فرشاد مومنی - استاد دانشگاه علامه طباطبایی
مطالعات توسعه حاکی از این است که جوامعی میتوانند به توسعه برسند که به بلوغ فکری دست پیدا کرده باشند؛ این جوامع تنها در یک بستر اقتصادی کلان مناسب میتوانند به بالندگی برسند که به آن تقدم رتبه ای مسائل سطح توسعه به مسائل کلان و تقدم رتبه ای مسائل سطح کلان به سطح خرد گفته میشود و این که بانک جهانی تمرکز خود را بر روی بهبود فضای کسب و کار قرار می دهد، ناظر بر بلوغ روش شناختی است.
اگر بستر آلوده ساز و ورشکسته کننده باشد، ممکن است که استثنائاتی با نبوغ خود دوام بیاورند اما نمیتوان سیستمی برای دستیابی به توسعه ایجاد کرد؛ این امر در تاریخ ایران در همه عرصههای جمعی اتفاق افتاده است. اما چه باید کرد؟ پاسخی که ارائه میشود این است که باید ظرفیتهای سازمانی خود را ارتقا دهیم. با کمال تاسف هنوز این بلوغ فکری در حد نصاب در ایران فراهم نیست و وقتی با مشکلی مواجه می شویم به سراغ این می رویم که استکبار جهانی چه نقشی داشته است.
کانون اصلی این ماجرا ظرفیتهای ناکافی اندیشه تصمیمگیری کشور است؛ بنابراین هر کسی به دنبال این است که بنگاه اقتصادیاش آسیب کمتری ببیند، باید در این فضا کار کند. جالب است که ظرفیتهای کارآفرینی در کشورهای در حال توسعه به طور متوسط بیش از دو برابر کشورهای صنعتی است؛ این امر نشان دهنده این است که ما انسانهای کم استعداد و کم توان نداریم اما چون آن بستر اندیشهای درست کار نمیکند، بنگاههای اقتصادی فعال میشوند و فرو میریزند و بحران کارآفرینی در کشورهای درحال توسعه این است که ساختار نهادی از آن استعدادها و صلاحیتها پشتیبانی نمیکند.
با توجه به مطالعات انجام شده در سطح ملی، در توضیح علمی بحرانهایی که با آنها مواجه هستیم، وزن و ضریب اهمیت عناصر برون سازمانی چندین برابر عناصر درون سازمانی است؛ این مسائل برایند مجاهدتهای فکری بزرگ است. ما در شرایطی هستیم که اگر متوجه تقدم رتبهای شویم، باید در سازماندهیهای خود آن محوریت را به ارتقای بنیه اندیشه نظام تصمیم گیری کشور بدهیم.
در ابتدا گمان می کردیم اگر منابع ارزی بیشتری داشته باشیم موفق تر خواهیم بود در حالیکه اکنون آنهایی که بدون زحمت منابع ارزی به دست میآورند، آن منابع وبال آنها شده که به اصطلاح «بیماری هلندی» گفته میشود به طوریکه در کشورهای در حال توسعه به این مساله نفرین منابع گفته میشود. اینکه تصور کنیم مشکل ما کمبود منابع ارزی است، یک اشتباه بزرگ به شمار میرود زیرا عنصر اندیشه در این مسئله بسیار حائز اهمیت است. در کشور رانت به عنوان بندر خشک توزیع میشود؛ یعنی امتیازاتی را برای گروه هایی به عنوان بندر خشک در نظر میگیرند و به عبارتی دیگر، ما جعل واژه میکنیم. عناصری که از این آشوبناکی و آشفتگی ذهنی سود میبرند، در حال حاضر قدرت بسیاری دارند و اگر میخواهید تاثیرگذار باشید، باید سازمان یافته باشید.
رقابت میان شرکتها شکل تجسدیافته رقابت میان اندیشه هاست؛ یعنی اگر در سطح بنگاه، منطقه و کشور خود بخواهیم موفقتر عمل کنیم، باید شیوههای سازمان یافته فسفر سوزانهای راه بیندازیم و باید بتوانیم با آن اندیشههای غیر مولدی که ریشههای بسیار عمیقی در این کشور دارد، با استدلالهای اغنایی رقابت کنیم؛ یعنی یک قدرت همسنگی باید این بلوغ فکری را به نمایش بگذارد. البته هیچ کشوری از طریق فعالیتهای غیرمولد نه بقا و نه بالندگی نمیتواند داشته باشد. صدای علم در ایران صدای قدرتمندی نیست و زورش به صدای رانت نمی رسد؛ علم به عنوان یک ایده نجاتبخش است و باید زور آن را در فرایند تصمیمگیری افزایش دهیم البته این کار سختی به شمار میرود و نیازمند این است که از نظر ظرفیتهای سازمانی و ارتقای ظرفیتهای دانایی برای خود مسئولیت تعریف کنیم.
بر اساس تجربه جهانی، برای خلق ارزش افزوده، به تولید صنعتی مدرن به عنوان موتور محرکه این موضوع نیاز داریم؛ اگر کشاورزی ما خواهان دستیابی به بالندگی است، باید دانایی را وارد تابع تولید خود کند و برای اینکه چنین اتفاقی روی دهد، باید صدای کشاورزان و صنعتگران از آن چیزی که هست بلندتر باشد و برای بهبود نفع شخصی خود نیز باید سازمان یافته عمل کنیم.
پایگاه خبری و اطلاع رسانی اتاق بازرگانی