تدوین سند آمایش سرزمین در ایران، فرازوفرودهای بنیادین متعددی را پشتسر گذاشته و موضوعی نیست که در چند روز و با شیوههای نمایشی بتوان آن را حلوفصل کرد. ما در کشور با خلأهای معرفتی و سندهای فرادست متعدد محققنشدهای روبهرو هستیم که در تدوین سند آمایش، باید به شکل غیرنمایشی و بهصورت اصولی ابتدا این بسترها، مقدمات و پیشنیازها فراهم شوند. بهطور مثال، امکان ندارد ما یک سند آمایشی راهگشا داشته باشیم قبل از آنکه کشور به یک توافق ملی درباره سند استراتژی توسعه صنعتی دست پیدا کرده باشد.
با کمال تاسف در چارچوب همین رویه ظاهرسازی و نمایشی، از یکسو گفته میشود ما هنوز فاقد استراتژی در توسعه صنعتی یا یک برنامه مشخص در زمینه سیاست صنعتی هستیم، اما از سوی دیگر، بهطور همزمان در فاصله سالهای 1383 تا 1394، چهار سند تحتعنوان استراتژی توسعه صنعتی در کشور انتشار پیدا کرده است.
یعنی همان سهلانگاریها و ظاهرسازیهایی که به گوشههایی از آن در گزارش اخیر مرکز پژوهشهای مجلس نیز توجه شده و متاسفانه کشور با این قبیل خلأهای معرفتی و کاستیهای مربوط به اسناد بالادست فراوان روبهرو است.
نتیجه اینکه در قالب یک برنامه توسعه ملی و با صبوری و پرهیز از هرگونه شتابزدگی و تلاش ظاهرسازانه باید آن بسترهای بنیادی فراهم شود. کشور ما هنوز در زمینه آمار و اطلاعات با وجود اینکه نسبتا تلاشهای قابلاعتنایی در دوره بعد از پیروزی انقلاب اسلامی صورت گرفته، برای اینکه بهمعنای دقیق کلمه بتواند برنامه آمایش سرزمین طراحی کند با بیشمار خلأهای اطلاعاتی روبهروست که تا امروز درباره بسیاری از آنها، اراده و اهتمامی جدی و راهگشا مشاهده نشده است، بنابراین باید همه آن لوازم بهدرستی دیده شود و در کادر یک برنامه اصولی برای توسعه ملی، جایگاه بایستهای برای آنها تعریف شود تا بتوان بهتدریج در این مسیر گام برداشت. سند آمایش، موضوعی نیست که بتوان با رویکردهای ظاهرسازانه با آن شوخی کرد یا زمان و منابع ملی و نیروی انسانی را تلف کرده و در نهایت نیز با شرایطی مواجه شد که گویا هیچ کاری انجام نشده است. در تدوین سند آمایش در ایران، به شیوهای که تاکنون پیش رفته، نمیتوان منتظر دستاوردهای قابلاعتنایی بود. متاسفانه در عین حال که باید اذعان کرد تاکنون زحمات قابلملاحظهای در برخورد با سند آمایش در سطح سازمان برنامه کشیده شده، اما این زحمتها فاقد کیفیت حداقلی هستند و به نظر میرسد این سند آمایش چندان قابلاعتناتر از سند برنامه ششم توسعه بعد از انقلاب نباشد. واقعیت این است که در دوره پس از احیای سازمان برنامه و بودجه، در دوران احمدینژاد ضربه سهمگینی از نظر بنیه نیروی انسانی باکیفیت به این سازمان وارد شد که توجه بایسته به آن نشد و در دولت فعلی هم یا نخواستند یا نتوانستند یا ترکیبی از هردو که براساس تجربههای منتهی به انحلال سازمان برنامه و بودجه، برنامهای برای بازسازی نیروی انسانی این سازمان داشته باشند.
در اینجا مسئلهای که میتوان به نظام تصمیمگیری در سطح سران سه قوه، به دولت بهمعنای قوهمجریه و بهویژه ریاست سازمان برنامه و بودجه گوشزد کرد، این است که سهلانگاریهایی که تاکنون در مورد نابرابریهای منطقهای در ایران شده بهویژه به اعتبار شرایط و ویژگیهایی که مناطق مرزی ایران با آن روبهرو هستند، میتواند کشور را در معرض هزینهها و تهدیدهای بسیار جدی قرار دهد، بنابراین برخورد سهلانگارانهای که تا امروز در مورد آمایش سرزمین مشاهده شده، میتواند به یک گناه نابخشودنی در سطح ملی منجر شود که امید میرود با کوششهای مشفقانهای که چه در مرکز پژوهشهای مجلس و چه در سطح رسانهها انجام میشود، مسئولان محترم در کل ساختار قدرت، به نقش و اهمیت حیاتی آمایش سرزمین در شرایط کنونی ایران توجه بایستهتری کنند و انشاءالله ما شاهد سندهای باکیفیتتر و قابلعملتری باشیم که نگرانیها را به امید تبدیل کند.
منبع: هفتهنامه آتیهنو