×

هشدار

JUser: :_بارگذاری :نمی توان کاربر را با این شناسه بارگذاری کرد: 92
پنج شنبه, 09 خرداد 1398 08:55

اثر پروانگان

نوشته شده توسط
۱- آلفرد هیچکاک استاد بزرگ سینما اثر مشهوری دارد با نام پرندگان. داستان حول محور هجوم دسته‌های بزرگ پرندگان از گونه‌های مختلف به‌ویژه مرغان دریایی به منطقه‌ای آرام و روستایی قرار دارد؛ منطقه‌ای که زندگی بی‌هیجان ساکنانش در زندگی روزمره به این آسانی به‌هم نمی‌خورد. واکنش ساکنان به اولین مشاهداتشان از توده‌های انبوه پرندگان توأم با نوعی بی‌قیدی و پاسخ‌های دم‌دستی و آسان‌یاب و بلکه خنده‌آور همراه است.
 

حتی در سکانسی که عده‌ای از مردم عملا در کافه‌ای بر اثر حمله پرنده‌ها محبوس می‌شوند ابتدا انکار معضلی به نام «هجوم غیرمترقبه و غیرطبیعی پرندگان» توسط آنان را شاهدیم و در ادامه هم پاسخ‌ها خنده تلخ مخاطب را بر‌می‌انگیزد: یکی تبیینی انجیلی و آخرالزمانی از واقعه دارد و آن دیگری از باب همزمانی، آن را به ورود زن موبور داستان به آن ناحیه و به‌عبارتی شومیِ او نسبت می‌دهد. در این میان نه کسی جز همان زن موبور گزارشی از ماجرا به مرکز مخابره می‌کند - که البته واکنش جدی‌ای را برنمی‌انگیزد - و نه تا بحرانی‌شدن موضوع و کشته و زخمی‌شدن عده زیادی از ساکنان و به تعبیر بهتر تسخیر شهر توسط پرندگان، هشدار و حالت اضطراری از سوی مرکز ارسال می‌شود.

هیچکاک با هنرمندی تا پایان داستان -برخلاف داستان شاهکار خانم دافنه دوموریه که سناریوی فیلم از آن اقتباس شده- دلیل این بلیه را روشن نمی‌کند و به تعبیر امروزی‌ها نوعی پایان باز دارد؛ اما بعید است کسی ذره‌ای با آن شخصیت‌های خرافاتی و سطحی هم‌نظر باشد و تردیدی در صبغه اکولوژیک - زیست‌بومی این رویداد هولناک داشته باشد.

۲- اثر پروانه‌ای مفهوم آشنایی است که از دنیای علم و نظریه آشوب و سیستم‌های آشوبناک آمده و امروزه عموم مردم در موقعیت‌ها و به مناسبت‌های مختلف برای توضیح و تلمیح سخنان خود در این مفهوم مصداق و مثالی می‌بینند و آن را به‌کار می‌برند. ساده‌ترین تعریف و تعبیر از این مفهوم را می‌توان در همان عنوان مقاله مشهور لورنتسِ ریاضیدان در ۱۹۷۲، با عنوانِ «آیا بال‌زدن پروانه‌ای در برزیل می‌تواند باعث ایجاد تندباد در تگزاس شود؟» یافت. به این معنی که بال زدن یک پروانه - به‌عنوان تمثیل امری ظریف، کم‌اهمیت و تغییر و کنشی بسیار کوچک - در نهایت و در پی تاثیر و تاثرات متعدد و مکرر می‌تواند به تحولی عظیم و بنیان‌برافکن منجر شود.

اما ظاهرا همیشه هم لازم نیست پروانه‌ها اثر خود را بر ما و بر طبیعت با واسطه بگذارند. چندی است تهران شاهد افزایش غیر‌طبیعی جمعیت پروانه‌ها شده ‌است که به قیاس مفهوم اثر پروانه‌‌ای می‌توان آن را «اثر پروانگان» نامید. این مظاهر زیبایی و چشم‌نوازی طبیعت، گاه تعدادشان چنان زیاد می‌شود و بی‌پروا به گرد عابران می‌گردند که هیبتی ترسناک به خود می‌گیرند. موضوع وقتی جدی‌تر می‌شود که به یاد بیاوریم برخلاف پرندگان در آن داستان که هجومشان کاملا مرئی، آشکار و خشونتشان عینی و فیزیکی بود، حشرات، ولو پروانه‌های خوش نقش و نگار، می‌توانند حامل و ناقل انواع بیماری‌ها و آفت‌ها باشند. به رغم آنکه از شروع این پدیده مدتی است می‌گذرد نگارنده واکنشی جدی، رسمی و مسوولانه و جز یکی، دو فقره تبیین کارشناسانه، انعکاسی از موضوع ندیده است، سهل است کسی آن را محل اعتنا ندیده‌ا‌ست. البته که این نوع مواجهه با مسائل امر آشنایی است؛ اما برای ما که همین چندی قبل شاهد قهر طبیعت بوده و در سرزمین کم‌آب خود وفور مخرب آب را تجربه کرده‌ایم شاید این مسامحه، پذیرفتنی نباشد. زمان زیادی از وفور غیر‌طبیعی مگس‌های سفید در سطح شهر نگذشته و همه به یاد دارند که در همان زمان و در فصل گرما بسیاری ناگزیر از استفاده از ماسک شده بودند و نهایتا هم نه منشأ آن به‌درستی مشخص شد، نه هشدار به‌موقع و مناسبی از سوی دستگاه‌های مسوول -راستی دستگاه یا دستگاه‌های مسوول این پدیده‌ها کدامند؟- به‌ویژه درمورد گروه‌های حساس و آسیب‌پذیر داده شد و نه احتمال تکرار آن به درستی اعلام شده است. حالا همچنان است که گویی نه خانی آمده و نه خانی رفته. دلیل و راهکار حل این‌گونه معضلات برای نگارنده که تخصصی در این حوزه ندارد پوشیده است؛ اما این پدیده‌ها هرچه باشد نشان آشکاری از برهم‌خوردن تعادل اکولوژیک - زیست‌بومی است که سه عنصر «توجه و اعتنای جدی در سطوح عمومی، کارشناسانه و حاکمیتی»، «تحلیل و تبیین علمی و فنی» و «ارائه و به‌کارگیری راه‌حل جامع و متناسب» را می‌طلبد.

بدیهی است نگارنده چون سایرین از دیدن مظاهر زیبای طبیعت از جمله پروانه‌های رنگین‌بال لذت می‌برد و حضور این موجودات را در سطح شهر در تلطیف فضای عمومی مغتنم و بلکه لازم می‌شمارد. ولی شمار، تناوب و تواتر غیر‌معمول هر پدیده‌ای ممکن است مصداق این سخن، قول مولانا باشد که «چونکه از حد بگذرد رسوا کند».

رضا بافکر

 

منبع: دنیای اقتصاد

نظر دادن

لطفا دیدگاه خود را درباره این مطلب بنویسید: