یکی از معضلات کشورمان این است که مفاهیمی که در کشورهای توسعه یافته ابداع میشود به شکل معوج به داخل ایران منتقل میشود و افراد و گروههای مختلف نیز بر حسب مفروضات، ترجیحات و احیاناً منافع خود برداشتها و تفسیرهایی از آن مفاهیم پیدا میکنند که گاه در تناقض با خود آن مفاهیم است. حکایت نهادگرایان وطنی نیز یکی از مصادیق این مدعاست که تشریح آن مجال فراخی میطلبد. این روزها کلیپی از سخنرانی دکتر فرشاد مؤمنی منتشر شده که شاهدی نیکو بر این مدعاست و به خوبی نشان میدهد که قرائت به شدت سوگیرانه با ذهنی مملو از مفروضات نادرست چگونه به تفسیرهایی مغایر با متن اصلی منجر میشود.
محور سخنانی که به شکل یک کلیپ کوتاه منتشر شده ناظر بر محاسباتی است که حجم یارانه پنهان در اقتصاد را تخمین زدهاند و خارج کردن آن از شکل پنهان به علنی و نقدی کردن آن را توصیه میکنند. آقای مؤمنی در آن کلیپ به نوشتهای از جوزف استیگلیتزاستناد میکنند که در آن ذکر شده یارانهای که کشورهای توسعه یافته بابت گاو پرداخت میکنند از عایدی روزانه بیش از ۵/۱ میلیارد نفر در جهان بیشتر است. ایشان سپس ادامه میدهد که جریان افراطی بازارگرا طوری از یارانه صحبت میکنند که گویی پرداخت یارانه جرم است ولی ایشان پرداخت یارانه را یکی از تدابیر رشدساز قلمداد میکنند و نهایتاً ادعای بزرگتری میکنند و آن این است که حجم یارانهای که مردم به دولت میدهند ده برابر یارانهای است که دولت به مردم میدهند!
دوستان نهادگرا اگر هنگام خواندن کتابهای استیگلیتز بیش از آنکه به دنبال یافتن شواهد موید برای مدعاهایشان باشند به فهم درست آن کتابها و آموختن درست اصول تحلیل اقتصادی در محضر دانشمندی چون استیگلیتزاهتمام داشتند به برداشتها و قضاوتهای دیگری میرسیدند. وقتی استیگلیتز از وجود یارانه شدید در حوزه کشاورزی در آمریکا و اروپا خبر میدهد این به معنی دفاع از این یارانهها نیست بلکه میخواهد نشان دهد که اولاً چگونه کشورهای غربی در تجارت فرامرزی معیارها غیرمنصفانهای را به کار میگیرند یعنی در عرصهای که کشورهای در حال توسعه میتوانند به کشورهای توسعه یافته صادرات داشته باشند حمایتهای یارانهای ارائه میکنند تا دست این کشورها برای صادرات خالی باشد ولی از کشورهای در حال توسعه طلب میکنند که بازارهای خود را به روی محصولات آنها باز کنند و از مداخلات اختلال زا به هر شکل خودداری کنند. این به آن معنا نیست که وی این کار را تأیید و توجیه کند. اتفاقاً یارانه بخش کشاورزی در آمریکا از معدود اموری است که اقتصاددانان دمکرات و جمهوری خواه متفقاً بر غلط بودنش تاکید دارند.
علاوه بر آن استیگلیتز میخواهد نشان دهد که چگونه سیاستهای اقتصادی در آمریکا در چنبره معادلات سیاسی نامناسب گرفتار شده است. اتفاقاً تمام تلاش استیگلیتز در کتاب بهای نابرابری مصروف نشان دادن آنست که معادلات سیاسی در آمریکا به شکلی تنظیم شده که منافع اقلیتی را به زیان اکثریت تضمین کرده و آن را پیش میبرد. بخشی از تلاش او مصروف ابطال ادعاهایی است که ترویج میشود تا از تداوم وضعیت نابرابر و تشدید کننده آن دفاع میکنند. دوستان نهادگرا خواسته یا ناخواسته در سنگری مقابل استیگلیتز قرار گرفتهاند زیرا آنها نیز پیوسته به بهانه تورم زایی و اموری از این دست از دسترسی نابرابر دهکهای مختلف به یارانه انرژی و دیگر یارانهها حمایت کردند و تداوم وضع گذشته را خواستار شدند. نهادگرایان وطنی خواسته یا ناخواسته به توجیه نظری وضع غیرمنصفانه و نابرابر پرداخته و دستگاه ایدئولوژیک پشتیبان اغنیا در برابر فقرا را سامان دادند. آقای مؤمنی اگر مقصود استیگلیتزرا به درستی برداشت میکرد در مییافت که در جبهه غلطی ایستاده و حمایت از یارانه ثروتمندان و محروم کردن فقرا از یارانهای که حق شأن است با هیچکدام از آرمانهایی که قاعدتاً به آن معقتدند سازگار نیست.
