تبعات و پیامدهای اجتماعی تورم مزمن
?آثار اجتماعی سیاستهای اقتصادی آنقدر بالاست که میتوان گفت سیاستگذاری اقتصادی در واقع همان سیاستگذاری اجتماعی است. در شرایط فعلی که به نظر میرسد اقتصاد ایران در حال ورود به یک دوره رکود تورمی است که شاید رکودش کوتاهمدت هم نباشد، چند مساله بسیار مهم باید مورد توجه قرار گیرد. اولین مساله که اتفاقاً تصویر دو روی یک سکه بودن سیاستهای اقتصادی و اجتماعی را نیز نشان میدهد، مساله اشتغال است. با تحلیل اشتغال، رابطه اقتصاد و اجتماع بسیار روشنتر میشود.
?مساله دیگری که از رکود اقتصادی ناشی میشود، رابطه مستقیم بین آسیبهای اجتماعی و موقعیت اقتصادی است. تحقیقاتی که در کشورهای مختلف دنیا انجام شده است، نشان میدهد که در دوره رکود و تنگنای اقتصادی، جرائم مختلف از جمله سرقت، فحشا، درگیری و... افزایش پیدا میکند؛ یعنی گسترش فقر منجر به افزایش آسیبهای اجتماعی میشود. در واقع، فقر پایدار به وجودآمده، خانواده را در یک چرخه فقر منتهی به تشدید آسیبهای اجتماعی قرار میدهد.
?طبقه متوسط و بهطور کلی، مردم پس از انقلاب، سعی کردند از طریق رجوع به سرمایههای فرهنگی از قبیل افزایش تحصیلات، جایگاه خود را در قشربندی اجتماعی تغییر دهند و موقعیتهای بهتری به دست بیاورند. البته سیاستهای دولت نظیر محرومیتزدایی و ارائه سهمیههای مختلف کمک کرد و سبب شد طبقه متوسط نسبت به قبل از انقلاب رشد کند و حتی میبینید که برخی از گروههای طبقه متوسط سنتی هم تا اندازه زیادی نسبت به گذشته مدرنتر شدهاند. منظورم از مدرن شدن طبقه متوسط این است که وقتی این طبقه فرهنگی شکل میگیرد، اعضای آن نسبت به گروههای کمدرآمدتر یا پایین جامعه، فرهنگهای متعالیتری دارند از سوی دیگر، آنها انتظار دارند که بتوانند سرمایه فرهنگی خود را به سرمایه اقتصادی تبدیل کنند. وقتی این اتفاق نمیافتد، آنها با فقر مضاعفی درگیر میشوند.
?مساله نگرانکننده، گرایش مردم به شعارهای پوپولیستی است. اریک فروم وقتی در مورد ظهور فاشیسم صحبت میکند، میگوید که اوضاع آلمان قبل از قدرت گرفتن حزب ناسیونال سوسیال هیتلر به نحوی بود که این حزب با شعارهای پوپولیستی و حمایتگر بر سر کار آمد. بنابراین ما باید نگران این مساله نیز باشیم؛ چرا که در ایران هر دو سال یکبار انتخابات ریاستجمهوری و مجلس برگزار میشود و به نظر میرسد بسیاری از سیاستمداران از این وضعیت سوءاستفاده خواهند کرد. هم خطر گرایشهای فاشیستی و هم خطر گرایشهای کمونیستی وجود دارد. در همین وضعیت، اگر به صحبتهای برخی دولتمردان ارشد توجه کنید، طوری سخن میگویند که گویی هیچ راهکاری جز حضور گسترده دولت در اقتصاد وجود ندارد.
?جامعهشناسان رفاه را از دو جنبه مادی و ذهنی مورد توجه قرار میدهند؛ رفاه مادی شامل مواردی نظیر دسترسی به مایحتاج اولیه و حیاتی زندگی، همچون بهداشت، آموزش، تغذیه، مسکن، تامین اجتماعی، شغل است. رفاه ذهنی هم با مواردی مانند احساس خوشبختی و امید به آینده شکل میگیرد. در کشورهای غربی که دولتهای رفاه حاکم است، در مقاطعی این ارزیابی را انجام میدهند که آیا افراد احساس سعادت میکنند یا نه. منظورم از سعادت، همان بهزیستی است که بالاتر از رفاه قرار میگیرد. ارزیابیهای آنها نشان داده است که در آن دولتها نیز، رفاه ذهنی افراد متناسب با رفاه مادی آنها ارتقا پیدا نکرده است.
متن کامل این گفتوگو، در شماره 315 هفته نامه تجارت فردا