از ورزش انفرادی لذتبخش تا تلاش اجتماعی اثرگذار در مواجههی با بحران زیست محیطی
این روزها موضوع دوچرخه سواری بانوان به بحث داغی، تبدیل شده است. چرا داغ؟ برای اینکه مسایلی که تقریبا در تمام جهان حل و فصل شده اند هنوز در ایران، به دلیل رویکرد سنت گرایی تجدد ستیز، باقی و جاری است. حضور زنان در عرصه ی ساحت اجتماعی جهانی، خلق الساعه نبوده است. به رغم آنکه، نیمی از جامعه انسانی بوده اند و یکی از دو ستون برابر خانواده، به عنوان "جنس دوم"، در نظر گرفته شده و از دسترسی به حقوق طبیعیشان در مقام انسان، منع میشدهاند.
حق رای زنان، حتی در کشوری چون آمریکا، به بعد از جنگ جهانی دوم باز میگردد. در کشورهای اسکاندیناوی که جنبش مساواتگرایانه طبقاتی و جنسیتی قویتر و پپیشروتری داشته اند، از اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، این حق رای به رسمیت شناخته شد.
حضور زنان در عرصه های ورزشی و هنری و فرهنگی و همینطور آزادی عمل آنان در انتخاب پوشش، شامل همین قاعده است. به مرور زمان، حق انتخاب آزاد آنان به رسمیت شناخته شده و زمینه برای حضورشان در عرصههای مختلف فراهم شده است. هر چند هنوز، رگههایی از تبعیضهای جنسیتی را میتوان حتی در کشورهای پیشرفته صنعتی دید، اما، در اکثر نقاط جهان، دست کم در سطح قواعد رسمی تعریف شدهی نظام های حکمرانی، منعی برای حضور زنان در حوزههای مختلف وجود ندارد. حتی در جامعهی مسلمانی چون پاکستان، زنی چون بینظیر بوتو، میتواند بر بالاترین جایگاه سیاسی بنشیند و زمامداری کند.
نوع برخورد با زن در جامعهی ایران، به گونهای ایست که گویی به لحاظ تاریخی در عصر پیشامدرن، قرار داریم. عصری که هویت وجودی زن، با جنسیتش تعریف میشود نه با شان و منزلت انسانی او که هیچ تفاوتی با مرد ندارد. تقلیلگرایی جنسیتی موجب می شود که زن به عنوان ابژهای قابل تصرف در جهت بهرهبرداری جنسی مرد تعریف و دیده شود.
این نگاه، سه اشکال اساسی پیش میآورد:
اول اینکه، موجب شکلگیری رابطهی نادرست و غیراخلاقی و غیرانسانی میان دوگونهی مختلف جامعهی انسانی میشود. دوگونهای که خداوند در بدو خلقت برابر و محترم و مکرم آفریده است. نگاه نادرست یعنی فروکاستن وجود انسانی مادران، خواهران، همسران و دختران ما به جنیستشان و نگاه کردن به آنان از این منظر که به عنوان یک وسیله و ابزار میتوانند در خدمت تامین نیاز ما باشند. به بیانی دیگر، یعنی، کالاسازی زن در مناسبات اجتماعی. همان قدر که استفاده از چهره و اندام زنانه برای تبلیغات میتواند حکم سوء استفاده را داشته باشد، برخورد ابزارانگارانهی مرتبط با تقلیلگرایی جنسیتی نیز حکم سوء استفادهی غیر اخلاقی از زن را دارد.
دوم این که، با ایجاد حساسیت جنسی جامعه را دچار بیماری روانپریشانه سکسی میکند. داده های اماری نشان می دهد، بیشترین جست و جوی جنسی در سایت گوگل مربوط به ایران است. برتراند راسل در جایی نوشته است میان میزان حساسیت مردان به بدن زن و میزان پوشیدگی زن رابطهی مستقیمی وجود دارد. این حساسیت را میتوان در نوع برخورد جامعهی مردان ایرانی در سفرهای برون مرزی به ترکیه و دبی و جاهای دیگر دید. در ابتدا، بسیار بالا، و رفته رفته، عادی میشود. جامعهای که درگیر بیماری روانپریشانه جنسی بشود، نمیتواند انرژی اجتماعی مردان را در جهت انجام امور مثبت آزاد کند؛ نمیتواند جامعهی سالمی باشد. جامعهای سرشار از عقدههای فروخورده و انواع خشم و پرخاشجوییهای متناسب با آن خواهد بود.
سوم اینکه، این نگاه ابزاری اجازه نمیدهد که از توانمندیهای نیمی از جامعهی انسانی در جهت تمدنسازی و ارتقای قابلیتهای جامعهی انسانی، استفاده شود. همین طور، اجازه نمیدهد که مناسبات صحیحی میان انسان و طبیعت برقرار شود. ویژگی مشترک زن و طبیعت، زایش آنها و مادر بودن آنهاست. وجه اشتراک دیگر، تعریف هر دو با زیبایی است. این اشتراکات، به نظر میرسد که موجب درک بهتر طبیعت و حفظ آن، از سوی زنان میشود. شاید به همین دلیل باشد که می بینیم این روزها برخورد مهرورزانه با حیواناتی چون سگ و گربه و مراقبت از آنها، بیشتر از سوی زنان جامعهی ما دنبال میشود تا مردان.
در همین راستا، یکی از راهکارهای اساسی برای مواجهی با عوارض مختلف صنعتی شدن به ویژه صنعتی شدن بسیار معیوب ایران در چند دههی اخیر (که خود را در آلودگی شدید تهران و شهرهای دیگری چون اصفهان و سایر هزینههای زیست محیطی مختلف نشان میدهد)، بازگشت به دوچرخه به عنوان وسیلهی حمل و نقل، دست کم در جاهای امکانپذیر، است.
زمانی نه چندان دور، در شهرهایی چون اصفهان و یزد که مسطحتر هستند، دوچرخه وسیلهی عمومی دانشآموزان پسر راهنمایی و دبیرستان بود. به همین صورت، بخشی از مردان. با توجه به رویکرد طبیعتگرایانهتر زنان، و درک عمیقتر حس خوب ناشی از دوچرخه سواری، سنت حذف شدهی سازگار با طبیعت، میتواند دوباره احیاء بشود. انرژی اجتماعی زنان میتواند موج شورانگیزتری در جهت استفادهی کمتر از اتومبیل و پاکتر کردن هوا ایجاد کند، به شرط اینکه، نگاه تقلیلگرایی جنسیتی به زن تغییر پیدا کند و وی را در مقام انسانی ببیند که جانشین خدا بر روی زمین نامیده میشود.
ایوان ایلیچ، فیلسوف مشهور اتریشی که از قضا،کشیش کاتولیک بود، با نگاه انتقادی نسبت به تمدن صنعتی و ایجاد گسست میان انسان و طبیعت، در کتاب ترجمه شدهی "انرژی و عدالت" (1973)، ضمن نقد ماشینزم و تاثیر منفی آن بر بهرهبرداری بیش از اندازه از سیاره زمین و استثمار آن، جایگزینسازی دوچرخه به جای اتومبیل را پیشنهاد میدهد. بازگشت به خویشتن سازگارتر با طبیعت. چنین پیشنهادی، با توجه به وجه مختصات شیوهی تولید و مناسبات اجتماعی شکلگرفته، بسیار رویایی به نظر برسد، اما، بیتردید، میتوان اوقاتی را با دوچرخه گذراند و به مادر طبیعت نزدیکتر شد.
این دغدغه، در کوتاه مدت، با توجه به سیطره ی رویکرد سنتگرای تجدد ستیز در جاهایی، بعید است که امکان عملیاتی شدن پیدا کند. اما، در بلندمدت، مسیر خود را پیدا خواهد کرد. البته، در کنار تغییر نگاه به دوچرخه سواری زنان، زیرساختسازی فنی جادهای برای دوچرخه سواری نیز الزامی است که متاسفانه، وجود ندارد.
علی دینی ترکمانی
۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۸
منبع: کانال تلگرامی دکتر دینی ترکمانی