استیگلیتز پیوسته میخواهد نشان دهد که چگونه در آمریکا باز توزیع از سمت فقرا به سمت اغنیا صورت میگیرد اما دوستان نهادگرا غافلند که در ایران مکانیزم باز توزیع چندان کار نمیکند بلکه مکانیزم اصلی سازوکار توزیع است که از همان ابتدا از سمت دولت در توزیع پول نفت به سمت و سوی اغنیا جهت گیری شده و منافع آنها را تضمین کرده است اما در جهت گیری به سمت فقرا ناکام بوده است. استخدام دولتی و دولتی بودن سازمانها و بنگاههای اقتصادی، یارانههای پنهان و پایین نگه داشتن نرخ ارز سه سازوکاری هستند که منابع اقتصاد را به سمت اغنیا سوق میدهد و فقرا را از سهم طبیعی و حق شأن از ثروت ملی محروم میسازد.
نهادگرایان وطنی به طور عام و آقای مؤمنی در تحلیل اقتصادی شرایط کشور آن چنان به بیراهه کشیده شدند که حتی وقتی یارانه به شکل مساوی و به شکل نقدی میان جامعه توزیع شد به جای اینکه از این دسترسی برابر حمایت کنند در مقابل آن قرار گرفتند و حتی امروز نیز آن را اقدامی غلط تفسیر میکنند. پوستین وارونه آنست که نهادگرایان وطنی همواره با تخصیص یارانه به سمت فقرا مخالفت کرده و میکنند اما مخالفت با یارانه را به پای هواداران اقتصاد بازار مینویسند.
هواداران اقتصاد بازار پیوسته بر این امر تاکید درستی داشتهاند که در جایی که بازار کار میکند باید سازوکار بازار حاکم باشد اما در عرصههای شکست بازار دولت باید مداخله جدی داشته باشد که فقرزدایی و تأمین اجتماعی از عرصههای مشخص آنست. هواداران اقتصاد بازار و حتی سیاست تعدیل از همان برنامه اول پیوسته پرداخت یارانه قیمتی را سیاستی ناکارا و ضد عدالت قلمداد کردند ولی نهادگرایان وطنی همواره با اصلاح قیمتهای مختل شده مخالفت کردند و سازوکار بازار را مورد تردید قرار دادند. دغدغه عدالت به همراه درک نادرست از سازوکارهای اقتصادی اغتشاشی فکری در این جریان ایجاد کرد که تا امروز ادامه دارد.
ادعای آخری که ایشان در پایان آن کلیپ اظهار کردند ادعایی عجیب است ولی ظاهراً توجیهی برای آن ارائه نشده است. بسیار نیکوست که ایشان در راستای همان گفتگوی کارشناسی و ملی ادله خود را همراه با محاسبات منتشر کنند تا بتوان این ادعا را مورد ارزیابی قرار داد. بنده و همفکرانم هم گستاخی و هم شجاعت و هم شرافت آن را داشته و داریم تا مبنای آنچه که یارانه پنهان میدانیم را منتشر کنیم اما منتقدان آن هیچ گاه نگفتهاند که چرا این محاسبات بر اساس هزینه فرصت جعلی بوده و تنها به تهمت و ادعا بسنده کردهاند. ما مشتاقیم تا آن راز مگویی که همواره در پشت ادعاهای آنها قرار دارد را بشنویم و بیاموزیم اما آیا آنها را در معرض عموم برای نقد قرار میدهند؟
با همه این احوال ذکر این نکته خالی از لطف نیست که مانور روی شکاف دولت- ملت بیش از آنکه یک تحلیل کارشناسی و اقتصادی باشد یک حرکت سیاسی اپوزیسیون پسند است. بله امروزه که فحاشی به نهاد دولت و حکومت سکه روز است و برای روشنفکران اعتبار و پرستیژ به همراه میآورد عجیب نیست که افراد وسوسه حرکت در این سمت را داشته باشند اما باید به کسانی که ادعای خط امام و اموری از این دست را دارند باید تذکر داد که مراقب باشند اگر اسیر این وسوسه شوند و این بنا فرو ریزد نه از تاک نشان ماند و نه از تاک نشان. دیگر خود دانید.
ایسنا