چالشهای بیسابقهای گریبان لیگ برتر فوتبال را در آستانه دوره نوزدهم گرفته است. بحران اقتصادی کشور این مشکلات را تشدید کرده. در این شرایط بهترین فرصت برای انجام اصلاح اساسی ساختار لیگ به وجود آمده است
امیر علیزاده*
باشگاههایی بدهکار که خطر محرومیت از رقابتهای آسیایی همواره تهدیدشان میکند، استادیومهای غیراستاندارد و کهنه که حالا بیش از هر زمان دیگری تامین امنیت در آنها دشوار شده، بلیتفروشی سنتی و منابع درآمدیای که یا شفاف نیستند، یا ناکافیاند (اسپانسرینگ)، یا وصول نمیشوند (تبلیغات دور زمین و حق پخش تلویزیونی) یا اصلا موجود نیستند (درآمدهای روز مسابقه)، و یا در اصل درآمد نیستند و یک جور جمعآوری اعانه از هواداراناند (سامانههای پیامکی).
این در حالی است که اقتصاد کشور هم دوباره به یک رکود تورمی سنگین دچار شده و با سنگینترین تحریمهای تاریخ هم روبرو است و ارزش پول ملی هم در یک سال گذشته به شدت کاهش پیدا کرده است.
چنین شرایطی مدیریت استراتژیک میطلبد. مدیریت راهبردی چیزی نیست به جز سازگاری با تلاطمهای محیطی و تبدیل کردن تهدیدها به فرصت. تصمیمگیران فوتبال ایران سالهاست اصلاحات لازم را در ساختارها انجام ندادهاند و کار را به اینجا رساندهاند. اما افسوس خوردن و دست روی دست گذاشتن فایدهای ندارد. حالا، همین حالا، باید ضروریترین اصلاحات را انجام داد.
فرصتی که با این بحران در فوتبال ایران به وجود آمده این است که در شرایط کنونی راحتتر از شرایط عادی میتوان اصلاحات ساختاری را انجام داد و تغییرات را مدیریت کرد. این اصلاحات و تغییرات را در چنین شرایطی همه ذینفعان راحتتر میپذیرند.
این اصلاحات را میتوان ذیل چند سرفصل شرح داد:
۱- کاهش هزینهها
اولین و حیاتیترین قدم کاهش هزینههاست. هزینههای دستمزد عمدهترین قلم هزینه باشگاهها است که به ابعاد سرسامآوری رسیده و همچنان هیچ تناسبی با درآمدهای آنها ندارد و فصل به فصل بدتر هم میشود. دستمزد بازیکنان باید واقعی شود. واقعی یعنی متناسب با درآمدهای باشگاه. هر باشگاه باید در وسع خودش خرج کند. تیمها باید کوچک شوند. جلوی ریختوپاشهای غیرضروری گرفته شود.
یکی دیگر از راههای کاهش هزینه این است که لباس و تجهیزات تیمها خریداری نشوند. تامین لباس تیمها در اصل یک حق است که باشگاهها از طریق فروش این حق درآمدزایی میکنند. اما در فوتبال ایران به دلیل ندانمکاری و عدم شفافیت و رانتخواری، به جز چند باشگاه، اکثر باشگاهها همچنان لباس و تجهیزات خود را میخرند. در همین بسترهای موجود و حتی با تولیدکنندههای ورزشی داخلی هم میتوان با بهره گرفتن از متخصصان بازاریابی و حقوقی قراردادهایی را بست که حداقل تهاتری باشند و این گونه دستکم جلوی هزینههای اضافی را گرفت.
۲-افزایش درآمدها
منابع درآمدی یک باشگاه مشخصاند. سه منبع اصلی عبارتند از فروش حقوق پخش تلویزیونی، درآمدهای روز مسابقه و درآمدهای تجاری. درآمدهای تجاری یک سرفصل کلی است که شامل درآمدهای حاصل از فروش حقوق اسپانسرینگ و درآمدهای ناشی از بازارپردازی (مرچندایزینگ) میشود. از میان این منابع درآمدی در ایران تنها منبع اسپانسرینگ تا حدودی حاصل میشود. آن هم نه آن طور که باید و شاید.
سامانههای پیامکی تنها یک بستر برای جمعآوری اعانه از هواداراناند و قرارداد اسپانسرینگ و یک منبع اصولی درآمدزایی به حساب نمیآیند. برخی از باشگاهها در ایران با اجاره دادنِ املاک و زمینهایی که در اختیار دارند منابع دیگری هم برای خود ایجاد کردهاند.
در شرایط بحرانی فعلی موقع آن رسیده که یک بار برای همیشه مشکل درآمدزایی حل شود. فدراسیون باید در حل مشکل گرفتن حق پخش تلویزیونی از صداوسیما در همکاری با نهادهای مختلف مصمم باشد و قدمهای جدی بردارد. علاوه بر آن فدراسیون و سازمان لیگ باید بستههای حقوقی جداگانهای برای پخش اینترنتی و پخش در بازارهای خارجی تعریف کنند و آنها را در مزایدههای بینالمللی به فروش برسانند.
