اما شاید در نگاه اول پول مفهوم سادهای داشته باشد، ولی در بعد سیاستگذاری اینکه چه پولی باید لنگر باشد، موضوع بسیاری از مقالات در ادبیات موضوعی حول محور تورم است. پول وسیله مبادله است، بنابراین اگر قرار است متغیری از کلهای پولی چون پایه پولی، پول محدود یا پول گسترده (نقدینگی) مورد هدف قرار گیرد، آن متغیری مناسب است که این نقش را بازی میکند. بر فرض اگر نقدینگی مورد هدف قرار گیرد، کلیه سپردههای مدتدار در آن وجود دارد و در دورههایی این سپردهها بهخصوص سپردههای بلندمدت نقش ثروت را برای خانوار بازی میکند و به عبارت دیگر، خانوار آن را برای افزایش قدرت خرید در آینده نگه میدارد نه وسیلهای برای مبادله. از همین روست که در ادبیات گفته میشود که متغیر پولی باید مورد اصابت قرار گیرد که تابع تقاضای آن باثبات باشد. اینجاست که پژوهشهای مختلف، کلهای پولی متنوعی را پیشنهاد میدهند و اصلا یکی از دلایل عبور از لنگر پولی و حرکت به سمت لنگر تورمی با ابزار نرخ بهره سیاستی بانک مرکزی، همین بیثباتی تابع تقاضای پول بود. به هر شکل در چارچوب اقتصاد ایران بهنظر میرسد پول (M۱) بهتر از نقدینگی توان توضیح نوسانات تورم را دارد و تابع تقاضای آن نیز برای دورههای بیشتری باثبات است و در عین حال نقش وسیله مبادله را بهتر ایفا میکند. از اینرو در چارچوب لنگر پولی این متغیر باید مورد هدف سیاستگذار قرار گیرد. البته خوشبختانه با اصلاحاتی که اکنون در بانک مرکزی درحال انجام است اصولا چارچوب سیاستگذاری درحال تغییر است و در این چارچوب جدید که مورد عمل بانکهای مرکزی دنیاست دیگر، لنگر پولی نقش گذشته را ایفا نمیکند و هدفگذاری تورمی و شفافیت در مورد آن و استفاده از ابزار نرخ بهره، سیاست پولی را شکل میدهد.
در این بستر، بانک مرکزی با توجه به هدف تورمی باید مشخص کند چه سطحی از نرخ بهره مفید است و به سمت آن حرکت کند و دیگر میزان کلهای پولی در این چارچوب اهمیت گذشته را ندارد. اگرچه پولگرایان با تاکید بر لنگر پولی توانستند معضل تورم را حل کنند، اما از آنسو باید پذیرفت که چارچوب هدفگذاری تورمی و ابزار نرخ بهره سیاستی توانسته از این دستاورد برای نزدیک به سه دهه محافظت کند و جای بسی شعف است که ما نیز به این نوع کلوب سیاستگذاری نزدیک میشویم.
منبع: دنیای اقتصاد