توزیع کنیم که سهم عمده آن به خانوارهای ثروتمند مالک چندین خودرو و نیز قاچاقچیان بنزین میرسد، سهمیه مساوی از بنزین و گازوییل ارزان را در اختیار همه ایرانیان قرار دهیم تا افرادی که مایلند آن را مستقیما مصرف کنند و افرادی هم که مایل نیستند (خانوارهای فاقد اتومبیل که عمدتا فقرا هستند)، سهیمهشان را با نرخی توافقی به دیگران بفروشند.
سوم: برنامه «وام همگانی»
بجای اینکه هر سال بودجه هنگفتی را برای ارائه یارانه سیاه در قالب توزیع وامهای بدون بهرهای اختصاص دهیم که بخش قابل توجهی از آنها نصیب رانتخوارانی میشود که با برچسب تولیدکننده به دستبرد زدن به بیتالمال مشغولند، سهمیه مساوی از وام کمبهره را در اختیار همه ایرانیان قرار دهیم. هر یک از شهروندان که وثیقه قابل قبول بانکی ارائه کردند، بتوانند مستقیما از این وام استفاده کنند و هر فردی هم که وثیقه بانکی نداشت (غالبا خانوارهای فقیرترین دهکهای درآمدی)، بتواند سهمیه وام کمبهره خود را بفروشد یا حتی آن سهمیه را به کارآفرینی ببخشد که تضمین میکند شغل یکساله در اختیار او قرار دهد.
هر کدام از این برنامهها (دلار همگانی، بنزین همگانی و وام همگانی) میتوانند اسکلت برنامهای ملی برای ریشهکنی «فقر مطلق» بوده و این هدف ارزشمند را از مسیر ریشهکنی «یارانههای سیاه» (تخریبگر عدالت و تخریبگر شفافیت) و تبدیل آنها به «یارانههای سپید» (عدالتگرا و کاملا شفاف) محقق کند. ضمنا به سادگی میتوان نگرانی از آثار تورمی هر طرح را به حدود صفر رساند؛ زیرا تکنولوژی جهانی کنترل تورم در ۲ دهه اخیر آنقدر پیشرفت کرده که هماکنون ۹۰ کشور جهان توانستهاند تورم خود را به زیر سالی ۳ % برسانند (منبع: گزارش WEO، صندوق بینالمللی پول).
صد البته برای موفقیت هر یک از این برنامهها، باید دقت فراوانی در طراحی جزئیات اجرایی لحاظ شود؛ از ملاحظات فنی گرفته تا ملاحظات اقتصادی و نیز ملاحظات اقتصاد سیاسی در زمینه سنگاندازیهای گروههای فشار حامی یارانههای سیاه.
منبع:https://t.me/social_Economics