درآمدهای روز مسابقه منبع درآمدی بسیار مهمی است که در ایران مغفول مانده است. ساختار مالکیتی ورزشگاهها باید حل شود. صندلیهای استادیومها باید شمارهگذاری شوند و بلیتفروشی به صورت الکترونیکی صورت بگیرد. همه بسترهای این کار موجود است. تنها اراده و مدیریت میخواهد. اما درآمدهای روز مسابقه فقط به فروش بلیت محدود نمیشود. امکانات رفاهی دیگر از جمله رستوران، دکههای اغذیهفروشی، فروشگاه و سرگرمیهای دیگر باید ایجاد شوند و رفتن به استادیوم را برای هوادار به یک تجربه مفرح تبدیل کنند.
برای درآمدزایی از طریق بازارپردازی، فدراسیون، سازمان لیگ و اتحادیه باشگاهها باید با همکاری قوه قضاییه بسترهای لازم برای دفاع از حقوق مالکیت را ایجاد کنند. هیچ ارتباطی هم به کپیرایت ندارد. بارها و بارها این نکته گفته شده، اما مدیران فوتبال ایران همچنان اصرار دارند کوتاهیهای خود را پشت سر این بهانه پنهان کنند. باشگاهها و فدراسیون باید نامونشانهای خود را به عنوان علامت تجاری ثبت، و از آن مهمتر باید کانالهای رسمی برای توزیع و فروش پیراهن و سایر کالاهای هواداری ایجاد کنند. بدون این کانالهای توزیع فیزیکی و مجازی، باشگاههای اروپایی هم با انواع و اقسام علائم تجاری ثبتشده یک سنت هم نمیتوانند بفروشند و قافله را به کپیکاران و تولیدکنندگان پیراهنهای تقلبی میبازند.
درآمدهای اسپانسرینگ در فوتبال ایران به طور آشکار پایین است. دلیل آن هم راههای نادرست فروش حقوق اسپانسرینگ است. سازمان لیگ و باشگاهها به جای فروش غیرشفاف تبلیغات دور زمین عین بیلبوردهای خیابان، باید با بهره گرفتن ازمتخصصان بازاریابی به دنبال شراکتهای بلندمدت در سطوح مختلف باشند و درآمدهای پایداری ایجاد کنند. در شرایط رکود اقتصادی این کار آسانی نیست، اما ممکن است.
باشگاههای ایران باید به فکر یک منبع پنجم درآمدزایی باشند که بسیاری از باشگاههای کوچکتر اروپایی هم از آن استفاده میکنند: پرورش و فروش بازیکن. به خصوص حالا که با کاهش ارزش ریال، درآمدهای ارزی جذابیت بیشتری پیدا کردهاند، باشگاهها باید از این پتانسیل بیشتر استفاده کنند. لازمهی آن داشتن یک مرکز و آکادمی و سیستم درست و مدرن برای استعدادیابی و پرورش بازیکن است. این نه تنها باعث افزایش درآمد بلکه یک راه کاهش هزینههای دستمزد نیز هست.
۳-کنترل و نظارت
تنها راه پیادهسازی و اجرای درست و کارآمد این سیاستها و اقدامات، نظارت و کنترل دقیق با اقدامات تشویقی تنبیهی مشخص است. نیازی هم نیست دوباره چرخ را اختراع کنیم. هماهنگی و پیادهسازی بدون تعارف نظام «کلاب لایسنسینگ» کنفدراسیون فوتبال آسیا یا اجرای همان استانداردها و معیارهای اعطای مجوز حضور در رقابتهای آسیایی و الگوبرداری از این نظام برای لیگ داخلی بهترین قدم است.
سازمان لیگ و فدراسیون فوتبال باید با تعریف یک نظام جامع که شامل استانداردهای مالی، اقتصادی و زیرساختاری است، نظارت دقیقی داشته باشند و با ممیزی مداوم باشگاهها از این اطمینان حاصل کنند که دخل و خرج باشگاهها با هم متناسب است و این استانداردها در توسعه زیرساختها رعایت میشود. بدون ملاحظه و بدون تعارف.
هر باشگاهی که این مقررات و استانداردها را نقض میکند نه تنها مجوز حضور در رقابتهای آسیایی بلکه مجوز شرکت در لیگ برتر را هم نباید بگیرد و بالاجبار به دستههای پایینتر سقوط کند. یک لیگ کوچک اما استاندارد هشت تیمی با زیرساختهای درست و باشگاههایی که از سلامت مالی برخوردارند، بسیار بهتر از یک لیگ غیراستاندارد با ۱۶ باشگاه بدهکار و ورشکسته در استادیومهای فرسوده است که جان تماشاگران را هم نمیشود در آنها تامین کرد.
دیگر مجالی باقی نمانده است. این بهترین فرصت است. و شاید آخرین فرصت.
*کارشناس اقتصاد ورزش و سردبیر سایت بازار ورزش
منبع: دنیای اقتصاد